نگرشى تطبيقى به قرآن و انجيل

چكيده

درباور توحيدى اديان ابراهيمى، مبدأ هستى ذات يگانه اى است که داراى همه کمالات است و براساس حکمت خويش اديان را به بشر هديه داده است، تا به صورت عقل منفصل، تکميل کننده انديشه ها و دريافتهاى عقلى و علمى آنان باشد. اين بينش بنيادين مى طلبد که اديان ابراهيمى ر ا در اصول و معارف و باورها همسو و همسان و مؤيد يکديگر بدانيم، زيرا اصول، نظر به واقعيتها و بنيادهاى پايدار هستى دارند و از اين رو آنها نيز پايدار و بى تزلزل اند.

توضيح اين که مبدأ هستى، يا يگانه و غنى است و يا چندگانه و قائم به غير. انسان يا مکلف است و مسؤول، و يا موجودى رها و بى تکليف، معاد يا حقيقتى است قطعى و يا… هر فرض را که بپذيريم، پايدار و تغيير ناپذير خواهد بود.
به هر حال لازمه اين نگرش، هماهنگى اديان آسمانى و همسويى آنان ـ دست کم ـ در ميدان باورهاى اصولى است و ما در اين مختصر برآنيم تا بخشى ازاين هماهنگى ها را بنمايانيم و در پرتو آن، نشان دهيم که نقطه هاى افتراق چگونه بر تورات و انجيل تحميل شده است و البته ما ا ين تحقيق را بر پايه آراى قرآن کريم انجام خواهيم داد.

 

کتاب مقدس

(همه کتبى که به نظر کليساى مسيحى مقدس شمرده مى شوند، (کتاب مقدس) را تشکيل مى دهند. خود (کتاب مقدس) به دو بخش تقسيم مى شود: وصاياى قديم و وصاياى جديد و قسمت اخير با چهار انجيل شروع مى شود.
اين بخش علاوه بر انجيلها شامل کتاب (اعمال رسولان) و چندين رساله ديگر است که آنها نيز به (رسولان) منسوبند و سرانجام به رساله (مکاشفه يوحنا) يا (آپوکاليپس) ختم مى شود.)1
قسمت اول ـ عهد قديم ـ با دو حرف o . t به شکل اختصارى نوشته مى شود و قسمت دوم ـ عهد جديد ـ با دو حرف i . m خلاصه مى شود.
عهد قديم معروف، حاوى سى و شش کتاب و رساله است، مسيحيان نگارش آنها را به پيغمبران يهودى از دوران حضرت موسى(ع) تا زمان حضرت عيسى(ع) نسبت داده اند. عهد جديدى که مسيحيان معروف جهان آن را باور دارند، داراى بيست و هفت کتاب يا نامه مختصر است و مسيحيان نگارش قسمتى از آنها را به شاگردان حضرت عيسى و قسمت ديگر را به رهبران دوره هاى اول مسيحيت استناد مى دهند.

از يک نظر عهد جديد را نيز به دو بخش تقسيم کرده اند:
اول: اسفار تاريخى: متى، مرکس (مرقس)، لوکا (لوقا) ، يوحنا و کردار پيغمبران (اعمال الرسل).
دوم: علمى. قسمت ديگر عهد جديد، نامه هاى پيشوايان صدر مسيحيت است و از آن رو که احکام قسمتى از عقايد مسيحيان در آنها ذکر شده، اسفار يا فصول علمى اش مى نامند که عبارت باشد از نامه هاى پولس بنيانگذار مسيحيت امروز جهان.2
(… کليساى مسيحى مجموعه رسالات کتاب مقدس (ميثاق قديم و جديد) را (بيبل) مى نامد که از کلمه يونانى (بيبلوس) به معنى (کتاب) گرفته شده است. (بيبل) حاوى معتقدات و اصول مذهبى مسيحيان است که (کانن) ناميده مى شود. (کانن) در زبان يونانى به معناى مقياس است و از اين نظر (بيبل) را مى توان ترازوى معتقدات مسيحيان دانست… )3
بنابراين کتاب مقدسى که نزد مسيحيان وجود دارد از عهد قديم و عهد جديد تشکيل يافته است که عهد قديم شامل تورات و برخى رساله هاى گوناگون است، و عهد جديد که مشتمل بر اناجيل چهارگانه: متى، مرقس، لوق، يوحنا و کتاب اعمال رسولان و نامه هاى متعدد و مکاشفه يوحنا اس ت. و محور کوشش اين نوشتار همين عهد جديد، بويژه اناجيل چهارگانه مسيحيان است.

 

سازمان مسيحيت

(مسيحيت به سه فرقه بزرگ: کاتوليک، ارتدوکس و پروتستان تقسيم شده اند. مهم ترين فرقه موجود مسيحى فرقه کاتوليک است و سپس فرقه هاى ارتدوکس و پروتستان اند. غير از اين سه مذهب بزرگ، مذاهب ديگرى در دامان مسيحيت پديدار شدند که شمار آنها به يکصد و پنجاه فرق ه و مذهب مى رسد. امروزه بزرگ ترين (به لحاظ کميت نه کيفيت) مذهب مسيحى مذهب کاتوليک است که پاپ پيشواى آن است.)4
(… امروز در حدود سيصد و شصت فرقه در مسيحيت وجود دارد که هريک داراى عقايد خاصى هستند و نسبت به يکديگر تعصب دشمنانه دارند)5

 

مناسک و شعائر اصلى دين مسيح

1. تعميد: (بپتيزم) که عبارت از غسل و شست وشوى مقدس است6 به عنوان تطهير از گناه که ما آن را آب توبه مى ناميم.اين عمل براى آمادگى فرد مسيحى جهت شرف و دخول به ملکوت خدايى انجام مى شود.
2. عشاى ربانى: مهم ترين مناسک و شعائر دين مسيح است. اين رسم که عبارت است از خوردن نان و آشاميدن شراب، به ياد زنده کردن پيمان خود با عيسى مسيح انجام مى شود. و منشأ آن گويا همان خوردن نان و شرابى است که او در آخرين شب زندگى خود با حواريون انجام داد. اين رس م هر يکشنبه ميان مسيحيان اجرا مى شود، ولى بعدها اجراى آن در هر هفته تعطيل شد و اکنون هر سال يک بار انجام مى گيرد.

