پژوهشى در زمینه آیة الاكمال

اكمال دين

عده اى از اهل تفسير علّت اكمال دين را در روز غدیر، كامل شدن مراسم حج مى دانند; چون حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن سال احكام و مناسك حج تمتع را عملاً به مسلمانان تعليم دادند و شخصاً در مراسم شركت داشتند.

در پاسخ به اين عده بايد گفت: اولاً، چگونه تعليم يك حكم از احكام دين يعنى حج تمتع ـ كه پس از مدتى كنار گذاشته شد ـ مى تواند علّت اكمال دين باشد؟ هم چنين چه ارتباطى بين تعليم مناسك حج و يأس كافران وجود دارد؟

بعضى ديگر از مفسران عامّه گفته اند: منظور پاك شدن خانه خدا از مشركان مى باشد كه حضرت رسول(ص) روز عرفه نگاهى به سرزمين انداختند و هيچ مشركى را نديدند.1

پاسخ آن است كه اولاً، شهر مكه و خانه خدا يك سال پيش از حجة الوداع از مشركان پاك شده بود، در صورتى كه آيه صحبت از امروز مى كند(اليوم).

ثانياً، سخن از اكمال دين است و دين مجموعه اى از عقايد و احكام مى باشد. اكمال دين نيز با اضافه كردن احكامى بر آن مجموعه محقق مى شود. اما پاك شدن محيط مكّه از مشركان و برطرف شدن موانع در راه عمل به احكام دين از اجزاى دين به شمار نمى آيد. اوضاع و احوال و رفتار ظاهرى جامعه اسلامى ارتباط با اصل مجموعه اى به نام «دين» ندارد كه شامل احكام و فرايض و معارف است.

بايد دقت داشت كه در روزهاى آخر عمر حضرت رسول(ص) روز عرفه يا غدير چه حكمى از احكام دين نازل و ابلاغ شد كه بعد از بيست سال نزول تدريجى احكام، اين حكم خاص علّت اكمال دين گرديد؟ از بررسى تاريخ اسلام و اقوال علماى شيعه و در خلال نظرات عامّه، كاملاً روشن است كه تنها حكمى كه اين روزها براى مسلمانان بيان شد و داراى ويژگى خاص و اهميت فوق العاده اى بود كه مى توانست علّت يأس كافران و اكمال دين باشد همان ماجراى غدير خم و نصب اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(علیه السلام) است.

در اين روز تحوّلى بزرگ در دين اسلام روى داد; تكليف رهبرى و سرپرستى مسلمانان و جامعه اسلامى پس از حضرت رسول(ص) مشخص شد و ادامه اين رهبرى، كه نقش بسيار مهمى در اداره معنوى و ظاهرى جامعه اسلامى دارد، در افرادى كه بتوانند راه آن حضرت را ادامه دهند و تناسبى نيز بين آن ها و حضرت رسول(ص) باشد معيّن گرديد. به عبارت ديگر، سرپرستى و رهبرى شخصى حضرت به رهبرى و سرپرستى نوعى ـ ولى محصور و محدود در ائمّه دوازده گانه: ـ تبديل شد و گويا مقام ولايت از مرحله حدوث و تجلّى در شخص حضرت رسول(ص)، كه به مرحله بقا و ظهور در اميرالمؤمنين على بن ابى طالب و يازده فرزند ايشان: به اسامى مشخص شده اندرسيد.اين موضوع نقطه عطفى در بيان احكام و فرايض دين به شمار مى آيد كه با آن، روزنه اميد كافران بسته و دين كامل شد.

امام صادق(ع) فرمودند: «اليومَ اكملتُ لكم دينَكم باقامةِ حافظهِ و اتممتُ عليكم نعمتى أي بولايتِنا و رضيتُ لكم الاسلامَ دينا أي تسيلم النّفسِ لامرِنا.»2

 

اتمام نعمت

«و اَتمَمتُ عليكم نِعمتى»; و نعمت خود را بر شما تمام كردم.

ابتدا بايد روشن كرد كه در اين عالم نعمت چيست. آيا هرچه خداوند آفريده براى همه مردم نعمت است؟ ممكن است يك چيز براى فردى نعمت باشد، ولى همان چيز براى ديگرى بلا به حساب آيد. شايد برتر از قرآن ـ پس از وجود ائمّه اطهار: ـ در اين عالم، نعمتى نباشد. با وجود اين، خداوند درباره قرآن مى فرمايد: «و نُنزّلُ مِن القرآنِ ما هو شِفاءٌ و رَحمةٌ لِلمؤمنينَ و لا يزيدُ الظالمينَ الاّ خَساراً» (اسراء: 82)

مفسّر بزرگ قرآن، مرحوم علاّمه سيد محمدحسين طباطبائى در تفسير الميزان نعمت الهى را چنين توضيح مى دهد:

مراد از نعمت همه آن چيزهايى است كه با طبع انسانى سازگار باشد و از آن امتناع نورزد. همه اشيا از آن نظر كه در نظام كلّى تدبير الهى قرار گرفته و به يكديگر متصل و مربوط اند و اجزاى آن ها با يكديگر سازگار و ملايم است، نعمت الهى هستند. از اين رو، در آيه 24 سوره ابراهيم مى فرمايد. «وَ اِن تَعدّوا نِعمتَ اللهِ لاَ تُحصوُها» يا در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ اَسبغَ عَليكم نِعمَهُ ظَاهرةً وَ بَاطنةً» (لقمان: 20) ولى با اين وجود، خداوند برخى از آن ها را به اوصاف شرّ و لهو و لعب و اوصاف ناپسند ديگرى توصيف نموده است. به عنوان مثال، مى فرمايد: «و ما هذه الحيوةُ الدّنيا اِلاّ لهوٌ و لعبٌ»(عنكبوت:64)

اين آيات دليل بر آن است كه آنچه نعمت به شمار آمده تنها در صورتى نعمت است كه با غرض و هدفى كه خداوند از آفريدن آن ها براى انسان داشته موافق باشد; زيرا آن ها به اين منظور آفريده شده كه از سوى خداوند كمكى براى انسان باشد تا در راه سعادت حقيقى خود ـ كه همان قرب و نزديكى به خداوند بر اثر بندگى و فروتنى در برابر پروردگار است ـ از آن ها بهره گيرد. بدين روى، مى فرمايد: «وَ مَا خَلقَتُ الجِنَّ و الانسَ اِلاّ لِيعبدونَ» (الذاريات: 56)

پس هرچه را كه انسان بدين منظور مورد استفاده قرار دهد كه به ساحت و قرب الهى راه يابد و خشنودى او را به دست آورد نعمت است. ولى اگر از آن ها در راه شيطان و نافرمانى او بهره گيرد براى انسان نقمت و بلا خواهد بود.

