ولايت و فضايل امام علي علیه السلام، از نگاه فخررازي در تفسير كبير

چكيده

اشاره قرآن كريم به فضيلت و ولايت امام علي (ع) تصريح كرده است. مفسران و انديشمندان شيعه و نيز برخي از مفسران و علماي اهل سنت به شرح اين آيات پرداخته و دلالت آنها را به عظمت و جايگاه رفيع امام علي (ع) مسلم دانسته اند. عظمت امام علي (ع) همواره مورد توجه تعداد زيادي از انديشمندان اهل سنت قرار گرفته به طوري كه علماي شيعه معمولاً براي اثبات ولايت امام (ع) از منابع اهل سنت بهره جسته اند، سپس با نقد و بررسي نظرات آنان دلايلي بر ولايت و فضيلت امام علي (ع) اقامه كرده اند. مقاله پيش رو نيز بر همين روال و به روش كتابخانه اي به بيان ديدگاه امام فخر رازي در اين باره پرداخته و سپس به نقد و بررسي آراي وي مي پردازد.

 

استناد به احاديث امام علي (ع)

فخر رازي بر اين باور است كه در نمازهاي يوميه بايد آية ""بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمرا به صورت جهر قرائت كرد و براي بيان نظريه خود به حديث امام علي (ع) استناد مي نمايد. "كانَ علي بن ابيطالب (عليه السّلام) يقول: يا مَن ذكره شرفٌ للَّذاكرين؛1 اي كسي كه ذكرش موجب شرف براي ذكر كننده است" با توجه به اين عبارت چگونه شايسته است براي انسان عاقل كه آن را آهسته بخواند؟
فخر رازي سخن امام علي (ع) را بر ديگر اقوال ترجيح مي دهد و اين نشان دهنده آن است كه به مقام علمي امام علي (ع) كاملاً واقف است.

 

اعتراف فخر رازي به پيروي از امام علي (ع)

فخر رازي درباره امام علي (ع) رواياتي نقل مي كند كه نشان از ايمان و اعتقاد وي به عظمت و فضيلت امام علي (ع) دارد. اين روايات همچنين بيانگر آن است كه امام علي (ع) الگوي نجات و هدايت است. "وَ مَن اقتدي في دِينهِ بِعَلي بنِ اَبيطالِب فقَد اهتدي؛ هركس در دينش به علي بن ابيطالب(ع) اقتدا كند حتماً هدايت مي شود.2
"اَللهم اَدرِ الحق مع علي حيث دار؛ خدايا حق را آن جا قرار ده كه علي(ع) هست."3 "مَن اِتّخِذ عَلَياً اماماً لِدينه فَقَد اِستَمسَك بالعروه الوثقي في دينه و نَفسهِ؛هركس علي را امام خود قرار دهد قطعاً به دست گيره محكمي در دين و جانش دست يافته است."4
البته مقام علمي امام علي (ع) مورد اتفاق فريقين هست ولي اگر مفسري از اهل سنت به اين مقام اذعان كرد و با نقل رواياتي آن را تأكيد نمود نشانگر آن است كه وي به مقام والاي علمي و اخلاقي امام علي (ع) اعتقاد دارد.

 