3. آئين و مراسم ورود نوبالغان به جرگه مسيحيان و عضويت در کليسا است. مطابق اين آئين، نوبالغان نزد کشيش محل مى روند و طلب آمرزش مى کنند و ايمان و پيمان خود را نسبت به مسيح و تعاليم او تحکيم مى نمايند و در نتيجه حق شرکت در مراسم عشاى ربانى مى يابند.7

4. اعتراف به گناه و اظهار توبه و استغفار از گناهان بدين معنى که بر هر مسيحى اعتراف به گناه نزد کشيش واجب است. (اين آئين در ميان پروتستانها مرسوم نيست).8

5. آئين ازدواج و مراسم عقد نکاح که بايد با مقررات و تشريفات کليسا انجام شود.
6. تدهين: تشريفاتى است که کشيش با دعاهاى ويژه و با روغن زيتون مقدس، شخص محتضر را آماده زندگى اخروى مى سازد.
7. اعتقاد به سلسله مراتب و درجات روحانيان مسيحى و احترام به مقامات روحانيان، از پاپ تا کشيشان ساده محلى، از ضروريات دين مسيح است.9

يکى از پژوهشگران در باره اين مراسم اعتراف مى نويسد:
(… در سال 1354 شمسى در سفرى به ايتاليا و توقفى سه روزه در رم به کليساى سنت پطرز رفتم… در داخل کليسا وضعى را مشاهده نمودم که مبيّن خريد گناهان از سوى مقامات روحانى کليسا بود… در تالار اصلى کليسا مؤمنان در برابر کشيشهاى گوناگون زانو زده و اعتراف مى کردند. در اين موقع پيرمردى همراه همسر پيرش با عجله و شتاب به سوى کيوکس رفتند. گناهکاران در دو طرف کشيش قرار گرفته. براى اين که شرم و حيا مانع اعتراف به گناهان نشود پرده اى آويخته شد و اعتراف شروع شد اما بسيار آهسته که ديگران نشوند. اندکى بعد پيرمرد و همسرش خوشح ال و خندان! خارج شدند: آنان ورقه ورود به بهشت را در دست داشتند.)10

 

شمار واقعى انجيلها

آقاى عبدالأحد (مسيحى مسلمان شده) در کتاب خود (الانجيل و الصليب) مى نويسد:
(در کنفرانس نيکيه (نيقيه 325 ميلادى) جمعيتهاى زيادى از اقطار مختلف گرد آمده، بيش از دوهزار نماينده روحانى بودند و با خود دهها انجيل و صدها نامه مذهبى جهت بررسى آورده بودند. انتخاب اين چهار انجيل از ميان بيش از چهل انجيل صورت گرفت. و انتخاب بيست و يک نامه جديد از ميان نامه هاى غيرقابل شمارش انجام يافت… و تصميم بر اين گرفته شد که کتابهاى موجود در عهد جديد پذيرفته و بقيه کتابها مردود شمرده شده همه سوزانده شوند).11

ييکى ديگر از پژوهشگران مى نويسد:
(… بعضى از آنها (انجيلهاى نادرست) کاملاً محفوظ مانده اند، مانند انجيل سن توماس، انجيل سن ژاک و دو انجيل فيکورم. از بعضى ديگر فقط قسمتهايى در دست است و بالأخره از برخى نيز فقط عنوانى مانده که در کتابهاى هم عصرشان اشاره اى به نامشان شده است.
در اينجا اسامى انجيلهايى را که از آنها قسمتهايى باقى است و انجيلهايى که فقط عنوانشان مانده است ذکر مى کنيم: انجيل مصريان، انجيل ابدى، انجيل آندره، انجيل آپل، انجيل اثنى عشر، انجيل برنابه، انجيل بارتلمى، انجيل بازيليد، انجيل سرنت، انجيل حو، انجيل عبريان، انجيل مانوى ه، انجيل مارسيون، انجيل تکامل، انجيل فيليپ، انجيل پطرس، انجيل تاتين، انجيل ولانتن، انجيل سورى ه، انجيل صباوت و…)12

و اما انگيزه سبب انتخاب اين چهار انجيل (متى، لوق، يوحن، مرقس) از بين ساير انجيلها و بررسى آن خود مجال ديگرى را مى طلبد که پرداختن به آن از حوصله اين نوشتار بيرون است و به نقل فرازى دراين باب به اختصار بسنده مى کنيم:

(… اختلافات مذهبى به انتها درجه رسيده، کتابهاى مقدس از حد شمارش بيرون شده، پادشاه بت پرستى به نام قسطنطين مسيحى شده مى خواهد مسيحيان را براساس نقشه سياسى روى يک عقيده و يک سنخ (کتابهاى مقدس) متحد سازد. کنفرانسى در نيقيه در سال325 تشکيل داد، با اکثريت آرا ء عقائدى تصويب گرديد و کتابهاى موجود در عهد جديد به رسميت شناخته شد، بقيه غيرقانونى اعلام شد.)13

(لفظ انجيل از يونانى گرفته شده و چنانچه تولستو در اول انجيل خود شرح مى دهد. کلمه انجيل از ايو ev و انگليون است که ايو به معناى خوب و نگليون به معناى خبر است. روى هم رفته دو کلمه به معناى خبر خوش يعنى مژده و بشارت مى شود.)

 

انجيلهاى چهارگانه (متى، مرقس، لوق، يوحنا)

وليم ادى مفسر انجيل در تفسير خود مى نويسد:
(مسيح، مسلماً هيچ يک از اين کتابها را ننوشته، لکن او تاريخ زندگانى است که همه آن را مى خوانيم. در ابتداى عهد جديد، زبان به زبان فرا گرفته مى شد و هيچ يک از اين کتابها تا بيست سال بعد از صعود مسيح نوشته نشد، و انجيل چهارم را يوحنا پس از گذشت پنجاه سال از عروج مسيح نوشت.)14

(جان ناس) نيز در کتاب خود (جامع الاديان) مى نويسد:
(چيزى که مسلم است، مسيح(ع) تعاليم خود را ننوشته، بلکه به شاگردان خود اعتماد کرده به آنها دستور داده تا در نقاط مختلف جهان منتشر شوند، چيزهايى را که از ايشان فرا گرفته اند به مردم ياد دهند.) 15

نکته اى را که محققان و ارباب کليسا بر آن اتفاق دارند اين است که انجيلهاى کنونى نه انشاء حضرت مسيح(ع) و نه املاء ايشان است، بلکه يک سلسله مطالبى است که پس از صعود آن پيامبر الهى به رشته تحرير درآمده است. سخن در درستى انتساب اين اناجيل به صاحبان آنها است ک ه به برخى از نظريه هايى که در اين زمينه از سوى محققان و وابستگان به کليسا ابراز شده، اشاره مى شود.