در نتيجه، موجودات اين عالم به خودى خود، نعمت يا نقمت نيست، مگر به اعتبار نوع و شكل تصرفى كه انسان در آن ها انجام مى دهد. اگر در راه عبوديت باشد نعمت است و اگر در راه نافرمانى و بندگى شيطان باشد نقمت و بلا.

معناى اين سخن در واقع، آن است كه «نعمت» عبارت است از ولايت و سرپرستى الهى و هر چيزى در صورتى نعمت به حساب مى آيد كه مشتمل بر ولايت الهى باشد. «اللّهُ وِلِىُّ الذّينَ آمَنوا.» (بقره:275); «ذلكَ بِاَنّ اللَّهَ مَولىَ الذّين آمَنوا وَ اَنّ الكافرينَ لاَ مولى لِهمُ.» (محمد:16)

بنابراين، اسلام، كه «مجموعه اى از دستوراتى است كه از سوى خداوند نازل شده تا او را بپرستند»، در ظاهر،دين است اما از آن حيث كه عمل به آن ها مشتمل بر ولايت خدا و رسول و اولياى امر: مى باشد، نعمت است. ولايت هم مانند قرآن است; براى برخى نعمت و براى برخى نعمت است. به عبارت دقيق تر، در يك مرتبه، براى همه نعمت و در مرتبه ديگر، براى برخى نعمت و براى برخى نقمت است. در ارائه راه براى همه نعمت است ولى در بهره گيرى و ايصال الى المطلوب براى افراد فرق مى كند.

ولايت خداوند ـ يعنى تدبير امور بندگان به وسيله دين ـ تمام نمى شود، مگر به ولايت رسول(ص) و ولايت او نيز جز به واسطه ولايت اولى الامر پس از حضرت رسول(ص) ـ يعنى: تدبير امور دينى مردم به اذن خداوند ـ تمام نمى شود. «يَا اَيُّها الذّين آمَنوا اَطيعُوّا اللّهَ و اَطيعوُا الرَّسولَ و اُولىِ الاَمرِ مِنكم.» (نساء:59); «اِنَّما وَليُّكم اللّهُ و رَسوله وَالّذينَ آمَنوا الّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُم رَاكِعوُنَ.» (مائده:55)

پس ماحصل معناى آيه چنين مى شود: روزى كه كافران از دين شما نااميد شدند، مجموع معارف دينى را كه بر شما نازل كرده بودم با ولايت كامل ساختم و نعمت خود را ـ يعنى: ولايت را كه عبارت از تدبير و اداره الهى در امور دينى است ـ بر شما تمام كردم.

تا آن روز تنها ولايت خدا و رسول او(ص) بود و چنين ولايتى تا زمانى كه وحى نازل مى شد كفايت مى كرد، ولى براى دوره پس از انقطاع وحى، كه رسولى در بين مردم نيست تا از دين خدا دفاع كند، نياز است كه از سوى خداوند كسى منصوب شود و به اين مهم قيام نمايد و او همان ولىّ پس از رسول خدا(ص) است.

نتيجه آن كه ولايت تكميل قانونى است كه ناقص بوده و با نصب ولىّ امر پس از پيامبر(ص) تمام گرديده و اكنون كه دين و تشريع آن كامل شده و نعمت ولايت تمام گشته خدا دين اسلام را براى بندگان خود پسنديده كه همان دين توحيد است و در آن غير از خدا ديگرى پرستش نمى شود. هم چنين غير از خداوند و رسول يا ولى امرى: كه خدا امر به اطاعت او كرده از ديگرى اطاعت نمى شود.3

از بيانات قبل، روشن شد كه تنها نعمت در اين عالم، نعمت ولايت و سرپرستى خداوند و به دنبال آن رسول او و اولى الامر است. ساير چيزهايى كه خداوند آفريده اگر تحت اين ولايت قرار گيرند و در راه بندگى و اطاعت از خداوند به كار گرفته شوند نعمت اند، و گرنه جز بلا و نقمت چيزى نخواهد بود.

به عنوان مثال، از جمله نعمت هاى الهى، وجود، طول عمر، سلامتى، و مال و ثروت است. اگر اين ها در راه بندگى خداوند به كار گرفته شوند نعمت هستند، ولى اگر در راه بندگى شيطان و آزار مردم صرف گردند بلا و مصيبت خواهند بود. «وَلاَ يَحسبَّنَ الّذينَ كَفرُوا اَنَّما نُملى لَهم خَيرٌ لاِنفسهِم اِنّما نُملى لَهم لِيزدادُوا اِثماً وَ لَهم عَذابٌ مُهينٌ.» (آل عمران:178)

امام سجاد(ع) در دعاى مكارم الاخلاق مى فرمايد: «وَعَمّرنى مَا كانَ عمرى بذلةً فى طاعتِكَ فَاذا كانَ عمرى مَرتعاً لِلشّيطانِ فَاقبضنى اليكَ قَبلَ اَن يَسبقَ مَقتك اِلىَّ اَو يَستحكمَ غَضبكَ عَلىَّ.»

به كار گرفتن اين امكانات در راه بندگى خداوند به معناى تصرف در آن هاست، به گونه اى كه تدبير پروردگار عالم اقتضا مى كند. چنين عملكردى تحت ولايت خداوند بودن را مى رساند. ولايت خداوند به ولايت رسول او(ص) و ولايت رسول(ص) به ولايت ائمّه اطهار: تمام مى شود.

پس روشن شد كه اصل نعمت در اين عالم، ولايت است و ساير چيزها اگر تحت اين ولايت درآيند نعمت اند، ولى اگر از محدوده اين ولايت خارج شوند، نه تنها نعمت نيستند، بلكه بلا و مصيبت خواهند بود: «ثُمّ لَتُسئَلُنّ يَومئذ عَن النَّعيمِ.»