شأن نزول آيه مباهله

"فمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ؛5 پس هر كس درباره عيسي(ع) از آن پس كه به آگاهي رسيده اي با تو مجادله كند بگو بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را و شما نفس خود را، آنگاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم"بر اساس ديدگاه فخر رازي در تفسير آيه مباهله و بيان شأن نزول آيه، امام علي (ع) افضل از ديگر صحابه است زيرا معتقد است كه منظور از كلمه "انفسنا" امام علي (ع) است بنابراين امام علي (ع) نفس پيامبر (ص) است. البته وي نمي پذيرد كه امام علي (ع) از ديگر پيامبران برتر باشد زيرا معتقد است كه نبي بر غير نبي افضل است.6
اما اين كه نبي بر غير نبي افضل است، ادعاي بدون دليلي است. احاديث نيز خلاف آن را بيان مي كند. سلطان الواعظين در اين باره مي گويد:
"حمل لفظ بر اقرب مجازات اولي است از حمل بر اَبعد. و اقرب مجازات، تساوي در جميع امور و شركت در جميع كمالات است مگر آنچه به دليل خارج شود و آنچه به دليل و اجماع خارج است نبوت خاصه آن حضرت و نزول وحي است. از طرفي در خبر آمده كه علماي امت من از انبياي بني اسرائيل برترند.7 وقتي علما به واسطه علمشان از انبياي بني اسرائيل برتر هستند، حتماً علي بن ابيطالب(ع) كه باب علم پيامبر (ص) است افضل از انبياء مي باشد".8

 

ليلة المبيت

هنگامي كه پيامبر اسلام (ص) تصميم گرفت، مهاجرت كند، براي اداي دين هاي خود و تحويل دادن امانت هايي كه نزد او بود، علي (ع) را تعيين نمود و شب هنگام كه مي خواست به سوي غار "ثور" برود، مشركان براي حمله به او اطراف خانه را محاصره كردند.
پيامبر (ص) دستور داد تا علي (ع) در بستر او بخوابد و پارچه سبز رنگي كه مخصوص خود پيامبر (ص) بود روي خود بكشد. در اين هنگام آيه زير نازل شد.9
"وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛10 برخي از مردم جان خود را به خاطر خشنودي خدا مي فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است"فخر رازي نزول آيه فوق را در شأن علي (ع) مي داند و بر اين باور است كه علي (ع) در بستر پيامبر (ص) خوابيد. سپس به نقل اين روايت مي پردازد كه هنگامي كه علي (ع) در بستر پيامبر (ص) خوابيد جبرئيل بالاي سر و ميكائيل پايين پاي وي ايستاد. جبرئيل مي گفت: به به، آفرين بر تو اي علي خداوند به واسطه تو بر فرشتگان مباهات مي كند.11

 

آيه اكمال:

"الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِينًا؛12 امروز كافران از دين شما مأيوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم".منظور از "اليوم" كه دو بار در آيه تكرار شده است چه روزي است؟ اين كدام روز است كه چهار جهت در آن جمع شده است. هم كافران در آن روز مأيوس شده اند، هم دين كامل شده است و هم نعمت خدا كامل گرديده و هم خداوند آيين اسلام را به عنوان آيين نهايي مردم جهان پذيرفته است. جاي شك نيست كه چنين روزي بايد روز بسيار مهمي در تاريخ زندگي پيامبر (ص) باشد.
فخر رازي معتقد است كه منظور از "اليوم" روز عرفه است و پيامبر (ص) 81 روز بعد از آن رحلت نمود.13
وي در ادامه تفسير آيه بيان مي كند كه اگر امامت علي بن ابيطالب (ع) از طرف خداوند و رسول خدا (ص) تعيين گرديده بود مخالفان وي طبق آيه از اينكه امامت وي را انكار كنند نا اميد مي شدند در حالي كه صحابه امامت را انكار كردند. پس نتيجه اين مي شود كه علي بن ابيطالب (ع) از طرف خداوند به امامت منسوب نشده است.14

 