 

نظريه کليسا

(… کليسا نويسندگان انجيل را حواريون و نزديکان آنها معرفى مى کند و اين اعتقاد را تبليغ مى نمايد که مؤلف واقعى همه اين رسالات خداوند است که بوسيله روح خود (روح القدس) کلام الهى را به تنظيم کنندگان و محرّرين القاء کرده است.)16
(… چهار کتاب اول عهد جديد، (انجيل) ناميده مى شوند که به زبان يونانى به معنى مژده يا خبر خوش مى باشد. اين کتابها به وسيله چهار نويسنده مختلف نوشته شده اند و هرکدام، خود کتاب جداگانه اى در مورد زندگى و تعليمات عيسى مسيح(ع) مى باشد… مسيحيان آنها را کلام خدا مى دانند و معتقدند خدا به وسيله روح خود طورى اين نويسندگان را هدايت کرد که نوشتجات آنها کاملاً صحيح است!)17
(مسيحيت امروز (معروف) جهان به قدسيت کتـاب مقدس اعتراف دارد و محتويات آن را دستورات خدايى که توسط روح القدس به نگارندگان آن الهـام شده مى پندارند.)18

 

نظريه برخى از محققان

بسيارى از پژوهشگران در درستى انتساب اناجيل به کسانى که منتسب شده: (لوق، مرقس، يوحن، متّى) ترديد کرده اند. بلکه برخى پا را فراتر نهاده و با استناد به تناقضى که در بيان آنها با يکديگر ديده مى شود، محتويات آنها را گرد آمده از افرادى ناشناخته دانسته اند که زير لواى نام افراد موجّه نزد مسيحيان به نشر آن پرداخته اند و با اين وسيله به نشر افکار پيش ساخته خويش مبادرت ورزيده اند.
(… روحانيون و رهبران کليسا براى معتبر ساختن روايات خود از يک سنّت کتاب مقدس پيروى کرده و اين رسالات را به نام شخصيتهاى مورد احترام مردم تدوين نمودند، بدون آن که کوچک ترين ارتباطى بين مؤلفين واقعى و اين شخصيت ها وجود داشته باشد… بنابر تحقيقاتى که اغلب، مس تقيم يا غيرمستقيم مورد تأييد کليسا است، مؤلف هيچ يک از مقالات کتاب مقدس به قطعيت شناخته نشده و همه نامهايى که براى آنها برگزيده اند فرضى و سمبليک است.) 19
آقاى (کارل کائوتسکى) نيز چنين بيان مى دارد:
(امروزه مسلم است که به استثناء اقليت کوچکى از نوشته هاى مسيحيت اوليه، بقيه هيچ کدام توسط نويسندگانى که اين آثار به آنها منسوب است نوشته نشده اند، و اغلب در تاريخى ديرتر از آنچه که معمولاً ادعا شده به تحرير درآمده اند، و متون اصلى در بسيارى ازموارد از طري ق ملحقات و تجديد نظرهاى بعدى بطور بى شرمانه اى تحريف شده اند، و بالاخره اينکه امروزه مسجل است که انجيلها و هيچ يک از آثار مسيحيت اوليه توسط يکى از هم عصران مسيح نوشته نشده است.)20
حکيم روسى موسوم به (تاره اف) نيز که استاد آکادمى مذهبى مسکو بوده است، در کتاب خود با نام (فلسفه تاريخ انجيلى) که در 1903 منتشر شده، چنين مى نويسد:

(انجيلها نه تاريخ اند و نه سند تاريخى. حتى آنها را سالنامه نيز نمى توان به حساب آورد.) 21
برخى دامنه ترديد خويش را تا وجود عيسى(ع) کشانده و در اصل موجوديت تاريخى آن پيامبر عظيم الشان تشکيک کرده اند:

(… بارى حتى يک منبع تاريخى قابل ارزش نيست که وجود عيسى مسيح(ع) را تأييد کند.)22
واکنون شايسته است پيشينه تاريخى انجيلهاى موجود را نيز يادآور شويم:

(نسخ خطى کتاب عهد جديد که در دست است، بسيار قديمى تر از عهد قديم است. قديمى ترين نسخه آن مربوط به قرن چهارم، در واتيکان محفوظ است. قديمى ترين ترجمه، مربوط به پايان قرن دوم ميلادى است و آن ترجمه به زبان آرامى است که در سوريه سخن مى گفتند و عنوان آن ترجمه ساده است. دو ترجمه قبطى مربوط به قرن سوم و چهارم است. ديگر ترجمه لاتين است که در حدود سال چهارصد پايان يافت.)23

(… تنها چيزى که در اين قسمت مورد اعتماد محققان مسيحى قرار گرفته نوشته هاى لاتينى است که آقاى تراتورى در سال 1740 ميلادى اکتشاف کرد. متخصصين احتمال داده اند نگارش آن شايد سال 180 ميلادى باشد. دراين اوراق کشف شده، نوشته هاى عهد جديد به نويسندگان معروف فعلى آن نسبت داده شده است. 24

تنها مدرکى که مسيحيان در استناد نوشته ها دارند، به اعتراف خودشان سه نسخه خطى زير است:
اول. نسخه خطى واتيکان که در کتابخانه پاپ دوم موجود بوده است و متخصصان، تاريخ نگارش آن را قرن چهارم ميلادى تشخيص داده بودند.