امام هشتم، على بن موسى الرضا(ع)، فرمودند: «لَيسَ فِى الدّنيا نعيمٌ حقيقىٌ.» عدّه اى گفتند: با توجه به آيه مزبور، آيا آب خنك و امثال آن نعمت الهى نيست؟ حضرت فرمودند: آيا آيه را چنين تفسير مى كنيد؟ امام صادق(ع) فرمودند: «و لكنَّ النَّعيمَ حُبُّنا اهلَ البيتِ و موالاتُنا يسألُ اللّهُ عنه بعدَ التوحيدِ و النّبوةِ.»4 اين نعمتى بود كه روز هجدهم ماه ذى الحجه حجة الوداع در غدير خم با اعلان نبى اكرم(ص) به ولايتو خلافت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) و ائمّه اطهار: به اتمام رسيد و سبب رضايت پروردگار پس از 23 سال نبوّت حضرت رسول(ص) گرديد.

طمع كافران، نااميدى آن ها، اكمال دين و اتمام نعمت، و رضايت پروردگار، همه دريك روزواقع شده است. امابايدانديشيد كه آيا مجموعه اين مسائل در روزى غير از غدير خم و روز نصب اميرالمؤمنين(ع) واقع شده است، باتوجه به اين كه بيش تر روايات فريقين روز غدير را به عنوان شأن نزول آيه ذكر كرده اند؟ آيا در ساير روزهايى كه احتمال آن را عده اى مطرح كرده اند، ممكن است تمام اين اتفاقات افتاده باشد؟ با بررسى روزهايى كه در آن چنين احتمال داده شده كاملاً روشن مى شود كه هيچ كدام از اين روزها ـ غير از روز غدير ـ نمى تواند روز مورد نظر باشد.

 

مصاديق احتمالى «اليوم»

روزهايى كه به عنوان مصداق «اليوم» ذكر شده از اين قرار است:

1ـ روز بعثت و ظهور اسلام: از ظاهر آيه كريمه اين گونه به نظر مى رسد كه در زمان نزول اين آيه، مسلمانان دينى داشتند كه كافران طمع به محو و ابطال آن بستند و مسلمانان نيز از آن ها مى ترسيدند. اما خداوند در اين روز زمينه ترس را برداشت و دين كامل شد و نعمت به اتمام رسيد. هيچ كدام از اين موارد مزبور در روز بعثت و ابتداى ظهور اسلام نبود و درآن روز، سخنى از طمع كافران و يأس آن ها وجود نداشت.

2ـ روز هجرت: در روز هجرت حضرت رسول(ص) از مكّه به مدينه نيز هيچ كدام از خصوصيات مورد نظر مطرح نبوده است.

3ـ روز تشكيل حكومت: در ابتداى تشكيل حكومت اسلامى در مدينه منوره، هرگز كافران از محو و ابطال دين نااميد نبودند; زيرا در ابتدا، جنگ كافران با مسلمانان براى محو دين اسلام بود و جنگ براى غلبه و پيروزى با يأس و نااميدى سازگارى ندارد.

4ـ روز فتح مكّه: هرچند فتح مكّه براى مسلمانان پيروزى بزرگى بود، ولى فتح مكّه در سال هشتم هجرى واقع شد و تا سال دهم احكام بسيارى نازل گرديد. پس چگونه در اين روز دين، كامل شد و نعمت به اتمام رسيد؟

از اين گذشته، بيان شد كه جمله «الّذينَ كَفرُوا» شامل جميع كافران مى شود و با فتح مكّه، هرچند بسيارى از كافران از دين اسلام قطع اميد كردند، ولى بسيارى از آن ها هنوز از محو و ابطال دين اسلام نااميد نشده بودند و بسيارى از عهدنامه ها و پيمان ها با كافران هنوز برقرار بود و آن ها بر سنّت مشركان مراسم حج را انجام مى دادند.

5ـ روز نزول و قرائت آيه برائت: در اين روز، اسلام كاملاً بر جزيرة العرب تسلّط يافت و آثار شرك و بت پرستى محو شد و از آن پس، مشركان در مراسم حج شركت نداشتند. ولى با اين همه، اكمال دين و اتمام نعمت در چنين روزى تحقق نيافت; چون اين ماجرا در سال نهم هجرى واقع شد و پس از آن، هنوز احكام بسيارى نازل مى شد. هم چنين با وجود آن كه كافران جزيرة العرب نااميد شدند، ولى كافران خارج جزيرة العرب هنوز از ابطال و محو دين اسلام نااميد نشده بودند.

6ـ روز عرفه: چنانچه معناى «اليوم» را «امروز» ـ يعنى: روز نزول آيه ـ بدانيم دو احتمال در اين روز ذكر شده است: 1. روز عرفه; 2. روز غدير. از قسمت هاى نخستين بحث روشن شد كه هيچ كدام از خصوصياتى را كه آيه كريمه براى اين روز ذكر كرده است در روز عرفه نمى توان يافت; يأس كافران، برداشته شدن زمينه ترس از مسلمانان، اكمال دين و اتمام نعمت، و رضايت پررودگار، هيچ يك با روز عرفه مطابقت ندارد.

بنابراين، تنها روزى كه روز نزول آيه و داراى تمامى اين خصوصيات مى باشد روز غدير خم است كه شواهد تاريخى فراوان و روايات و شأن نزول هايى كه از فريقين نقل شده نيز آن را تأييد مى كند.

به عنوان مثال، بيش تر عامّه نقل كرده اند كه پس از نزول اين آيه، حضرت رسول(ص) هشتاد و يك روز بيش تر عمر نكردند.5

از سوى ديگر، مورّخان عامّه وفات آن حضرت را روز دوازدهم ربيع الاول مى دانند.6

از جمع بين اين دو نقل و جمع و تفريق اعداد، ظاهر مى شود كه روز نزول آيه هجدهم ماه ذى الحجه ـ روز غدير ـ بوده است، و اين با روز عرفه چندين روز اختلاف دارد.

