نقش اهل بیت(علیهم السلام) در تفسیر قرآن (2)

برخورد با آراء انحرافی

یکی از شیوه های مهمّ اهل بیت علیهم السلام در ارائه فرهنگ صحیح اسلام و گسترش معارف حقیقی قرآن، برخورد با آراء انحرافی است که برخی از آنها به صورت یک مکتب در جامعه نفوذ و گسترش یافته بود.
آنان در ضمن ارائه مبانی و اصول صحیح تفسیر قرآن و تفکّر دینی، با آراء و دیدگاه های گمراه کننده نیز برخورد نموده و به اصحاب و مردم هشدار می دادند.

از جمله آنها برخورد با پدیده جعل، پیشگیری از ورود اسرائیلیات، مذمّت قیاس و استحسانات و ممنوعیت تفسیر به رأی می باشد.

1. برخورد با پدیده جعل

سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام برخورد با انحرافهای دینی بود. پیامبر صلی الله علیه و آله از آغاز، خطر پدیده جعل را احساس نموده و برای جلوگیری از آن هشدار داد و فرمود:«کثرت علیّ الکذّابة و ستکثر فمن کذب علیّ متعمّداً فلیتبوّء مقعده من النّار؛1 دروغگویان بر من زیاد شده اند و بیشتر هم خواهند شد! هر کسی به طور عمد بر من دروغ بندد، جایگاه او پر از آتش خواهد بود.»

پیشوای وضّاعین و جعّالین «ابوهریره دوسی» است. او در حالی که تنها یک سال و نه ماه پس از جنگ خیبر (سال هفتم هجری) در مدینه بوده است، بیش از تمام صحابه از پیامبر روایت نقل کرده است. ابن حزم گوید: حدود 5374 حدیث از او در برخی کتاب ها نقل شده است که تنها بخاری 466 حدیث آن را روایت می کند.2

بدین جهت، علی علیه السلام به او خوش بین نبود و فرمود: «لا اَحداً أکذب من هذا الدّوسی علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ؛ هیچ کس دروغگوتر از این ابوهریره دوسی که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله دروغ می بندد، نیست.»3

این پدیده خطرناک به ویژه در میان اهل سنّت با انگیزه های مختلف سیاسی، کلامی، اقتصادی و... رشد نمود.

ائمه اطهار علیهم السلام به شدّت با این پدیده شوم برخورد نموده و به یاران خود آموزش می دادند که در پذیرش روایات، دقیق و حسّاس باشند و هر روایتی را نپذیرند.
محمّد بن عیسی بن عبید گفته است: یکی از اصحاب ما از یونس بن عبدالرّحمن سؤال کرد ـ در حالی که من آنجا حضور داشتم ـ به او گفت: ای ابامحمد! چرا این قدر در (پذیرش) حدیث، سرسختی و چرا تا این حد، روایات ما را انکار می کنی؟

گفت: هشام بن حکم حدیثی که از امام صادق علیه السلام شنیده، به من گفته است که فرمود:

«به نام ما حدیثی را نپذیرید مگر آن که با قرآن و سنّت سازگار باشد، یا از احادیث پیشین ما برای آن شاهدی بیابید؛ زیرا مغیر بن سعید ـ که از رحمت خدا دورباد ـ در کتابهای اصحاب پدرم احادیثی را وارد کرده که پدرم هرگز سخنی از آنها نگفته است. از خدا بترسید و بر ما سخنانی را که مخالف گفتار پروردگارمان و سنّت پیامبرمان محمّد صلی الله علیه و آله باشد، نبندید. ما هرگاه سخن بگوییم، می گوییم: «قال اللّه عزّوجلّ و قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله .»4

2. پیشگیری از ورود اسرائیلیات

از آسیب های روایات تفسیری، وجود روایات اسرائیلی است. بیش ترین روایات و اخبار یهود را «کعب الأحبار» یهودی وارد حوزه دین اسلام کرد. وی اهل یمن بود و در واقع سمت استادی ابوهریره را دارد. ابوریّه می نویسد: «و قد استطاع هذا الیهودی ان یدسّ من الخرافات و الاوهام و الاکاذیب فی الدین ما امتلات به کتب التفسیر و الحدیث و التاریخ...؛5 این یهودی (کعب الأحبار) توانست خرافات، اوهام و اکاذیب زیادی را وارد دین کند تا جایی که کتابهای تفسیر، حدیث، تاریخ و... پر از روایات او شد.»

