نزول اجمالی و نزول تفصیلی

بنابر اشاره های خود قرآن و روایات متواتر و قطعی تاریخ ، آیات و سوره های قرآن مجید برخلاف کتابهای انبیای پیشین، یکباره نازل نگردید. نزول قرآن با آغاز بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در 27 رجب شروع و در طول دوران رسالت آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) به اقتضای پیشرفت نهضت اسلام و نیازهای عینی جامعه به تدریج کامل گردید.

همین موضوع، خود امری نو و بی سابقه، درفرایند بعثت و دستاویزی بری بهانه گیری و اعتراض معاندان رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بشمار می آمد. «وَقالَ الّذینَ کَفَرُوا لَولا نُزِّل علیه القرآن جُملةً واحدةً». (سوره فرقان، یه32)
با این وجود، در آیاتی از قرآن شریف، ملاحظه می کنیم که نزول قرآن را در ماه رمضان می داند، حتی در پاره ای آیات، شب نزول آن را نیز معین کرده است. «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن». (سوره بقره، یه 185) «انّا انزلناه فی لیلة القدر» .(سوره قدر، ایه 1)

از این روی ،بالطبع در این جا این پرسش پدید می آید که این دو موضوعِ متمایز چگونه با هم سازگار و قابل تبیین است؟ پاسخ به این پرسش را از بیان یکی از قرآن شناسان بزرگ شیعه، مفسر نامور، مؤلف تفسیر ارزشمند المیزان، اقتباس می کنیم و با توضیحات ضروری شرح می دهیم.

علامه طباطبیی (ره) براساس یک سلسله قراین و شواهد، عقیده دارند(1) که قرآن کریم داری یک حقیقت والا، روح باطنی و وجود بسیط (در مرحله علم الهی) است، همانگونه که یک وجود تفصیل یافته در قالب الفاظ و کلمات است. براین اساس یک بار همان حقیقت بسیط و متعالی، از لوح محفوظ که مرتبه ای از علم الهی است به صورت اجمالی و یک جا برروان پیامبر اکرم (ص) تجلّی نموده است.

به عبارت دیگر، رسول اکرم (ص) در صعود ملکوتی و مقام الهی خود، آن را دریافت داشته است. «وَانّک لَتَلقَّی القرآن مِن لَدُن حَکیم عَلیم». (سوره نمل، یه6) زیرا کسی که معلم و مربّی و بشیر و نذیر جهانیان است، باید سرفصلها و اهداف اساسی دعوت و پیام آسمانی خویش را به صورت کلّی بداند و برمعارف عظیم الهی و آیین هدایت و حقایق عالی خلقت و اسرار کاینات، آگاهی و اشراف یابد.

بار دیگر همان حقیق پس از تفصیل و پذیرش لباس واژگان و عبارات در ظرف مدت رسالت نبوی، متناسب با نیازهی هدیتی، در جیگاه مناسب و تأثیر آفرین برقلب و روح آن بزرگوار، جاری و نازل گردید تا به مردم که گیرنده و مقصد نهیی وحی هستند، ابلاغ گردد.

با مطالعه متن قرآن کریم، می بینیم که مفاد برخی از ایات به وضوح نشانگر آن است که رسول خدا (ص) پیش از فرود تدریجی و تفصیلی ایات نسبت به آنها آگاهی داشته اند. این آگاهی در پرتو همان آموزه ی ویژه و دریافت پیشین صورت بسته است. «وَلا تَعجَل بِالقرآنِ مِن قَبل اَن یقضی اِلیک وحیه» .(سوره طه، ایه114)

همانطور که مفاد و محتوی برخی آیات گویی آن است که قرآن واجد دو ویژگی مترتب برهم است، یکی اِحکام و بساطت، و دیگر تفصیل یابی و جای گیری در عبارات و واژگان.
«کِتابُ احکِمَت یاتهُ ثُمّ فُصَِّلت مِن لَدُن حَکیمٍ خبیر». (سوره هود، ایه1)
«اِنّا جَعَلناهُ قُرآناً عَرَبیاً لَعَلّکُم تَعقِلُون وَانّه فی امِّ الکتاب لَدَینا لَعَلی حکیم». (سوره زخرف، ایه 403)
همانطور که ملاحظه گردید این رهیافت قرین حکمت و مصلحت است. همانگونه که با ظاهر روایات شیعه و اهل سنت که نزول نخست، یعنی اجمالی را مربوط به «بیت المعمور» یا «بیت العزّه» ذکر کرده اند، نمی باشد. زیرا محتمل است، این گونه تعابیر کنایه از آن باشد که قرآن به مرتبه ی از هستی ظهور فعلی یافته که مشهود پیامبر گردید، چنانکه شیخ صدوق (ره) به همین معنا تصریح دارند. «اِنَّ اللّهَ اعْطی نَبِیه الْعِلْمَ جُمْلةً». (2)