دوم. نسخه سينائى که زمانى در کتابخانه لنين گراد بوده و احتمال قوى مى دادند که در قرن چهارم ميلادى نگارش يافته باشد و بعضى ها حدس مى زنند اين همان نسخه اى است که دکتر تيشندرف آلمانى در ست کاترين اکتشاف کرده و به کتابخانه لنين گراد روسيه فرستاده است.
سوم. نسخه اسکندريه که در خزانه انگلستان موجود است25 و تاريخ نگارش آن، سال پانصد ميلادى تخمين زده شده است.) 26

بجاست دراين قسمت به نقل بخشى از مناظره حضرت رضا(ع)با يکى از دانشمندان مسيحى بپردازيم:
(… وقتى حضرت عيسى(ع) از ميان مسيحيان رفت و انجيل حضرت مفقود گرديد، نصارى به نزد علماى خود آمدند و گفتند ما چه کنيم و چاره ما چيست؟ عيسى به قتل رسيد! تنها انجيلى که از وى به يادگار مانده بود مفقود گرديد، شما علماى ما هستيد چاره اى بيانديشيد و تکليف ما را روشن سازيد. لوقا و مرقس در جواب گفتند: انجيل و کتاب عيسى در سينه هاى ماست و ما هر چند يک بار يک (سِفر) از آن را به شما مى دهيم. شما از اين جهت ناراحت نباشيد. کنيسه ها را خالى نگذاريد. هر وقت نوشتيم به اطلاع شما رسانده و براى شما تلاوت مى کنيم. لوق، مرقس ، يوحنا و متى نشستند و اين انجيل هاى فعلى را براى شما تدوين نمودند، درحالى که اين چهار نفر، شاگردان شاگردان پيشينيان بودند و شاگردان بلافصل خود حضرت عيسى نبودند… )27
اين بود پاره اى از نظريه هاى گوناگون در مورد انجيلها. ولى نقد و بررسى در مورد آنها مجالى گسترده تر مى طلبد.

 

باورهاى مشترک قرآن و عهد جديد

اکنون پس از آگاهى به آنچه گذشت، همانها را مقدمه اى ساخته و به نقطه اصلى بحث که دستيابى به باورهاى مشترک بين قرآن کريم و عهد جديد است مى پردازيم. گسترش دامنه بحث تطبيقى و مقايسه اى از اناجيل به تمام عهد جديد (اناجيل اربعه، کتاب اعمال رسولان، نامه ه اى پولس، رساله پطرس و مکاشفه يوحنا) به لحاظ آن است که اول، آنها نيز مانند انجيلهاى چهارگانه نزد مسيحيان معتبرند. و ثاني، اناجيل اربعه از مختصات مسيحيان هستند. به خلاف ساير قسمتهاى کتاب مقدس (تورات و…) که از شرايع قبلى به ارث رسيده اند.

بى مناسبت نيست که اشاره کوتاهى نيز به نسبت انجيلها با يکديگر داشته باشيم، هر چند در ادامه بحث تطبيقى موارد مشترک و متناقض بين اناجيل نيز آشکار خواهد شد. (کرى ولف) در اين باره مى نويسد:

(52% از آنچه در انجيل منسوب به متى نقل شده مشابه با چيزهايى است که در ساير انجيلها نوشته شده است، و 48% بقيه اصلاً در انجيلهاى ديگر وجود ندارد. در انجيل منسوب به مرقس 7% اطلاعات با اطلاعات منقول در ساير انجيلها تطبيق نمى کند. اين نسبت در انجيل منسوب به ل وقا به 59% مى رسد. بالاخره انجيل منسوب به يوحنا تقريباً اختلاف کمى با ساير انجيلها دارد و فقط 8% از محتويات آن يادآور مطالبى است که در ساير انجيلها آمده است… )28

نيز دکتر بوکاى در اين زمينه بر اين باور است که آيات مشترک بين سه انجيل (جامع) 330 آيه بوده، مشترکات ميان مرقس و متى 178 آيه بوده و قدر مشترک ميان مرقس و لوقا 100 آيه و اشتراک ميان متى و لوقا 230 آيه است و شمار آيات مخصوص هريک از اين سه انجيل بدين شرح است :

متى 330 آيه، مرقس 53 آيه و لوقا 500آيه… 29
لازم به يادآورى است که نگاه تطبيقى ما در قالب عناوين موضوعى (يکتا پرستى، عيسى(ع)، روز جزا… ) است که يکى را پس از ديگرى مطرح نموده و به نقل جلوه هاى مشترک بين قرآن کريم و عهد جديد پرداخته و مطالبى را دراين زمينه يادآور مى شويم:

 

يکتا پرستى

شالوده و اصلِ بنيادين دستورات قرآن کريم، توحيد و يکتاپرستى است، چنانکه در جاى جاى قرآن کريم تأکيد بر اين اصل اساسى و محورى ديده مى شود:
الف: (قل هو الله احد… ولم يکن له کفواً احد) اخلاص/ 1و4
ب: (وقضى ربک الاتعبدوا إلاّ اياه… ) اسراء/ 23
و بسيارى آيات ديگر.
در انجيل و ساير بخشهاى عهد جديد نيز به اين اصل بارها اشاره شده است؛ از جمله:
(… و حيات جاودانه اين است که براى خداى واحد حقيقى و عيسى مسيح را که فرستادى بشناسند.) (انجيل يوحنا باب هفدهم آيه 3 ط. ل)
(… و يکى از کاتبان… از او پرسيد که اول همه احکام کدام است. عيسى او را جواب داد که اول همه احکام اين است که بشنو اى اسرائيل خداوند خداى ما خداوند واحد است… ) (انجيل مرقس، باب 12، آيه 29 و 30 ط . ل) 30
(… و نيست شايسته به غير از خداى يگانه… ) (انجيل متى، فصل شصت و يکم، صفحه 110 خ) 31
(نوشته شده است که براى پروردگار معبود خود سجده کن و براى او تنها عبادت کن.) (انجيل لوق، فصل 11، باب4، صفحه186)
و در مقدمه (انجيل يوحنا) چنين آمده است:
(به نام… خداى يگانه انجيلي… )
و در فصل دوازدهم صفحه 256 از همين انجيل چنين آمده است:
(… و طلب نمى کنيد بزرگى را از خداى يگانه… )
و در ساير بخشهاى عهد جديد نيز چنين آمده است:
(… پس درباره خوردن قربانيهاى بتها مى دانيم که بت در جهان چيزى نيست، و اينکه خداى ديگر جز يکى نيست. زيرا هر چند هستند که به خدايان خوانده مى شوند، چه در آسمان و چه در زمين، چنانکه خدايان بسيار و خداوندان بسيار مى باشند. لکن ما را يک خدا است… ) (رساله او ل پولس رسول بقرنتيان، باب هشتم، آيه 5 تا 7، صفحه 273 ط . ل)