امامان معصوم علیهم السلام با این پدیده نیز به شدّت برخورد می کردند. شخصی در محضر امام باقر علیه السلام گفت: کعب الأحبار می گوید: «انّ الکعبة تسجد لبیت المقدّس فی کلّ غداةٍ؛ کعبه در هر صبح بر بیت المقدّس سجده می کند.»، امام علیه السلام فرمود: «کذبتَ و کذب الأحبار معک؛ تو و کعب الأحبار هر دو دروغ می گویید.» و آن گاه با حالت خشمگین فرمود: «ما خلق اللّه عزّوجلّ بقعة فی الأرض احبّ الیه منها؛6 خداوند جایی از زمین را محبوب تر از کعبه نیافریده است.»

همچنین است روایاتی که درباره برخورد با برخی از افکار اسرائیلی وارد شده است همچون: آفرینش حوّا از دنده چپ آدم.7

3. مذمّت قیاس و استحسانات

یکی از شیوه های انحرافی در دین استفاده از «قیاس»، «آراء شخصی» و «استحسانات» برای اثبات حکمی یا حقیقتی در دین است. اگرچه جایگاه این بحث در فقه و اصول است، اما در روایتی «قیاس» را عامل و عنصر تغییر کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته است.8 این شیوه های انحرافی به شدّت از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیهم السلام مورد نهی و سرزنش قرار گرفته اند.9 چراکه اساس دین و شریعت از جانب خداوند است: «ان الحکم الاّ للّه؛10 حکم تنها از جانب خداست.» اگر چه خداوند متعال در برخی موارد، تشریع و حکم را به پیامبر و امامان علیهم السلام واگذار نموده است، ولی هر انسانی نمی تواند از جانب خود حکمی و فتوایی صادر کند.
اساسی ترین مشکل این مکتب انحرافی این است که اگر فرهنگ قیاس و آراء شخصی بر جامعه ای حاکم باشد، دیگر دین خدا و رسول او در فرهنگ آن جامعه حکمفرما نیست و نیازی به ارسال رُسُل و نزول کُتُب آسمانی نیست.11

امام علی علیه السلام این نکته را در عصر خود هشدار داد و فرمود:
«لاتقیسوا الدّین فانّ من الدّین ما لایقاس و سیأتی اقوام یقیسون فهم اعداء الدّین و اوّل من قاس ابلیس؛12 در دین قیاس نکنید؛ چراکه در دین اموری است که قیاس بردار نیست. اما گروهی خواهند آمد که قیاس می کنند و آنها دشمنان دین هستند و نخستین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود.»

در روایتی امام صادق علیه السلام این مکتب را سرزنش نموده، می فرماید:
«اصحاب قیاس با قیاس در جستجوی علم هستند ولی قیاس برای آنها جز دوری از حق، چیز دیگری ندارد؛ چراکه دین خدا با قیاس به حق نمی رسد.»13

4. ممنوعیت تفسیر به رأی

یکی از راههای گمراه کردن مردم از حقایق قرآن کریم، تحریف معنوی آیات و انحراف افکار از معارف حقیقی دین است که افراد دنیاطلب، سودجو و استثمارگر جهت بهره مندی از دنیا به تأویل باطل و تفسیر به رأی در آیات قرآن پرداختند.

اهل بیت علیهم السلام برای جلوگیری از این شیوه خطرناک، ضمن هشدارهای فراوان، تفسیر قرآن را بر اساس رأی، مذمّت و ممنوع کردند. ابن عباس از پیامبر نقل می کند که فرمود: «من قال فی القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النّار؛14 کسی که با رأی شخصی درباره قرآن سخن بگوید، جایگاه او در آتش است.»

امام صادق علیه السلام فرمود: «من فسّر القرآن برأیه فاَصاب لم یوجر و ان اخطأ کان اثمه علیه؛15 کسی که قرآن را تفسیر به رأی کند اگرچه صحیح هم باشد، پاداشی به او داده نمی شود و اگر خطا باشد، گناهش بر گردن او است.»

همچنین فرمود: «من فسّر برأیه آیةً من کتاب اللّه فقد کفر؛16 کسی که یک آیه از قرآن را تفسیر به رأی کند، حتماً کافر است.»
در روایتی دیگر، امیر مؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و او از خداوند متعال نقل می کند که خداوند فرمود:
«ما آمَنَ بی من فَسَّر برأیه کلامی؛17 کسی که کلام (قرآن) مرا به رأی خود تفسیر کند، ایمان به من نیاورده است.»