نقد و بررسي

در روز عرفه حادثه خاصي رخ نداده كه با اكمال دين مناسبت داشته باشد. اگر منظور اجتماع مسلمانان است كه اين امر تازگي ندارد اگر نزول برخي احكام است كه اين مسئله نيز موجب يأس كفار نمي شود. اگر منظور اين است كه كافران از قدرت مسلمانان نااميد شدند كه اين امر در روز فتح مكه رخ داد.15
اشكال ديگر سخن فخر رازي اين است كه فاصله روز عرفه تا دوازدهم ربيع الاول كه به روايت اهل سنت روز رحلت پيامبر (ص) است بيش از 81 روز مي باشد، ولي اگر روز نزول آيه فوق، روز غدير در نظر گرفته شود، 81 روز صحيح است.16
علامه اميني شانزده منبع از منابع مهم اهل سنت را نام مي برد كه در آن منابع، زمان نزول آيه اكمال را روز غدير مي دانند.17
اما اين كه مخالفان امامت امام علي (ع)، طبق آيه اكمال بايد از انكار امامت نا اميد مي شدند و حال آنكه نا اميد نشدند و انكار كردند. دليل بر درستي رفتار آنان نمي شود زيرا در آيه اكمال سخن از يأس و نا اميدي كافران است، حال اينكه منكران امامت، از امت اسلام بودند و خود را در زمره مسلمانان مي دانستند لذا لزومي نداشت كه يأس و نا اميدي ذكر شده در آيه را بر خود هموار كنند.

 

آيه ولايت

"اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛18 همانا سرپرست و ولي شما خدا و پيامبر او و آنهايي هستند كه ايمان آورده و نماز را بر پا داشته و در حال ركوع زكات مي دهند"فخر رازي در تفسير اين آيه مي گويد: مراد از "وَالَّذِينَ آمَنُوا" يا عموم مردم است و يا اينكه شخص معيني مي باشد. سپس از ابن عباس روايت مي كند كه اين آيه در شأن علي ابن ابيطالب (ع) نازل شده است. همچنين روايت عبدالله ابن سلام را نقل مي كند كه گفت: وقتي اين آيه نازل شد گفتم اي رسول خدا(ص) من ديدم كه علي(ع) انگشترش را در حال نماز صدقه داد. پس ما او را ولي خود مي دانيم. همچنين روايت ابوذر را در تفسير آيه نقل كرده است؛ ابوذر مي گويد: با پيامبر (ص) نماز ظهر را خواندم پس سائلي آمد و درخواست كمك كرد ولي كسي به او چيزي نداد پس دستش را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! تو شاهد باش من در مسجد رسول خدا درخواست كمك كردم، كسي به من كمك نكرد. در اين موقع علي (ع) كه در حال ركوع بود، انگشترش را به سائل داد. پيامبر (ص) اين جريان را مشاهده كرد و گفت خدايا برادرم موسي از تو درخواست كرد و گفت: سينه ام را گشاده نما و كارم را آسان گردان و لكنت را از زبانم باز كن تا مردم سخنم را بفهمند و برادرم هارون را از اهل من برايم وزير و ياور قرار ده تا پشتيبان من باشد و او را در كار من شريك قرار ده.19 بار خدايا به او وحي كردي كه تو را به وسيله برادرت ياري خواهيم كرد و به شما قدرت خواهيم داد. خدايا ! من محمد پيامبر تو و برگزيده تو هستم. سينه ام را گشاده نما و كارم را آسان فرما و علي را كه از اهل من است وزيرم قرار ده تا پشتيبان من باشد. ابوذر گفت: به خدا قسم هنوز كلمات پيامبر(ص) به پايان نرسيده بود كه آيه اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله"." نازل شد.20
وي پس از نقل روايات به طرح اشكالات پرداخته تا به هر شكل كه مي تواند، دلالت آيه فوق را بر ولايت امام علي (ع) نفي نمايد. اشكالات مطرح شده توسط وي، به صورت مجزا طرح مي گردد سپس به پاسخ اشكالات و نقد و بررسي آنها پرداخته مي شود.
 

اشكال اول:

اين آيه دلالت بر امامت علي (ع) ندارد زيرا وي در روز شورا به خبر غدير و آيه مباهله تمسك نمود و براي اثبات امامت خود، به اين آيه تمسك نكرد.
 