 

رگه هاى شرک و ناهمسازى با توحيد

به رغم تعابير توحيدى که از انجيل ها آورديم، در موارد ديگرى ازاين کتابه، سخنانى ناهمساز و شرک آلود ديده مى شود:
(… و شناخته ايم که تو مسيح پسر خداى حى هستى.) (انجيل يوحن، باب ششم، آيه 70، صفحه 156، ط .ل)
(من و پدر (خدا) يک هسيتم… و يقين کنيد که پدر در من است و من در او.) (انجيل يوحن، باب دهم، آيه 31 و 39، صفحه 165 ط . ل)
(او گفت بلى اى آقا من ايمان دارم که توئى مسيح پسرخدا که در جهان آينده است.) (انجيل يوحن، باب يازدهم، آيه 27، صفحه 166، ط . ل)
(… آيا باور نمى کنى که من در پدر هستم و پدر در من است… مرا تصديق کنيد که من در پدر هستم و پدر در من است.) (همان، باب چهارهم، آيه 10 و 11، صفحه 73)
(به نام پدر و پسر و روح پاک خداى يگانه انجيلى) (مقدمه انجيل يوحن، صفحه 245، خ)
و مانند اين اعتقاد در عهد جديد فراوان ديده مى شود. اين همان مسئله تثليث و يکى از اصول اساسى مسيحيت است که خود کلافه سردرگمى است که ارباب کليسا را به وادى عجز کشانده است. (کرى ولف) در اين زمينه مى نويسد:

(… بايد گفت که روابط غيرقابل فهم بين اعضاى تثليث نيز، يعنى خداى پدر(اب) و خداى پسر (ابن) وخداى روح القدس به عقل نمى گنجد. اين مسئله به خصوص هميشه الهيون را دچار سردرگمى کرده است. بنابر تعاليم کليسا خدا واحد و يگانه است، ليکن در عين حال در وجود (سه شخص) ا ز هم جدايى ناپذيرند، زيرا تثليث، غيرقابل تقسيم و لاينفکّ است، ولى در عين حال هر يک از اجزاى تثليث بالاستقلال وجود دارند.) 32

ويليام م . ميلر دانشمند مسيحى در اين زمينه چنين مى نويسد:
(… اين اناجيل با يکديگر تناقض ندارند! بلکه مکمّل يکديگر هستند ومانند چهار عکس مى باشند که از يک شخص در چهار جهت مختلف گرفته شده باشند. اکنون مى دانم که مايليد بپرسيد: در صورتيکه خدا واحد است چگونه امکان دارد که عيسى مسيح پسر خدا بوده و با خدا يکى باشد؟ د ر واقع اين موضوع از اسرارى است که فهم آن بالاتر از عقل محدود ما مى باشد. چه کسى غير از خود خدا مى تواند به ذات و ماهيت الهى پى ببرد؟) 33

عجز استدلالى در اين کلام به خوبى نمايان است و وارد شدن در اصل مسئله تثليث، خود مجالى ويژه مى طلبد که ما اکنون به همين مختصر اشاره بسنده کرده و از آن مى گذريم. و فقط آيه اى را از قرآن کريم دراين خصوص يادآور مى شويم:

(يا اهل الکتاب لاتغلوا فى دينکم و لاتقولوا على الله إلاّ الحق إنما المسيح عيسى بن مريم رسول الله و کلمته ألقيها إلى مريم و روح منه فآمنوا بالله و رسله و لاتقولوا ثلاثة انتهوا خيراً لکم إنّما الله إله واحد سبحانه أن يکون له ولد له ما فى السموات و ما فى ال ارض و کفى بالله وکيلاً) نساء/ 171
اى اهل کتاب [مسيحيان]! در دين خويش غلو مکنيد و درباره خدا جز سخن حق مگوييد. همان، عيسى پسر مريم، پيامبر خدا و کلمه او بود که به مريم القا شد و روحى از او بود. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و مگوييد که سه چيزند، از اين انديشه ها باز ايستيد که خير ش ما در آن خواهد بود. همانا خد، معبودى يکتاست و از داشتن فرزند منزه است، از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين است و خدا کارسازى را کافى است.

 

تولد عيسى(ع) به روايت قرآن

بخشى از سوره مريم به داستان ولادت عيسى (ع) مى پردازد، که با اين آيه آغاز مى شود:
(واذکر فى الکتاب مريم إذ انتبذت من أهلها مکاناً شرقياً… ) مريم/ 16 - 30
ترجمه آيات اين بخش چنين است:

دراين کتاب مريم را يادکن، آن گاه که ازخاندان خويش در مکانى رو به سوى برآمدن آفتاب دورى گزيد.ميان خود و آنان پرده اى کشيد و ما روح خود را نزدش فرستاديم و چون انسانى تمام بر او نمودار شد، مريم گفت: از تو به خداى رحمان پناه مى برم، که پرهيزگار باشى.
گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم، تا تو را پسرى پاکيزه ببخشم.
گفت: از کجا مرا فرزندى باشد، حال آن که هيچ بشرى به من دست نزده است و من بدکاره نبوده ام.
گفت: پروردگار تو اين چنين گفته است: اين براى من آسان است. ما آن پسر را براى مردم آيتى و بخشايشى قرار دهيم و اين کارى است که بدان حکم رانده شده.
پس به او آبستن شد و او را با خود به مکانى دورافتاده برد.
درد زاييدن او را به سوى تنه درخت خرما کشانيد. گفت: اى کاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم.
کودک از زير او ندا داد: اندوهگين مباش. پروردگارت از زير پاى تو جوى آبى روان ساخت. نخل را بجنبان تا خرماى تازه چيده برايت فرو ريزد.
پس اى زن، بخور و بياشام و شادمان باش و اگر از آدميان کسى را ديدى بگوى: براى خداى رحمان روزه نذر کرده ام و امروز با هيچ بشرى سخن نمى گويم.
کودک را برداشت و نزد قوم خود آورد. گفتند: اى مريم، کارى زشت کرده اى! اى خواهر هارون، نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زنى بدکاره!
[مريم] به فرزند اشاره کرد. [مردم] گفتند: چگونه با کودکى که در گهواره است سخن گوييم؟ کودک گفت: من بنده خدايم، به من کتاب داده و مرا پيامبر گردانيده است.