 

آيه اكمال در روايات

در اين زمينه، ابتدا روايت شيعه از بيانات ائمّه معصوم: و سپس روايات عامّه نقل مى گردد:

 

الف ـ روايات شيعه

رواياتى كه روز نزول آيه را روز غديرخم و ماجراى نصب اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع)به جانشينى پيامبر گرامى اسلام(ص) مى داند:

1. قال ابوجعفر(ع): «و كانَ الفريضةُ تنزلُ بعدَ الفريضةِ الاُخرى و كانت الولايةُ آخرَ الفرائضِ فاَنزلَ اللّهُ عزّ و جلّ "اليومَ اَكملتُ لكم دينَكم و اتممتُ عليكم نعمتى."»

قال ابوجعفر(ع): «يقولُ اللّهُ عزّ و جلّ: "لا اُنزلُ عليكم بَعدَ هذه الفريضةِ قد اكملتُ لكم الفرائضَ."»7

در تفسير عيّاشى و قمى و بحارالانوار روايات ديگرى نيز شبيه همين نقل شده است.8

2. عن الصّادقين8: «اَنّه اَنزلَ اللّهُ بَعدَ اَن نَصبَ النبىُّ(ص) عليّاً(ع) للانامِ يومَ غديرِ خم عندَ منصرفهِ مِن حجةِ الوداعِ.» قالا: «و هى آخرُ فريضة اَنزلها اللّهُ تعالى. لَم يُنزَل بَعدها فريضةٌ.»9

3. فى الخصائص عن الصّادقين8: «نزلت هذه الايةُ (آية التبليغ) يومَ الغدير و فيه نزلت "اليومَ اكملتُ لكم دينَكم."» و قال الصادق(ع): «أى اليومَ اَكملتُ لكم دينَكم باقامةِ حافظه و اتممتُ عليكم نعمتى أي بولايتِنا و رضيتُ لكم الاسلامَ ديناً أي تسليم النّفسِ لامرِنا.»10

4. ابن بابويه... قال حدثنى القاسم بن مسلم عن اخيه عبدالعزيز بن مسلم، قال: كنّا مع الرّضا(ع) بمرو... فتيمّم(ع) ثُمّ قال: «... و اَنزلَ اللّهُ فى حجةِ الوداع و هى آخرُ عمره(ص) "اليومَ اَكملتُ لكم دينَكم و اَتممتُ عليكم نعمتى و رضيتُ لكم الاسلامَ ديناً"فاَمرُ الامامةِ مِن تمامِ الدّينِ...واَقام لهم عليّاً(ع) اِماماً....»11

5. الطبرسى... عن ابى سعيد الخدرى: «اِنّ رسولَ اللّه(ص) لَمّا نُزلت هذه الايةُ قالَ: «اللّهُ اكبرُ على تمامِ الدّينِ و كمالِ النّعمةِ و رضىَ الرّبِ برسالتى وَ ولاية علىِّ بنِ ابى طالب(ع) مِن بعدى و قال: "مَن كنتُ مولاه فَعلىٌّ مَولاهُ. اللّهمَ و الِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداه و انصر مَن نصرهُ وَ اخذلْ مَن خَذلَه."»

6. الشيخ فى الامالى قال: اخبرنا ابوعبدالله محمد بن محمد النعمان.. عن الصّادق قال اميرالمؤمنين(ع): «فاِنّ بولايتى اَكملَ اللّهُ لهذه الاُمّةِ دينهم و اَتمَّ عليهم النِّعمَ و رَضىَ لهم اسلامَهم اذ يقولُ يومَ الولايةِ لمحمد(ص): يا محمدُ اَخبرهم انّى اَكملتُ لهم اليومَ دينَهم و اَتممتُ عليهم النِّعمَ و رضيتُ لهم اسلامَهم كلُّ ذلكَ مِن اللّهِ علىّ فله الحمدُ.»12

7. الشيخ فى الامالى قال: اخبرنا جماعةٌ عن ابى المفضّل... عن ابى عبدِاللّه(ع) عن على اميرالمؤمنين(ع) قال: «سمعتُ رسولَ اللّهِ(ص) يقول: بناءُ الاسلامِ على خمس... و ختم ذلكَ بِالولايةِ فاَنزلَ اللّهُ عزّ و جلّ "اليومَ اَكملتُ لكم دينَكم و اَتممتُ عليكم نعمتى و رَضيتُ لكم الاسلامَ ديناً.»13

8. الشيخ فى الامالى قال: اخبرنا الحسينُ بنِ عبيدالله... عن الصادقِ جعفرِ بن محمد عن ابيه عن آبائِه: قالَ حدثنا الحسنُ بنُ علىٍّ(ع): «فلمّا مَنَّ عليكم باِقامةِ الاولياءِ بَعدَ نبيّكم(ص) قال: "اليومَ اكملتُ..."»14

9ـ السيد الرضى فى كتاب المناقب عن محمد بن اسحق عن ابى جعفر(ع) عن جده، قال: «لمّا انصرفَ رسولُ اللّهُ(ص) مِن حجة الوداع نَزلَ ارضاً يقالُ لها "ضوجان" فنزلتْ هذه الاية: "يا اَيُّها الرّسولُ بلِّغ..." ثُم اَنزلَ اللّه تعالى على نَبيّه: "اليومَ اكملتُ لكم دينكم..."»

قال ابن اسحق: قلت لابى جعفر(ع): ما كان ذلك؟ قال: «سبعَ عشرةَ ليلةً خَلَت مِن ذِى الحجةِ... و كانَ سَمِعَ رسول اللّهِ(ص) بغديرِ خم اثنا عَشَر رجلاً.»15

از بررسى و دقت در روايات شيعه، كه تنها نمونه هايى از آن ها نقل شد، روشن مى شود كه نزول آيه اكمال در روز غدير خم و در ماجراى نصب اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) توسط پيامبر گرامى اسلامى(ص) به جانشينى و خلافت خود مى باشد و موضوع آيه مزبور ولايت و معرفى حافظ و نگهبان دين است كه دين از مرحله نگهبان و حافظ شخصى ـ يعنى، پيامبر گرامى اسلام(ص) ـ به مرحله نگهبان و حافظ نوعى ـ يعنى، مسأله ولايت ائمه اطهار: رسيد و در نتيجه، دين اسلام مورد رضايت خداوند قرار گرفت و نااميدى كفّار را به دنبال آورد.