اشكال دوم:

اكثر مفسران گفته اند كه اين آيه درباره امت نازل شده چون ظاهر آيه مشتمل بر لفظ جمع است."الذين يقيمون... "
 

اشكال سوم:

كلمه ولي در آيه فوق به خاطر تناسب با آيات قبل و بعد به معناي محب و ناصر است و به معناي متصرف نيست زيرا در آيات قبل و بعد از دوستي با يهود و نصاري و كفار نهي فرموده است.
 

اشكال چهارم:

زكات در آيه فوق به معناي زكات واجب است و از شأن علي (ع) دور است كه انجام واجب را تأخير اندازد. اگر زكات به معناي صدقه مندوبه در نظر گرفته شود، خلاف اصل است.
اشكال پنجم: مناسب حال علي (ع) اين است كه در نماز توجه كامل به خداوند داشته باشد و بديهي است كه متوجه اطراف نشود.
 

اشكال ششم:

علي (ع) وضعيت مالي خوبي نداشت كه زكات بر وي واجب گردد.
 

اشكال هفتم:

بخشش خاتم در نماز عملي است كه موجب قطع نماز مي شود.
 

اشكال هشتم:

با وجود پيامبر (ص) علي (ع) در هنگام نزول آيه نافذ التصرف در امت نبوده پس آيه دلالت بر امامت علي (ع) در آينده دارد.
 

اشكال نهم:

آيه ""مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ21 قبل از آيه ولايت قرار دارد. اين آيه بهترين دليل بر فساد مذهب شيعه اماميه است، زيرا كساني كه امامت علي (ع) را منكر باشند همگي مرتدّ شده اند پس لازم بود كه خداوند قومي را بياورد و با آنها بجنگد تا آنها را به حق باز گرداند، پس وقتي چنين قومي نيامد، بلكه برعكس شيعه همواره مقهور بوده پس نتيجه گرفته مي شود كه قطعاً نصّي آشكار وجود نداشته است.22

 