حکمت های نزول تدریجی

اکنون پرسش دیگری پیش می آید که اساساً چرا خداوند قرآن را همانند سایر پیامهای آسمانی ، یک جا و یکباره نفرستاد؟ سزاست با تکیه برآیات شریفه قرآن، به پاسخ این پرسش بپردازیم:

1 ـ اقتضی قانون تعلیم و تربیت و آمادگی مردم

می دانیم که افعال خدی حکیم همه براساس اهدافی حکیمانه انجام می گیرد. از ین روی می توان گفت، یکی از اسرار مهم نزول تدریجی قرآن ،اقتضی قانون تعلیم و تربیت و آمادگی فکری و روانی مخاطبان بری دریافت و پذیرش مفاهیم گسترده و والی قرآن و تأثیر پذیری از آن بوده است. «وَقُرآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلی النّاسِ عَلی مُکْثٍ؛ و این قرآنی است که آن را بخش بخش فرو فرستاده و چنانکه شیسته است نازل کرده یم تا آن را به درنگ برمردم بخوانی». (سوره اسراء، یه 106)
طبیعی است که نزول و ابلاغ تدریجی قرآن ،شریط فهم و دریافت بهتر آن را فراهم و زمینه عمل کردن به یین سعادت آفرین آن را میسّر می سازد و هدف نزول آن را تحقق می بخشد.

قرآن با نزول تدریجی خویش، آرام آرام اندیشه ها را دگرگون ساخت، عقید نادرست و آداب و سنن شرک آلود و رفتارها و عادات ناشیست و خرافات نهفته در ذهن و رفتار را از صحنه جان و زندگی مردم روزگار جاهلیت ،دور کرد، آنگاه بذر توحید را همراه با نشانه هی گویا و مستدل در وجودشان تثبیت کرد و اصول و قوانین فطری انسان را ،همپی موقعیت هی ویژه اجتماعی و کمال فکری و معنوی جامعه، تا آنجا پیش برد که پیوسته یات قرآن ژرفی وجود مخاطبان را تسخیر کرد و از یشان انسانهیی ساخت که در عرصه فضیل اخلاق، صفا و وارستگی سرآمد روزگاران شدند. «اوّل دلم را صفا داد، یینه ام را جلا داد، آنگه وجودم زمن برد».

2 ـ ارتباط پیوسته با پیامبر

جز آنچه اشاره شد، نزول مکرّر و هماره وحی در خلال فراز و نشیب هی گوناگون رسالت نبوی، شور و نشاط ویژه ی را به رسول خدا (ص) می بخشید و یشان را در انجام این رسالت خطیر توانا می نمود. چه ینکه آن وجود گرامی انسانی بوده با قلبی سرشار از عواطف و دلسوزی و احساس مسؤولیت، رسالتی دشوار و شریطی نا مساعد در پیش روی و یارانی اندک و دشواریهیی سترگ را می نگریست. کارشکنی هی بی شمار دشمنان و لجاجت گمراهان و نسبت هی ناروا و آزار و آسیب پیروان و… کار را برآن گرامی، دشوار می نمود. هربار در فرازی از فرایند طولانی و پر مخاطره این رسالت توان فرسا، خدی مهربانش، بوسیله یات نوید بخش و امید آفرین ،قلب پاک او را پیدار و اطمینان خاطر او را فراهم می آورد. سزاست به نمونه برخی از یاتی را که خطاب به پیامبر رحمت است، با جان شنوا باشیم، باشد که نوید بخش و تأثیر آفرین زندگی یمانی ما رهروان آن برترین برگزیده پروردگار گردد.
«وَاصْبِرْ علی ما یقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً؛ وبرآنچه می گویند شکیبیی کن و از آنان به نیکویی دوری کن».(سوره مزمل، یه 10)