 

ب ـ روايات عامّه

در بين عامّه نيز روايات فراوانى مشاهده مى شود كه نزول آيه اكمال را روز غدير خم و نصب اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) توسط پيامبر گرامى اسلام(ص) به جانشينى و خلافت خود و ولايت بر مسلمانان مى داند و روزه گرفتن روز غدير خم، كه از اعياد بزرگ اسلامى است، نيز از ابوهريره نقل شده است.

1. الحافظ ابونعيم الاصفهانى روى فى كتابه: «ما نزلَ مِن القرآنِ فى علىٍّ(ع)» قال:... عن ابى هارون العيدى عن ابى سعيد الخدرى2: «اِنّ النّبىَّ(ص) دَعا النَّاسَ الى علىٍّ فى غديرِ خم اَمرَ بما تحتَ الشّجرةِ من الشّوكِ فقمّ و ذلكَ يومُ الخميسِ فَدعا عَليّاً فاَخذَ بضبعيه فَرفَعَهَا حتى نَظَر النّاسُ اِلى بياضِ اِبطَي رسولِ اللّهِ(ص) ثُمّ لَم يَتفرّقوا حتّى نُزلت هذهِ الايةُ: "اليومَ اكملتُ لكم دينَكم..." الايه، فقالَ رسولُ اللّهِ(ص): «اللهُ اكبرُ عَلى اكمالِ الدّينِ و اتمامِ النّعمةِ و رِضىَ الرّبِ بِرسالتي وَ بِالولايِة لعلىِ(ع) مِن بعدي...» فقال حسّان:

يُناديهم يومَ الغدير نَبيّهم بخم فَاسمعْ بِالرّسولِ مُناديا16

2. ابى المؤيد موفق بن احمد در كتاب فضائل على از سيدُ الحفاظ شهرداربن شيرويه ... از ابوهريرة از ابن سعيد الخدرى مانند روايت اول را نقل كرده است.17

3. ابراهيم بن محمد الحموبنى از شيخ تاج الدين ... از ابى هارون العبدى از ابى سعيد الخدرى ... نيز مانند روايت اوّل را نقل كرده است.

4. ابراهيم بن محمد الحموبنى از سيدالحفاط و ابومنصور شهردار بن شيرويه ... از ابى هارون العبدى از ابى سعيد الخدرى... نيز مثل روايت اول را نقل كرده است. اما در دنباله آن مى نويسد: هذا حديثٌ له طرقٌ كثيرةٌ الى ابى سعيد سعدبن مالك الخدرى الانصارى.18

5. عن نزول القرآن فى على يرفعه اِلى على بن عامر عن ابى الحجاف عن الاعمش عن عضّة قال: نزلت هذه الايةُ على رسولِ اللّهِ(ص) في على بن ابى طالب(ع) "ياَ اَيُّها الرَّسولُ بَلّغ مَا اُنزل اِليك" و قد قال اللّه تعالى: "اليوم اكملت..."»19

6. الحافظ ابوبكر الخطيب البغدادى در تاريخش، ج 8، ص 290... از ابى هريره از پيامر(ص) و از احمدبن عبدالله التيرى ... از بى هريره... و ابن مغازلى... از ابى هريره... از پيامبر(ص) نقل كرده است: «مَن صَامَ يَومَ ثمانيةَ عشرَ مِن ذِى الحجةِ كَتبَ اللَّهُ لَه صيامه ستينِ شهراً و هو يومُ غديرِ خم لَمّا اَخذَ النبىُّ(ص) بيعةَ علىّ بِن ابى طالب و قال: "مَن كنتُ مولاهُ فعلىٌّ مَولاهُ، اللهَّم وال مَن والاهُ و عَاد مَن عاداه وانصرْ مَن نَصَره "فقال عمربن الخطاب: بخٍّ بخٍّ لكَ يا علىَّ بن ابى طالب. اصبحتَ مولاىَ و مولى كلِّ مؤمن ومؤمنة. فانزلَ اللّهُ تعالى "اليومَ اَكملتُ ..."» 20

7. اخرج ابن مردويه و ابن عساكر بسند ضعيف عن ابى سعيد الخدرى قال: «لمّا نَصبَ رسولُ اللّهِ(ص) عليّاً يومَ غديرِ خم فنادى له بالولايةِ هَبطَ جبرئيلُ بِهذه الايةِ "اليومَ اَكملتُ ..."»21

8. اخرج ابن مردويه والخطيب و ابن عساكر بسند ضعيف عن ابى هريرة قال: «لمّا كانَ يَومُ غديرِ خم و هو يوُم ثمانى عشر من ذى الحجةِ قال النبى(ص): "مَن كنتُ مولاه فَعلىٌّ مَولاهَ فَانزلَ اللَّهُ اليومَ اَكملتُ ..."»22

9. اخرج ابوعبيد عن محمدبن كعب القرظى قال: «نُزلتْ سورةُ المائدةِ على رسولِ اللَّهِ(ص) فى حجةِ الوداعِ فيما بين مكّةَ و المدينةَ...»23

 

بررسى روايات شيعه

در ميان شيعه رواياتى ديده مى شود كه نزول آيه كريمه اكمال را روز عرفه مى داند، هرچند شأن نزول آيه را همان مسأله ولايت و جانشينى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب بيان مى كند:

1. محمدبن يحيى عن احمدبن محمد... عن ابى الجارد عن ابى جعفر(ص) قال: سمعتُ ابا جعفر يقول: «فَرضَ اللّهُ عزّوجلّ ...» الى قوله «ثم نُزلت الولايةُ و انّما اتاهُ ذلكَ يوم الجمعةِ بِعرفة اَنزلَ اللّهُ عزّ و جلّ "اليومَ اكملتُ..." و كانَ كمالُ الدّينِ بولايةِ علىِّ بِن ابى طالب(ع)...»24

2. عن جعفر بن محمد بن محمد الخزاعى عن ابيه قال: سمعتُ ابا عبدِاللّهِ(ع) يقول: «لمّا نزلَ رسولُ اللّهِ(ص) عرفات يومَ الجمعةِ اَتاهُ جبرئيلُ فقال له: يا محمّد، اِنّ اللّهَ يَقرؤُكَ السّلامُ و يقول لك: قل: لا شكَ اليومَ اَكملتُ دينَكم بولايةِ علّىِ بنِ ابى طالب(ع) و اَتممتُ عليكم نعمتي...»25