نقد و بررسي اشكالات

1. امام علي (ع) در ميدان صفين در برابر جمعيت براي اثبات امامت خود دلايل متعددي اقامه كرد، از جمله استدلال به همين آيه ولايت بود.23
طبق سخن فخر رازي در اشكال اول، امام علي (ع) در روز شورا به حديث غدير استناد نموده است. پس نتيجه مي شود كه كلمه ولايت در حديث غدير به معناي اولي به تصرف است.
2. اما اينكه مفسران گفته اند " الَّذِينَ يُقيمُونَ... " جمع است و بهتر است حمل بر امت شود. بايد گفت: هيچ مانعي ندارد كه بر مفرد حمل شود زيرا در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه در آن لفظ جمع است ولي مصداق آن يك فرد است. فخر رازي در تفسير آيه: ""الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ؛24 كساني كه مردم به آنان گفتند، مردم عليه شما اجتماع كرده اند؛ مي گويد: مراد از كلمه ناس در آيه فوق نعيم ابن مسعود اشجعي است و اطلاق لفظ ناس بر انسان واحد جايز است."25
موارد ديگري نيز در قرآن كريم وجود دارد كه لفظ عام است ولي منظور و مراد خاص مي باشد. پس مانعي ندارد كه مراد از "الَّذينَ يُقيمون" امام علي (ع) باشد.26
3. آنچه مسلم است اين است كه پاره اي از آيات سوره مائده به شهادت مضامين آنها قبل از حجة الوداع نازل شده است. بنابراين صرف اين كه آيات يكي پس از ديگري قرار گرفته اند، دلالت بر وحدت سياق آنها ندارد، بنابراين نمي توان گفت معناي ولايت در آيه مذكور همان معناي ولايت در آيات قبل و بعد از آن است. از طرفي كلمه ولي را اگر به معناي دوست بگيريم در اين صورت شامل همه مؤمنان مي شود، نه فقط مؤمناني كه نماز به پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند.27
ابن منظور درباره كلمه ولي مي گويد: ولايت با كسر واو به معناي سلطان، امارت و رياست است و با فتح و كسر به معناي نصرت ولي اليتيم كسي كه امور يتيم را به عهده مي گيرد ولي المرأ كسي كه عقد نكاح آن را به عهده مي گيرد، ولي زن يعني سرپرست امور او و وليّ و مولي در كلام عرب يك معنا دارد.28
4. زكات در صدر اسلام به همان معناي لغوي خود اعم از زكات مصطلح و صدقه به كار مي رفت، مخصوصاً اگر در مقابل نماز قرار گيرد به معناي انفاق مال است همچنان كه از اكثر آياتي كه احوال انبياي سلف را حكايت مي كند استفاده مي شود مانند آيه: ""وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا29
كلمه زكات در آياتي كه ابتداي بعثت نازل شد همگي به معناي صدقه است زيرا در مكه زكات به معناي مصطلح واجب نشده بود.30
5. شنيدن صداي سائل در نماز و كمك به او توجه به خويشتن نيست بلكه عين توجه به خداست. امام علي (ع) در حال نماز از خود بيگانه بود ولي از خدا بيگانه نبود و مي دانيم بيگانگي از خلق خدا بيگانگي از خداست. پرداخت زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است. توجه به آنچه مورد رضاي خداست كاملاً با روح عبادت سازگار است.31
6. اولاَ امام از دسترنج خود اموال فراواني كسب كرد ثانياَ منظور از زكات در آيه مورد نظر زكات مستحب است.32
7. اشاره امام به سائل فعل كثير نيست و باعث قطع نماز نمي شود تا آنجا كه كشتن حيواني مانند عقرب و يا برداشتن و گذاشتن كودك و حتي شير دادن كودك فعل كثير به حساب نمي آيد.33
8. اطلاق وصي، خليفه و جانشين به امام علي (ع) در حال حيات رسول خدا (ص) به صورت بالقوه است. مانند كسي كه در حال حيات خود براي خود وصي تعيين مي كند. حضرت زكريا از خداوند تقاضا كرد: "فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ؛ از نزد خودت به من ولي عطا كن تا وارث من و آل يعقوب باشد."34
مسلماً منظور از "ولي" در اينجا سرپرستي براي بعد از مرگ او بوده است.35
9. كلمه "سوف" كه به معناي به زودي مي باشد و در آيه ارتداد به كار رفته است بايد با نحوه كاربرد آن در قرآن معنا شود. در قرآن مشاهده مي شود كه قيامت را هم نزديك مي داند ""اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ36 قرآن در مورد قيامت كلمه زود و نزديك را به كار مي برد. پس لزومي ندارد كه مبارزه با مرتدان بلافاصله پس از رحلت پيامبر (ص) رخ دهد.

 

شأن نزول آيه تبليغ

"يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَاي پيامبر آنچه از خدا به تو نازل شد به مردم برسان كه اگر نرساني تبليغ رسالت نكرده اي، خداوند تو را از آزار مردم حفظ مي كند خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند".37
فخر رازي در شأن نزول آيه تبليغ ده قول از مفسران نقل مي كند. در قول دهم اعتقاد شيعيان را مطرح مي كند و مي گويد: اين آيه در فضل و برتري علي بن ابيطالب(ع) نازل شده، هنگامي كه اين آيه نازل شد، پيامبر (ص) دست علي (ع) را بالا گرفت و فرمود: "مَن كنت مولاه فَهذا عليٌ مولاه اللهم وال مَنْ والاه و عاد مَن عاداه"38 عمر وي را ملاقات كرد و گفت اي فرزند ابيطالب مولاي من و مولاي همه مؤمنان شدي بر تو گوارا باد. سپس مي گويد اين روايات اگر چه بسيارند ولي بهتر است كه آن را اختصاص دهيم به اينكه خداوند پيامبر (ص) را از مكر يهود و نصاري ايمن گردانيد. زيرا آيات قبل و بعد آن با اين معنا مناسب تر است.39

 