«قَدْ نَعْلَمُ انّه لیحْزنکَ الّذی یقُولُونَ فَاِنَّهُمْ لا یکَذِّبُونَکَ وَلکِنّ الظّالِمِینَ بِیات اللّه یجْحَدُونَ وَلَقَدْ کُذّبتِ رسل منْ قَبْلکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کذّبوا واوذوا حتّی أتاهم نصرنا؛ نیک می دانیم که آنچه یشان می گویند ،اندوه گین می کند؛ بدان که یشان تو را دروغگو نمی انگارند، بلکه کفر پیشگان, یات الهی را انکار می کنند و پیامبران پیش از تو نیز دروغگو انگاشته شدند، ولی برآن انکار و آزاری که دیدند شکیبیی ورزیدند تا یاری ما به یشان رسید». (سوره انعام، یات 33 و34)

«وقال الذین کفروا لولا نُزّل علیه القرآن جملةً واحدةً کذلک لنثبّت به فؤادک ورتَّلناه ترتیلاً؛
و کافران گویند چرا قرآن یکباره براو نازل نمی شود؟ بدینسان [نازل می شود] تا دل تو را به آن استوار داریم و آن را چنانکه بید و شید بخوانیم».(سوره فرقان،یه32)

3 ـ اثبات اعجاز و حقانیت قرآن

قرآن برمخاطبانی نازل شد که از سویی نقّاد، سخن سنج و خرده گیر هرگوینده ی بودند، و از سوی دیگر مردمی دیر باور، لجوج و متعصّب بودند (سوره مریم، یه97)، (سوره زخرف،یه 58)، کسانی که بری پیشگیری از نشر پیام قرآن حاضر شدند به هرحیله ی تمسک جویند و از هروسیله ی بهره گیرند. «لا تسمَعوا لِهذا القرآن وَالغُو فیه لَعَلَّکُم تَغلِبُون؛ و کافران گویند به قرآن گوش مسپارید و در اثنی خواندن آن سخنان بیهوده بگویید، باشد که پیروز شوید. (سوره فصّلت، یه26)

با ین همه والیی، قرآن آن سان چیره کننده بود که هیچ فرا دستی در مقابل خویش باقی نگذاشت.
قرآن با آهنگ دل آری خود دلهی سخت و سترون را شکوفا و بارور کرد و با نشانه هی روشنگر پیوسته اش همگان را به ناتوانی نشاند.
«اَم یقُوُلُونَ تقوّله بَل لا یؤمِنُون. فَلیأتُوا بحِدَیثٍ مثِلْه اِنْ کانوُا صادِقین؛ یا گویند آن را از خود بربافته است، حق ین است که یمان نمی ورزند. پس اگر راستگو هستند مانند آن را بیاورند».(سوره طور، یات33ـ34)
«اَم یقُولُونَ افتَراهُ قُل فَأتُوا بِعَشْر سُوَرٍ مِْثله مُفْتَرَیاتَ وادْعُوا مَنِ اسْتَطَعُْتُمْ مِنْ دُونِ اللّه اِنْ کُنْتُمْ صادِقین. فَاِلَّم یسْتَجیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا اِنّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّه…؛ یا می گویند آن [قرآن] را برساخته است؛ بگو اگر راست می گویید، ده سوره برساخته همانند آن بیاورید، و هرکسی را که می توانید در برابر خداوند به یاری بخوانید. آنگاه اگر از عهده پاسخ شما برنیامدند، بدانید که آن به علم الهی نازل شده است».
«ام یقُولُونَ افتراهُ قُل فَأتوا بِسُورةٍ مثله وَادُعوا مَن استَطَعتم مِن دونِ اللّه اِن کُنتُم صادِقین؛ یا می گویند که [پیامبر] آن را برساخته، بگو اگر راست می گویید ،سوره ی همانند آن بیاورید و هرکس را که می توانید در برابر خداوند [به کمک] بخوانید». (سوره یونس، یه 38)
گفت اگر آسان نمید ین به تو ین چنین آسان یکی سوره بگو
عرضه و ابلاغ معارف بی کران، باز گشایی رازهای پنهان تاریخ و حقایق رخ نا نموده آینده و جز این که در فرازهای گوناگون مواجهه طولانی پیامبر با مشرکان نازل گردید، همه و همه حکایت اعجاز و سترگی قرآن، و تثبیت کننده خدایی بودن این پیام بود، و این همه ، در پرتو نزول تدریجی، در بستر زمان، چهره می گشود.

نویسنده : محمّد باقر سعیدی روشن

پی نوشت:

(1) تفسیر المیزان، ج2/15، ج18/83.
(2) شیخ صدوق، الاعتقادات، باب 31، فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج1،ص42.

منابع: 

بشارت ، بهمن و اسفند 1377، شماره 9