 

تولد عيسى به روايت عهد جديد

(اما ولادت عيسى مسيح چنين بود که چون مادرش مريم به يوسف نامزد شده بود، قبل از آن که با هم آميزند او را از روح القدس حامله يافتند. و شوهرش يوسف (نجار) چون که مرد صالح بود و نخواست او را عبرت نمايد، پس اراده نمود او را به پنهانى رها کند. اما چون او در اين چيزها تفکر کرد، ناگاه فرشته خداند در خواب بر وى ظاهر شده گفت اى يوسف پسر داود، از گرفتن زن خويش مريم مترس، زيرا که آنچه در وى قرار گرفته است از روح القدس است. و او پسرى خواهد زاييد و نام او را عيسى خواهى نهاد، زيرا که او امت خويش را از گناهانشان خ واهد رهانيد.
و اين همه براى آن واقع شد تا کلامى که خداوند بر زبان نبى گفته بود تمام گردد. که اينک باکره آبستن شده پسرى خواهد زاييد و نام او را عما نوئيل خواند که تفسيرش اين است:
خدا با ما. پس چون يوسف از خواب بيدار شد، چنانکه فرشته خداوند به او امر کرده بود به عمل آورد و زن خويش را گرفت. و تا پسر نخستين خود را زاييد او را نشناخت و او را عيسى نام نهاد.) (انجيل متى، باب اول، آيه 18 تا 35، ط . ل، صفحه 1 و 2 عهد جديد)

و نيز در انجيل لوقا چنين مى خوانيم:
(… و در ماه ششم، جبرائيل فرشته از جانب خدا به بلدى از جليل که ناصره نام داشت فرستاده شد، نزد باکره نامزد مردى مسمّى به يوسف از خاندان داود، و نام آن باکره مريم بود.
پس فرشته نزد او داخل شده گفت سلام بر تو اى نعمت رسيده. خداوند با تو است و تو در ميان زنان مبارک هستى. چون او را ديد از سخن او مضطرب شده متفکر شد که اين چه نوع تحيت است.
فرشته بدو گفت اى مريم ترسان مباش، زيرا که نزد خدا نعمت يافته اى. اينک حامله شده پسرى خواهى زاييد و او را عيسى خواهيد ناميد. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلى مسمّى شود و خداوند تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. و او برخاندان يعقوب تا به ابد پادشاه ى خواهد کرد و سلطنت او را نهايت نخواهد بود.

مريم به فرشته گفت، اين چگونه مى شود و حال آن که مردى را نشناخته ام. فرشته در جواب وى گفت، روح القدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلى بر تو سايه خواهد افکند، از آن جهت آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد.)
(لوق، آيه 26 - 36، صفحه 87، ط . ل)

 

نقطه هاى اشتراک داستان ولادت عيسى(ع)

چنانکه پيدا است با مقايسه بين دو متن قرآن کريم و انجيل، به نقاط مشترکى برمى خوريم:
يک. ظهور فرشته جبرائيل در مقابل مريم(ع) و بشارت به حمل عيسى(ع).
دو. باکره بودن مريم(ع).
سه. ترس و اضطراب مريم(ع) هنگام ديدن فرشته.
چهار. پدر نداشتن عيسى(ع).
ييادکرد موارد اختلاف نيز ضرورى است، که از قرار زير هستند:
الف. نامزد بودن مريم(ع) براى شخصى به نام يوسف نجّار.
ب: پسر خدا خواندن عيسى(ع).
قرآن کريم به هر دو مورد اشاره نموده و ردّ مى کند:
(… و لم يمسسنى بشر… )
(ماکان لله أن يتّخذ من ولد سبحانه… )
با توجه به اطلاقى که از نکره (بشر) در سياق نفى (لم يمسسنى) درآيه نخست استفاده مى شود، با ملاحظه عنايتى که در مفردات آيه شريفه (مسّ… ) ديده مى شود، وجود هرگونه همسرى براى مريم(ع) از ديدگاه قرآن مجيد، منتفى اعلام شده است.
و اما فرزند خدا خواندن عيسى(ع) از موارد اساسى اختلاف ميان اناجيل و قرآن است که قرآن کريم همچنان که درآيه دوم ديده مى شود، بارها با شديدترين لحن آن را نفى کرده و عيسى را بنده و پيامبر الهى شناسانده است.
شايسته است دراين زمينه به فرازهايى از انجيل برنابا که شباهت بسيارى با سخن قرآن کريم دارد و از انجيلهاى غيررسمى است34، اشاره اى داشته باشيم:
(هرآينه به تحقيق، برانگيخت خداى در اين روزهاى پسين، جبرئيل فرشته را به دوشيزه اى که ناميده مى شد مريم، از نسل داود از سبط يهودا. در بينى که بود اين دختر که زندگانى مى کرد به هر پاکى بدون هيچ گناهى، و منزه بود از ملامت، و ملازم نماز بود با روزه، همانا يک روزى تنها بود که ناگاه فرشته جبرئيل داخل شد بر بستر او و سلام داد به او. گفت خداى باد با تو اى مريم! پس ترسيد آن دختر از ظهور آن فرشته. و ليکن آن فرشته فرونشاند ترس او را و گفت، مترس اى مريم! زيرا که برخوردار شدى نعمتى را از نزد خدايى که برگزيده تو ر، ت ا اين که باشى مادر پيغمبرى که مبعوث مى کند او را به سوى شعب اسرائيل، تا سلوک کنند به شريعتهاى او به اخلاص.
پس جواب داد عذر، چطور من مى زايم پسران را و من نمى شناسم مردى را! پس جواب داد فرشته، اى مريم بدرستى که خدايى که ساخت انسان را از غيرانسان، هرآينه قادر است براين که بيافريند در تو انسانى را از غيرانسان، زيرا که هيچ مجالى نيست نزد او.
پس جواب داد مريم، بدرستى که من دانا هستم به اين که خدا قادر است، پس بشود مشيت او. پس گفت فرشته، بارور شو به پيغمبرى که زود است او را يسوع بخواني… ) (انجيل برناب، فصل اول، آيه 1ـ9، صفحه 49ـ50)
و نيز آمده است:
(… اما مريم، چون بود دانا به مشيت خدا و در باطن ترسناک بود ازاين که به غضب درآيد طايفه بر او به واسطه اين که آبستن است، پس سنگباران کنند او را که گويا که مرتکب زنا شده، شوهرى از عشيره خود براى خود اختيار نمود خوش کردار که يوسف نام داشت.) (انجيل برناب، فصل دويم، آيه 1، صفحه 50)
با دقت در متن نقل شده از اين انجيل، تناقض آشکارى ميان آن و ظاهر قرآن کريم (صرف نظر از روايات وارده در اين زمينه) ديده نمى شود، چه آن که آن دو مورد اختلاف که بيان شد در اينجا وجود ندارد. چون اول، اشاره اى به فرزند خدا بودن عيسى نشده، همچنان که قسمتهاى د يگر اين انجيل نيز از اين نقيصه دور است. و ثاني، ازدواج مريم(ع) با يوسف نجار، پس از باردار شدن وى از فرشته عنوان شده است نه پيش از آن.