مفهوم تفسیر به رأی

برخی از دیدگاه های مفسّران در مفهوم «تفسیر به رأی» عبارت است از:
الف) فیض کاشانی تفسیر به رأی را بر دو معنا قابل حمل می داند:
یک: اینکه مفسّر، رأی و عقیده خاصّی مطابق هوای نفس داشته باشد، آنگاه آیه ای را بر آن تطبیق می دهد تا برای عقیده خود دلیل بیاورد و بر صحّت آن استدلال کند اگرچه آیه قرآن عقیده و رأی مذهب او را نمی رساند.
دو: مفسر در آیاتی که دارای الفاظ مبهم، مجمل، عام، اضمار، حذف و... هستند تنها به ظاهر الفاظ بسنده کرده بدون اینکه جهات ادبی، وجوه آیات و شناختی نسبت به روایات داشته باشد و تنها به مجرّد ظاهر کلام به تفسیر قرآن مبادرت ورزد.18
ب) علاّ مه طباطبایی به دو نکته اساسی در معنای تفسیر به رأی که از روایات برگرفته است، اشاره می نماید:
یک: اضافه رأی به ضمیر «ه» (برأیه) در روایات، استقلال، استبداد و خودسری در رأی را می فهماند که مفسّر بدون استمداد از آیات دیگر قرآن تنها بر فهم کلام عربی تکیه کند و مستقلاّ ً رأی دهد.
دو: مفسّر مانند کلام سایر مردم به تفسیر و فهم آیات قرآن بپردازد و کلام خدا را با سخن مردم مقایسه کند. این در حالی است که کلام خدا با کلام بشر متفاوت است؛ زیرا الفاظش در عین اینکه از هم جدا هستند، به یکدیگر متصل نیز می باشند (برخی آیات، برخی دیگر را تفسیر می کند).

به عبارت دیگر: نهی، از شیوه برداشت است؛ یعنی نباید از قرآن مانند کلام معمولی مردم برداشت کنیم. هر چند این گونه برداشت از قرآن گاهی ما را به مقصد برساند و گفتار حق را به ما نشان دهد اما چون شیوه صحیح نیست، این تفسیر مورد مذمّت و نکوهش قرار گرفته است. گواه بر این معنا، روایتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«من تکلّم فی القرآن برأیه فاَصاب الحقّ فقد اَخطأ؛ کسی که با رأی خودش درباره قرآن و تفسیر آیات آن سخن بگوید، خطا کرده است هر چند که آن رأی حق باشد.»19
ج) یکی دیگر از معانی تفسیر به رأی این است که، مفهوم جمله ای را چنان که قواعد ادبی و لغت اقتضاء می کند، بپذیریم ولی در تطبیق آن بر مصادیق، مرتکب تحریف شویم و چیزی را که مصداق آن نیست، بر طبق سلیقه شخصی خود نمونه ای از آن معرّفی کنیم.20
د) دیدگاه های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که جهت اطلاع بیشتر به منابع تخصّصی رجوع کنید.21

نویسنده : حسین علوی مهر

پی نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 2، ص 225.
2. اضواء علی السّنّة المحمّدیة، ابوریّه، ص 201.
3. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 360.
4. بحارالانوار، ج 2، ص 249، به نقل از علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 330.
5. اضواء علی السّنة المحمّدیة، ص 164.
6. الکافی، کلینی، ج 4، ص 239؛ بحارالانوار، ج 46، ص 354.
7. ر. ک: تفسیر عیاشی، ج 1، ص 215؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ، ص 17 و 18؛ تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1، ص 383؛ کنزالدّقایق، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، ، ج 3، ص 308 به بعد.
8. ر. ک: وسائل الشّیعه، حرّ عاملی، ج 18، ص 39: (عن ابی عبداللّه (ع) قال: «لعن اللّه اصحاب القیاس فانّهم غیّروا کتاب اللّه و سنّة رسول اللّه (ص) و....»).
9. ر. ک: علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 315.
10. انعام / 57.
11. چنانچه مضمون روایات است، ر. ک:
وسائل الشّیعه، ج 18، ص 33، روایتی به نقل از تفسیر نعمانی.
12. همان، ج 18، ص 27.
13. ر. ک: الکافی، ج 1، ص 57، ح 14، ص 24، ح 5 و 6 و ص 228 ح 1.
14. جامع البیان، طبری، ج 1، ص 27.
15. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 27.
16. همان، ص 18، در روایت دیگر آمده است: «ان اخطأ فهو ابعد من السّماء».
17. التفسیر و المفسّرون، معرفت، ج 1، ص 60، به نقل از امالی، شیخ صدوق.
18. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1/23 و 22، مقدمة الخامسة.
19. المیزان، ج 3، ص 76 و 77.
20. جزوه تفسیر به رأی، آیة اللّه مکارم شیرازی، ص 26.
21. ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج 4، 482، عمید زنجانی، مبانی و روش های تفسیری، ص 228؛ روش ها و گرایش های تفسیری علوی

منابع: 

فرهنگ كوثر - پاییز 1382، شماره 59