مرحوم علاّمه طباطبائى درباره اين روايات مى نويسند: از دقت در آيه كريمه «يَا اَيُّها الرَّسولُ بَلّغ مَا اُنزلَ اِليكَ مِن رَبّكَ وَ اِن لَم تَفعلْ فَما بَلّغتَ رِسالَته» و احاديثى كه ذيل اين آيه بيان شده و از بررسى اوضاع اجتماعى اواخر عمر پيامبر گرامى(ص)، به اين نتيجه قطعى دست مى يابيم كه آيه ولايت پيش از روز غدير نازل شده بوده، ولى آن حضرت از اظهار و اعلان آن به دلايلى پرهيز مى كرده اند تا زمانى كه آيه «يَا اَيُّها الرَّسولُ بَلّغْ ...» نازل شد.26

بنابراين، ممكن است كه بيش تر سوره مائده و از آن جمله آيه اكمال ـ كه مسأله ولايت را بيان مى كند ـ روز عرفه نازل شده، ولى حضرت رسول(ص) بيان آن را تا روز غدير به تأخير انداخته باشند، هرچند آيه را روز عرفه تلاوت كردند.

پس مى توان گفت: بين روايات درباره نزول آيه در روز عرفه يا روز غدير منافاتى نيست; چون به اعتبار نزول ابتدايى، آيه در روز عرفه نازل شده و به اعتبار تلاوت آيه همراه با رساندن و تبليغ مسأله ولايت، در روز غدير بيان شده است.27

مناسب است در اين زمينه گفته شود كه بين روايات اهل سنّت ـ كه دلالت بر نزول آيه در روز عرفه دارد ـ با روايات شيعه ـ كه آيه را در مورد مسأله ولايت و جريان غدير مى داند ـ منافاتى نيست.

 

بررسى روايات عامّه

در مقابل رواياتى كه از اهل سنّت درباره آيه اكمال و نزول آن درباره ولايت ذكر شد، عده اى از عامّه ادعاى ضعف سند يا جعلى و دروغ بودن اين روايات را دارند; مثلاً، آلوسى در روح المعانى چنين ادعا مى كند: «ولا يَخفى اَنّ هذا مِن مفتر يأتِهم و ركاكةِ الخبرِ شاهدةُ على ذلكَ في مبتدأ الامرِ ... و رواياتهم في هذا الفصل يُنادي لفظُها على وضعِها.»

هم چنين در كتاب الدّر المنثور ضمن نقل روايت از ابى سعيد خدرى و ابوهريره مى گويد: سند اين ها ضغيف است. در پاسخ به اين سخن آلوسى، كه اين روايات اولاً، از شيعه است. ثانياً، ركاكت خبر و الفاظ آن شاهد بر دروغ و جعلى بودن آن مى باشد. بايد گفت: اين گونه كلمات از محقق و مفسّر قرآن كه با روايات نيز آشنايى دارد بسيار عجيب است; زيرا روايات اهل سنّت از كتب معتبر آن ها، كه حتماً در اختيار آلوسى نيز بوده، نقل گرديده و دست كم، بايد كتاب الدّر المنثور سيوطى در اختيار او بوده باشد. پس چگونه است كه او اين روايات را در كتب عامّه نديده است؟ ثالثاً، آيا بين روايات شيعه و روايات آن ها تفاوت زيادى وجود دارد يا اين روايات هم مانند ساير روايات شيعه است كه او بايد ادعاى جعلى بودن تمام روايات شيعه را داشته باشد؟ آيا كلمات اين روايات و الفاظ آن ها با الفاظ و كلمات روايات عامّه شباهتى ندارد؟ او بايد ادّعاى خود را به صورت واضح و روشن بيان مى كرد.

مرحوم علاّمه امينى چنين مى فرمايد: «الركاكةُ الّتي حَسبها فى الحديثِ و جَعلها شاهداً على كونِه مِن مفترياتِ الشّيعةِ أهى في لفظِه؟ و لا يعدوه اَن يكونَ لذة سايرِ الاحاديثِ المرويةِ و هو خال عن أىِّ تعقيد او ضعف فى الاسلوبِ اَو تكلّف فى البيانِ أو تنافر فىِ التركيبِ جار على مجارىِ العربيةِ المحضةِ او في معناه و ليس فيه منها شىء؟»28

اما درباره آنچه سيوطى در الدّر المنثور و هم چنين در الاتقان آورده كه سند اين دو روايت را صحيح نمى داند و اشاره به ضعف آن مى كند، لازم است توجه شود كه:

اولاً، روايات ابوهريره نزد خود عامّه از معتبرترين روايات است. مرحوم علاّمه امينى ضمن بررسى رجال حديث «صوم يوم الغدير»، مى نويسند:

«ابوهريرةَ اَجمعَ الجمهورُ علي عدالتِه و ثِقته فَلا نَحتاجُ الى بسطِ المقالِ فيه.»

ثانياً، اين روايات از طرق ديگرى نيز نزد عامّه نقل شده و راوى آنها منحصر به ابوهريره و ابوسعيد خدرى نيست.

مرحوم علاّمه طباطبائى مى فرمايند: ضعف سند اشكالى به متن و بيان روايت وارد نمى كند; زيرا محتواى آيه كريمه اكمال با بيانى كه در جمع خصوصيات يأس و اكمال و اتمام نعمت و رضايت گذشت، جز با مسأله ولايت سازگارى ندارد.29

 

روايات نزول آيه در عرفه

برخى از روايات نزول آيه اكمال را روز عرفه بيان مى كند. در كنار آن، بعضى از نويسندگان و مفسران يا راويان احاديث سعى كرده اندبهوسيله اين روايات آيه اكمال رااز مسأله ولايت و جريان غدير بيگانه به شمار آورند. نمونه اى از اين روايات چنين است:

ـ اخرج عبدبن حميد عن الشعبى قال: «نَزل على النّبىِ(ص) هذه الايةُ و هو بعرفةِ "اليومَ اَكملتُ..."»30