نقد و بررسي ديدگاه فخر رازي

البته دليل فخر رازي خالي از اشكال نيست. زيرا وي صرفاً تناسب آيات قبل و بعد را مطرح مي كند در حالي كه ترتيب آيات در قرآن غير از ترتيب نزول آيات است. از طرفي روايات نيز خلاف ادعاي وي را بيان مي كند. بنابراين با وجود روايات، رعايت سياق آيات بي مورد است. علاوه بر آنچه ذكر شد، اصولاً نگراني پيامبر (ص) از يهود و نصاري در اوايل بعثت و ابتداي هجرت قابل قبول و معنا دار است ولي پس از فتح مكه كه قدرتش توسعه يافته و يهوديان از مدينه كوچ كرده اند ديگر معنا و مفهوم ندارد.40

 

آيه اولي الامر

"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ؛41 اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا و رسول خدا و اولي الامر از خودتان را اطاعت كنيد."فرمان به اطاعت مطلق از "اولي الامر" در كنار اطاعت رسول خدا (ص) دليل بر اين است كه "اولي الامر" كساني را شامل مي شود كه در رديف رسول خدا(ص) يعني جانشينان معصوم او هستند زيرا اطاعت مطلق در غير مورد معصوم ممكن نيست.
فخر رازي در تفسير آيه مذكور مي گويد: منظور از اطاعت خدا و رسول به ترتيب اطاعت از كتاب و سنت است و در مورد "اولي الامر" مي گويد: منظور اجماع امت است زيرا خداوند به طور قطع امر به اطاعت از اولي الامر نموده و اين دليلي قاطع بر عصمت اولي الامر است. زيرا اگر اولي الامر خطا كنند از طرفي هم خداوند نيز به اطاعت آنها امر كرده در نتيجه اجتماع امر و نهي در فعل واحد حاصل مي شود و اين هم محال است پس اولي الامر حتماً معصوم هستند.
از طرفي اطاعت از اولي الامر مشروط بر اين است كه ما به آنها دست يابيم و آنها را بشناسيم و چون در زمان ما شناخت امام معصوم و دسترسي به وي امكان ندارد پس مراد از اولي الامر اهل حل و عقد مي باشند. كلمه اولي الامر جمع است در حالي كه در هر زماني يك امام معصوم وجود دارد. پس منظور از اولي الامر، امام معصوم نيست، هم چنين در آيه مي فرمايد، اگر اختلافي حاصل شد به خدا و رسول مراجعه كنيد؛ اگر منظور از اولي الامر امام معصوم بود لازم بود، بيان كند كه در صورت اختلاف به امام معصوم مراجعه كنيد.42

 

نقد و بررسي

اولي الامر نمي تواند مجموع امت باشد، زيرا اتفاق نظر در مسائل اجتماعي در موارد بسيار كمي، روي مي دهد. بنابراين مسلمانان، هميشه با يك بلا تكليفي و نابساماني در غالب امور خود روبرو هستند.
اگر بخواهند اكثريت را ملاك قرار دهند و نظريه آنها را بپذيرند، اين اشكال پيش مي آيد كه اكثريت، هيچ گاه معصوم نيستند و بديهي است كه اطاعت از آنان به طور مطلق لازم نيست.43
اما اينكه كلمه اولي الامر بر جمع دلالت مي كند و امام معصوم در هر زمان يكي است، بايد توجه داشت كه امام معصوم در هر زمان يكي است ولي در مجموع زمان ها افراد متعددي را تشكيل مي دهند و آيه نيز تنها وظيفه مردمان يك زمان را تعيين نمي كند.
اما عدم ارجاع اختلافات به اولي الامر به اين دليل است كه اختلاف و تنازع در جمله فوق در مورد احكام است و منظور اختلاف در مسائل مربوط به جزئيات حكومت و رهبري جامعه نمي باشد.44

 