 

پيامبرى و رسالت عيسى(ع)

در قرآن مى خوانيم:
(… و رسولاً الى بنى اسرائيل أنّى قد جئتکم بآية من ربّکم… ) آل عمران/ 49
( قال إنّى عبدالله آتانى الکتاب و جعلنى نبياً) مريم/ 30
و بسيارى آيات ديگر که در آنها به پيامبرى و رسالت عيسى(ع) تصريح شده است.
در انجيل نيز از آن شخصيت بزرگ الهى در چند مورد با همين عنوان ياد شده است:
(… يعنى اين کارهايى که من مى کنم بر من شهادت مى دهد که پدر، مرا فرستاده است، و خود پدر که مرا فرستاد به من شهادت داده است که هرگز آواز او را نشنيده و صورت او را نديده ايد. و کلام او را در خود ثابت نداريد، زيرا کسى را که پدر فرستاد، شما بدو ايمان نياورديد .)
(انجيل يوحن، باب پنجم، آيه 36 تا 38، صفحه 52، ط . ل)
و نيز در همين انجيل چنين مى خوانيم:
(… عيسى در جواب ايشان گفت، عمل خدا اين است که به آن کسى که او فرستاد ايمان بياوريد.) (همان، باب ششم، آيه 29، صفحه 154)
همچنين در مواردى ديگر از همين انجيل از آن جمله در باب هفتم، آيات 17، 29 و 34 و باب هشتم، آيات 16، 39 و 43، و باب نهم، آيه 4 و باب شانزدهم آيه 5 به همين موضوع تصريح شده است.
از سوى ديگر بارها در بخشهايى از انجيل به اتحاد عيسى(ع) با ذات ربوبى! اشاره شده که برگرفته از عقيده تثليث از اصول اساسى مسيحيت است:
(… من و پدر يک هستيم… ) (انجيل يوحن، باب دهم، آيه 30، صفحه 165، ط .ل)
(… آيا باور نمى کنى که من در پدر هستم و پدر در من است. سخنهايى که من به شما مى گويم از خود نمى گويم، لکن پدرى که در من ساکن است، او اين اعمال را مى کند. مرا تصديق کنيد که من در پدر هستم و پدر در من است… ) (همان، باب چهاردهم، آيه 10 و 11، صفحه 173)
اکنون حل مشکله رسالت و اتحاد در مورد عيسى(ع) همچون مسأله تثليث بر عهده ارباب کليسا است و شايد آنان اين معضل را نيز همانند عقيده به تثليث با احاله به مجهول و اين که اين از دائره درک عقلانى بيرون است پاسخ خواهند گفت.

نشانه هاى پيامبرى عيسى(ع)

در قرآن کريم آمده است:
(… أنّى أخلق لکم من الطين کهيئة الطير فأنفخ فيه فيکون طيراً باذن الله و أبرئ الأکمه و الأبرص و أحى الموتى باذن الله… ) آل عمران/ 49
براى شما از گل، چون شکل مرغى مى سازم، پس مى دمم در آن و به اذن خدا پرنده اى شده (به پرواز در مى آيد) و کور مادرزاد و پيس (جذام) را بهبود مى بخشم و مردگان را با اذن الهى زنده مى سازم.
در انجيلهاى چهارگانه نيز به شکل گسترده اى به معجزه هاى اين پيامبر عظيم الشأن اشاره شده است که از نظر مصداق، کم و بيش، همانند قرآن کريم است:
(… چون فرود آمد يسوع از کوه، متابعت او کردند جمعى کثير. دراين وقت کسى که مبتلا به برص بود آمد به خدمت او… پس دراز کرد يسوع دست خود را و ماليد به او و گفت: خواستم پاک شدن تو ر، پس پاک شو. همان وقت پاک شد از برص…)
(انجيل متى، فصل پانزدهم، باب هشتم، صفحه 81، ت . خ)
و نيز در فصل بيست و پنجم همين انجيل، چنين مى خوانيم:
(… وچون بيرون رفت يسوع از آن خانه، از عقب او دو نابينا بيرون آمدند و فرياد مى کردند که رحم کن بر ما اى پسر داود، چون داخل خانه شد، آمدند نزد او. و گفت يسوع که شما اقرار داريد به اين که من مى توانم چشم شما را شفا داد، گفتند: بلى اى پروردگار، در اين وقت دس ت ماليد بر چشمهاى ايشان و گفت: به علت ايمانى که داريد به من، چشم شما بينا مى شود، پس بينا شد چشم ايشان.) (همان/ 86)
و در فصل سى ام نيز آمده است:
(… جواب گفت يسوع که برويد و اعلام کنيد به يوحنا آنچه ديده و شنيده ايد که کوران را بينا کرده ام، و گروه لنگ را به نحوى شفا داده ام که راه مى روند، و مبروصين را از برص پاک کرده ام، و کران را شفا داده ام که مى شنوند، ومردگان را زنده کرده ام به نحوى که برمى خيزند… )
تفاوت عمده اى که دراين خصوص بين قرآن کريم و انجيل ديده مى شود، اين است که در قرآن، مقيد به (اذن الله) شده و در انجيل بسته به اراده شخص عيسى(ع) دانسته شده: (خواستم پاک شدن تو را). و اين خود حکايت از اختلاف بنيادين خداشناسى و پيامبرشناسى قرآن و انجيل دارد که اولى تصريح به توحيد و يکتاپرستى دارد و دومى پندار چندگانه پرستى را در خيال مى پروراند.