ـ اخرج ابن ابى شيبه و ابن جرير عن عنترةِ قال: «لمّا نَزلت "اليومَ اَكملتُ لكم دينكم" و ذلكَ يومُ الحجّ الاَكبرِ بَكى عمر فَقال له النّبى(ص) ما يُبكيكَ؟ قالَ: اَبكاني انّا كُنّا في زيادة مِن دينِنا فامّا اذ كَمل فانّه لم يَكمل شىءٌ قطٌّ الاَّ نَقص. فقال صدقتَ»

ـ اخرج الحميدى و احمد و عبد بن حميد والبخارى و مسلم والترمذى والنسائى و ابن جرير و ابن المنذر و ابن حيان و البيهقى فى سننه عن طارق بن شهاب قال: قالت اليهود: «اِنَّكم تقرؤون آيةً في كتابكم لو علينا معشرَ اليهودِ نَزلت لاَتخذنا ذلك اليومَ عيداً. قال و اَىُّ آية؟ قالوا: "اَليومَ اكملتُ لكم دينَكم و اَتممتُ عليكم نعمتي." قال عمر: واللهِ انّي لاَعَلمُ اليومَ الذّي نزلت على رسولِ اللّهِ(ص) فيه و السّاعةَ الّتي نَزلت فيها; نَزلت على رسولِ اللهِ(ص) عشيةَ عرفةِ مِن يومِ جمعة.»31

مانند اين روايت كه روز نزول آيه اكمال را روز عرفه مى داند، در روايات عامّه فراوان است، اما هم چنان كه در بحث از روايت شيعه گذشت، اصل اين مسأله، كه روز نزول آيه اكمال روز عرفه باشد منافاتى ندارد با اين كه آيه در مورد تبليغ ولايت و خلافت اميرالمؤمنين(ع) در روز غدير باشد; چون اين امكان وجود دارد كه آيه اكمال در روز عرفه بر حضرت رسول(ص) نازل شده باشد ولى آن حضرت تلاوت همراه با تبليغ ولايت و خلافت را به قرينه آيه «يَا اَيُّها الرَّسولُ بَلِّغْ...» تا روز غدير به تأخير انداخته و روز غدير اين جريان واقع شده باشد. اين مطلب از بررسى شأن نزول آيه تبليغ به صورت كامل روشن مى گردد. احتمال دو مرتبه نازل شدن آيه نيز هست، چنانچه درباره تعدادى از آيات اين احتمال داده شده است.

صاحب الغدير چنين نقل مى كند:
«لا سيّما مع امكانِ الجمعِ بنزولِ الايةِ مرّتين كما احتملَه سبطُ ابنِ الجوزىِ فى تذكرتِه(ص 18) كغيرِ واحد من الاياتِ الكريمةِ النازلةِ غير مرّة واحدة و منها البسملةُ النازلةُ في مكّةَ مرةً و فى المدينةِ اُخرى و غيرها ممّا يأتي.»32

اما در خصوص روايتى كه به صورت هاى گوناگون از عمر نقل شده كه شخصى يهودى گفت: آيه اى در كتاب شما هست كه اگر بر ما يهود نازل شده بود آن روز را عيد قرار مى داديم... و در ذيل تعدادى از اين روايات آمده كه عمر گفت: دين كامل شده و بعد از كامل شدن رو به نقصان خواهد گذاشت.

به اين اظهار نظر و برداشت عمر از آيه اكمال مرحوم علاّمه طباطبائى اشكال كرده اند: اين روايت اين معنا را بيان مى كند كه در روز عرفه دين، ظاهر و غالب شده و در موسم حج در مكّه استقلال يافته و مراد از اكمال دين صفاى جوّ مكه و در اختيار مسلمانان بودن مراسم حج و عدم حضور مشركان و كفّار در مراسم است. به عبارت ديگر، مراد از اكمال دين و اتمام نعمت به كمال رسيدن وضع مسلمانان است، نه دين به معناى شريعت و معارف و احكامى كه نزد خدا جعل شده; زيرا آنچه قابل نقصان است همين وضع ظاهرى مسلمانان است. اما كليات معارف و احكام، كه از سوى خداوند تشريع شده، پس از اكمال و اتمام قابل نقصان نيست، على رغم آنچه در روايت به آن اشاره شده است. در نتيجه، معنايى كه براى اكمال دين بيان گرديده بر آيه كريمه منطبق نيست. چگونه خداوند ظاهر وضع مسلمانان را به خود نسبت دهد و بر مؤمنان منّت گذارد كه دين آن ها را كامل كند، در صورتى كه بين مسلمانان منافقانى وجود داشتند كه ضرر آن ها كم تر از كفّار نبود و اجتماعات سرّى تشكيل مى دادند.33

 

روايات نزول آيه در غدير

اما در تعدادى از روايات، اضافه بر نقل نزول آيه اكمال در روز عرفه، راوى اكمال دين را نيز به عقيده خود تفسير كرده است; مانند:

ـ «اَليومَ اَكملتُ...» يقول: حلالكم و حرامكم;

ـ «اَليومَ اَكملتُ...» قال: اَخلصَ اللّهُ لهم دينَهم و نَفى المشركينَ عن البيتِ;

ـ «اَليومَ اَكملتُ...» حين نَفى اللّهِ المشركينَ عن المسجدِ الحرامِ و اَخلصَ للِمسلمينَ حجَّهم;

ـ «اَليومَ اَكملتُ...» قال: تمامُ الحجِ و نَفىُ المشركينَ عن البيتِ.

از دقت در اين گونه روايات به طور كامل روشن مى شود كه آنچه راوى نقل مى كند فهم و نظر خود اوست و هيچ گاه كلامى از پيامبرگرامى(ص) نقل نكرده و حتى به آن حضرت هم نسبت نداده است. در نتيجه، اين ها از حدّ يك اظهارنظر چيزى افزون تر نيست و بايد دقت كرد كه اين اظهارنظر با ظاهر آيه و ساير روايات و كلمات ائمّه اطهار: وصحابه منافاتى نداشته باشد.

همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد، آيه اكمال مى فرمايد: «امروز خداوند دين شما را كامل كرد» و دين مجموعه اى از معارف و احكامى است كه از سوى خداوند تشريع مى شود و اين مجموعه چيز مستقلى است و در كنار آن، اوضاع و احوال و رفتار اجتماعى مسلمانان چيز ديگرى است كه نبايد بين اين دو اشتباه شود. آنچه در روايات عامه آمده مربوط به بيان وضع ظاهرى اجتماع مسلمانان است كه مشركى در مراسم حج نباشد.