ذكر مصاديق آيات

پيامبر (ص) در سوره رعد، مصداق هادي را امام علي (ع) مي داند كه رهروان راه حق با پيروي از امام علي (ع) به سرچشمه مقصود مي رسند و از فيض هدايت امام علي (ع) بهره مند مي گردند. "إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍتو منذري و براي هر قومي هادي وجود دارد".45
فخر رازي بر اين باور است كه منظور از منذر، پيامبر (ص) است كه فقط وظيفه انذار دارد و منظور از هادي خداوند است كه قادر بر هدايت است. سپس در ادامه تفسير آيه به نقل روايات و اقوال مفسران پرداخته و به حديث ابن عباس اشاره مي كند كه گفت: پيامبر (ص) دست بر سينه خود نهاد و فرمود: من منذر هستم، سپس اشاره به شانه علي (ع) كرد و فرمود: تو اي علي هادي هستي، به وسيله تو رهروان هدايت، بعد از من، هدايت مي شوند.46
فخر رازي امام علي (ع) را هادي امت بعد از پيامبر (ص) مي داند همان طور كه در ابتداي تفسيرش، پيروي از علي (ع) را مايه نجات و رستگاري عنوان كرد.47

 

علي (ع) از اهل بيت است

"إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا؛48 خداوند اراده كرده است، تا رجس و پليدي را از اهل بيت دور نمايد و آنان را پاك و مطهر قرار دهد"راغب اصفهاني در توضيح كلمه اهل بيت مي گويد: اهل بيت، پناهگاه انسان در شب را گويند... كلمه اهل بيت در آل نبي معمول و متعارف گرديده است.49
فخر رازي معتقد است كه اهل بيت، اولاد پيامبر (ص) و زنان او و حسن و حسين و علي (ع) مي باشند. علي رغم اينكه اقوال در اين باره مختلف است ولي او اين قول را ترجيح مي دهد كه امام علي (ع) را از اهل بيت مي داند وي دليل اين رجحان را اين گونه بيان مي كند كه علي (ع) هم با دختر پيامبر (ص) معاشرت دارد و هم با خود پيامبر (ص) ملازم و همراه است.50
وي صلوات بر پيامبر و آل پيامبر را نيز مورد تأكيد قرار داده است.، اين حديث را نقل مي كند كه از پيامبر (ص) سؤال شد چگونه بر تو صلوات بفرستيم؟ پيامبر (ص) فرمودند: "قولوا اللهم صل علي محمد و علي آل محمد كما صليت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم و بارك علي محمد و علي آل محمد كما باركت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم انك حميد مجيد"51
وي در توضيح كلمه آل و تعيين مصاديق آن بيان مي كند كه آل محمد كساني هستند كه كارشان بيشتر به پيامبر (ص) مربوط مي شود. شكي نيست كه وابستگي فاطمه و علي و حسن و حسين(ع) به پيامبر (ص) از همه بيشتر است.
اين مسئله از طريق نقل هم معلوم است. پس آل پيامبر (ص) همين افراد هستند. البته مردم در تعيين مصداق آل اختلاف كرده اند. برخي اقارب پيامبر (ص) را آل پيامبرمي دانند و برخي همة امت را اگر اين دو قول را بپذيريم باز هم افراد نامبرده آل پيامبر(ص) هستند، حب آل محمد واجب است زيرا آنها بسيار مورد علاقه و محبت پيامبر(ص) بودند
.52
اظهارات فخر رازي نشانگر آن است كه هم علي(ع) را جزء اهل بيت مي داند و هم احترام و محبت به اهل بيت(ع) را لازم و واجب مي داند.