نویسنده: علیرضا عقيلى

پی نوشت

1. کرى ولف، درباره مفهوم انجيله، ترجمه محمد قاضى، 10.
2. ر . ک :على آل اسحاق خوئينى، مسيحيت، 332 و 333.
3. مهندس جلال الدين آشتيانى، تحقيقى در دين مسيح، 14.
4. مبلغى آبادانى، تاريخ اديان و مذاهب جهان، 784.
5. محمد حسين کاشف الغطاء، پژوهشى در باره انجيل و مسيح، ترجمه سيد هادى خسروشاهى، 241.
6. يوسف فضائى، سير تحولى دينهاى يهود و مسيح، 258.
7. فلسين شاله، تاريخ مختصر اديان بزرگ، ترجمه خدايار محبى، 452.
8. اينارمولند، جهان مسيحيت، ترجمه محمد باقر انصارى و مسيح مهاجرى،70.
9. دکتر عزت الله نوذرى، مسيحيت از آغاز تا عصر روشنفکرى، 52 و 53.
10. مبلغى آبادانى، تاريخ اديان و مذاهب جهان، 746.
11. عبد الأحد، الانجيل و الصليب، 14؛ مقارنات الاديان، 2/ 138.
12. کرى ولف، درباره مفهوم انجيله، ترجمه محمد قاضى، 77 و 78.
13. على آل اسحاق خوئينى، مسيحيت، 382.
14. وليم ادى، کنز الجليل فى تفسير الانجيل 1/ 3.
15. جان ناس، تاريخ جامع الاديان، 383.
16. مهندس جلال الدين آشتيانى، تحقيقى در دين مسيح، 14.
17. ويليام م . ميلر، مسيحيت چيست؟ ترجمه کمال مشيرى، 24 و 25.
18. على آل اسحاق خوئينى، مسيحيت، 331.
19. مهندس جلال الدين آشتيانى، تحقيقى در دين مسيح، 31.
20. کارل کائوتسکى، بنيادهاى مسيحيت، ترجمه عباس ميلانى 1/ 24.
21. کرى ولف، درباره مفهوم انجيله، ترجمه محمد قاضى، 44.
22. همان، 49.
23. فلسين شاله، تاريخ مختصر اديان بزرگ، ترجمه خدايار محبى، 404.
24. ويل دورانت، قصة الحضارة 11 / 315.
25. تاريخ کليساى قديم، 78.
26. على آل اسحاق خوئينى، مسيحيت، 333 و 334 .
27. شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، چاپ 1377 هجرى قم، 1 / 154 ـ 178، نقل از: محمد حسين کاشف الغطاء، پژوهشى درباره انجيل و مسيح، ترجمه سيد هادى خسرو شاهى، 70.
28. کرى ولف، درباره مفهوم انجيله، ترجمه محمد قاضى، 20 و 21.
29. دکتر بوکاى، عهدين قرآن و علم، ترجمه حسن حبيبى، 107.
30. ط . ل. منظور از اين حروف اختصارى، ترجمه کتاب مقدس طبع دارالسلطنة لندن سنه 1914 م است.
31. (خ) رمز (ترجمه اناجيل اربعه) ترجمه، تعليقات و توضيحات: مير محمد باقربن اسماعيل حسينى خاتون آبادى (1070 - 1127هـ . ق) به کوشش رسول جعفريان است.
32. کرى ولف، درباره مفهوم انجيله، ترجمه محمد قاضى، 17.
33. ويليام م . ميلر، مسيحيت چيست؟ ترجمه کمال مشيرى، 47.
34. اين انجيل با شماره الف 225 الف 867 در کتابخانه آستان قدس رضوى ثبت شده است در پشت جلد آن چنين مى خوانيم:
(بسم الله تعالى شأنه العزيز) (کتاب مقدس انجيل برنابا) ترجمه حضرت مستطاب… آقاى حيدر قليخان قزلباش معروف به سردار کابلى، و در مقدمه آن در مورد اصالت اين انجيل چنين آمده است: (… واينکه مى گويند در قرن پانزدهم يا شانزدهم اين انجيل (برنابا) تأليف شده نيز حدسى است رجماً بالغيب و بر آن دليلى و حجتى قائم نيست، مگر يگانه گناهى که مى توان براين انجيل اثبات نمود، همانا که مخالفت آن است با انجيلهاى چهارگانه معروف در اصول ديانت، و الا چنانچه در مجلد دويم از دايرة المعارف انگليسى، طبع سيزدهم، صفحه يکصد و هشتادم، در م اده (اپوکريفل ستريچر) تصريح شده به انجيل برنابا و صدور فرمان جلاسيوس اول در نهى از مطالعه آن و تاريخ جلوس جلاسيوس اول بر تخت پاپيت سنه چهارصد و نود و دو مسيحى بوده، يعنى يکصد و سى سال از قبل تاريخ هجرت، يا يکصد وهيجده سال قبل از بعثت حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و آله، و چه دليلى مى توان اقامه نمود براينکه اين انجيل عين همان انجيل برنابا نباشد که جناب پاپ مذکور از مطالعه آن نهى فرموده.)
دراين انجيل دهها بار از پيامبر اسلام با اسم يادشده و بشارت به آمدن وى داده است. براى دستيابى بيش تر به اصالت و پيشينه اين انجيل مى توان به مقدمه تفصيلى آن و نيز کتابى که در همين خصوص نگاشته شده و در کتابخانه آستان قدس رضوى موجود است مراجعه کرد.

منابع: 

نشریه پژوهشهای قرآنی، پياپي 13و14