 

آيه نجوي

"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛53 اي اهل ايمان هر گاه بخواهيد كه با رسول سخن سري بگوييد بايد صدقه بدهيد كه اين براي شما بهتر و پاكيزه تر است و اگر چيزي نداشتيد البته خداوند آمرزنده و مهربان است"فخر رازي در تفسير آيه مي گويد: اين تكليف فوايد زيادي دارد. از جمله بزرگداشت و احترام رسول خدا(ص) را در بر دارد. براي فقرا مفيد خواهد بود و تخفيفي براي پيامبر (ص) است. وي سپس روايتي را از امام علي (ع) نقل مي كند كه علي (ع) فرمود: در قرآن كريم آيه اي است كه هيچ كس به جز من به آن عمل نكرد و پس از آنكه من به آن عمل كردم آن حكم نسخ شد.54

 

نتيجه گيري:

از نظر فخر رازي امام علي (ع) الگوي هدايت و مايه نجات و حجت قوي براي هر مسلماني است. امام علي (ع) نفس پيامبر (ص) است. آيه رضايت درباره وي نازل شده است و آيه تبليغ در شأن وي فرو آمده است. امام علي (ع) از اهل بيت پيامبر (ص) است. دوستي و محبت به آل علي (ع) لازم و واجب است علي (ع) فقط به آيه نجوي عمل كرد و از بقيه صحابه برتر است.
فخر رازي در بيان فضايل امام علي (ع) شك و ترديد ندارد و از نقل فضايل كوتاهي نمي كند ولي با اين همه، سعي و تلاش مي نمايد كه دلالت آيات قرآن كريم را بر ولايت امام علي (ع) رد نمايد و در اين باره به اشكال تراشي و بيان شبهات مي پردازد.

 

پي نوشت ها :

1. فخر رازي، تفسير كبير، ج 1، ص 209.
2. همان، ص 210.
3. همان، ص 210.
4. همان، ص 212.
5. آل عمران/ 61.
6. تفسير فخر رازي، ج 8، ص 90.
7 . بحارالانوار، ج2، ص22، ح67
8. سلطان الواعظين، شبهاي پيشاور، ج 1، ص 385.
9. ملافتح الله كاشاني منهج الصادقين، ج3، ص 476.
10. بقره/ 207.
11. فخر رازي، همان، ج 11، ص 141.
12. مائده/ 3.
13. فخر رازي، همان، ج 11، ص 140.
14. همان، ج 11، ص 141.
15. علامه طباطبايي، الميزان، ج 5، ص 275.
16. علامه اميني، الغدير، ج 2، ص 115.
17. الغدير، ج2، ص 116 - 118.
18. مائده/ 55.
19 . طه/ 25-33.
20. فخر رازي، ج 12، ص 28 - 27.
21 . مائده/ 54.
22. همان، ص 33 - 32 - 31.
23. علامه اميني، الغدير، ج 1، ص 196.
24. آل عمران/ 173.
25. فخر رازي، ج 9، ص 102.
26. علامه طباطبايي، الميزان، ج6، ص 10.
27. همان، ص 6.
28. ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 401.
29. مريم / 31.
30. ملا فتح الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 3، ص 264.
31. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 428.
32. ملا فتح الله كاشاني، همان، ج 3، ص 264.
33. همان ج 3، ص 264
34. مريم/ 6 -5.
35. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 430.
36 . انبياء/ 1.
37. مائده/ 67.
38 . بحارالانوار، ج 37، ص 108، ح 1.
39. فخر رازي، ج 12، ص 53.
40. علامه اميني، الغدير، ج 2، ص 110.
41. نساء/ 59.
42. فخر رازي، ج 10، ص 149 - 148.
43. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 3، ص 484.
44. همان، ص 488.
45. رعد/ 7.
46 . بحارالانوار، ج 9، ص 106.
47. فخر رازي ، ج 19، ص 15.
48. احزاب/ 33.
49. راغب اصفهاني، المفردات، ص 64، واژة اهل.
50. فخر رازي، ج 25، ص 210.
51. همان، ص 228.
52. همان، ج 27، ص 167.
53. مجادله/ 12.
54. فخر رازي، همان، ج 29، ص 272.

نویسنده: داراب نبي زاده