معناى اكمال دين به بيان حلال و حرام نيز فهم راوى است و با ظاهر آيه مناسبتى ندارد; چون در اين روز حكمى بيان شد كه خصوصيات فراوانى داشت: يأس و نا اميدى كفّار، اكمال دين، اتمام نعمت، و رضايت پروردگار نسبت به دين مقدّس اسلام. اين مجموعه خصوصيات در كدام يك از حلال و حرام احكام دين وجود دارد؟ آيا در تحريم خون و مردار و گوشت برخى از حيوانات... اين اهميت وجود دارد؟

هم چنين اين احكام آخرين احكامى نبود كه بر پيامبر گرامى اسلام(ص) نازل مى شد، بلكه پس از آن احكام ديگرى مثل آيه كلاله بر آن حضرت نازل شد. طبرى از مفسران عامه در تفسير خود چنين مى نويسد: «فامّا الفرائضُ والاحكامُ فانّه قد اخُتلفَ فيها هل كانت اُكملت ذلكَ اليومَ اَم لا...؟ و لا يَدفعُ ذوعلم اَنّ الوحىَ لم ينقطع عن رسولِ اللّهِ(ص) الى اَن قُبضَ بَل كانَ الوحىُ قَبلَ وفاتِه اَكثَر مَاكان تَتابعا...»34

 

بررسى آراء مفسران عامّه

1. درباره بخش اول از آيه «اَليومَ يَئِسَ الذّينَ كَفروا»، مفسران عامّه تفاسيرى بيان مى كنند كه اجمالاً نقد و بررسى مى شود: بيش تر مفسّران در تفسير اين بخش از آيه، دو احتمال نقل مى كنند:

ـ كفار از حلال كردن اين محرّمات نا اميد شدند.
ـ كفّار از غلبه بر دين شما نا اميد شدند.

آلوسى در روح المعانى آورده است: «والمرادُ انقطعَ رجاؤهم مِن ابطالِ دينِكم و رجوعِكم عنه بتحليلِ هذه الخبائثِ و غيرِها اَو مِن اَن يَغلبوكم عليه.»35

فخر رازى نيز تفسير آيه را چنين بيان مى كند: «فيه قولانِ: الاول يَئسوا مِن اَن تُحلّلوا هذه الخبائثَ والثانى يَئسوا مِن اَن يَغلبوكم على دينِكم.»36

زمخشرى در تفسير كشاف نيز همين دو احتمال را بيان مى كند: «يَئَسوا منه اَن يُبطلوه ... وَ يَئسوا مِن دينِكم اَن يعلنوه.»37

طبرى در ذيل آيه كريمه مى نويسد: «اِنقطعَ طمعُ الاحزابِ وَ اهلِ الكفِرَ والجحودِ اَيُّها المؤمنونَ مِن دينِكم اَن تَتركوه فَترتدّوا عنه.»38

در توجيه اين تفسير، مى گويند: در روز عرفه حضرت رسول(ص) ديدند هيچ مشركى در موقف ديده نمى شود و مسلمانان بدون مانع اعمال حج را انجام مى دهند.

2. در مورد بخش دوم آيه ـ «اَليومَ اَكملتُ لكم دينَكم» ـ مفسران عامّه احتمالات و تفاسير گوناگونى بيان كرده اند: طبرى در جامع البيان بهترين اقوال را چنين بيان مى كند: «اَولىَ الاقوالِ فى ذلكَ بِالصّوابِ اَن يُقالَ اِنّ اللّهَ عزّوجلّ اَخبر نَبيه(ص) و المؤمنينَ بِاَنّه اَكملَ لهم يومَ نزولِ هذه الاية على نبيِّه(ص) دينَهم بِافرادِهم بِالبلدِ الحرامِ و اجلائِه عنه المشركينَ...»

صاحب تفسير كشاف اكمال را اين چنين تفسير كرده است: «كَفيُتكم اَمرَ عدوِّكم و جعلتُ اليد العليا لكم.... اَو اَكملتُ لكم ما تَحتاجونَ اليه في تكليفِكم مِن تعليمِ الحلالِ والحرامِ...»

در تفسير روح المعانى اين آيه چنين توجيه شده است: «بالنصرِ و الاظهارِ لاَنّهم بذلكَ يجرونَ احكامَ الدّينِ مِن غيرِ مانع و به تمامُه...» عن ابن عباس والسّدى: «اَكملتُ لكم حدودي و فرائضي و حلالي و حرامي.»

بيش تر مفسران عامّه نزول آيه را روز عرفه در حجة الوداع مى دانند و مى گويند دين كامل شد به اين كه شهر مكّه منحصراً در اختيار مسلمانان گرديد و يا اين كه اكمال دين به بيان حرام ها و حلال ها وحدود فرايض است و ياغلبه ونصرت با مسلمانان بود.

آنچه از مجموع كتب تفسيرى و تحقيقى اهل سنّت درباره تفيسر آيه اكمال مورد توجه است اين نكته مى باشد كه آن ها سعى دارند نزول آيه اكمال را روز عرفه بدانند. بدين منظور، ربط بين اين آيه و مسأله غدير و ولايت و خلافت اميرالمؤمنين(ع) را ناديده گرفته و انكار كرده اند. ولى در بيان مراد آيه در روز عرفه از تعابيرى استفاده كرده اند كه از ظاهر آيه به دور است. نمونه اين قبيل تفاسير گذشت.

اگر بخواهيم به صورت خلاصه اين آراء و نظريات را نقد و بررسى كنيم همان گونه كه در بيانات قبلى ذكر شد، در تفسير آيه بايد به نكاتى توجه كرد:

آنچه آيه كريمه بر آن تأكيد دارد اصل دين است. (يأس از دين و اكمال دين) و آنچه اهل سنّت در تفسير آيه بيان كرده اند مربوط به وضع ظاهرى اجتماع مسلمانان و رفتار آن ها است و ربطى به اصل دين ندارد. چگونه ممكن است خلوص نيت يا تعليم اعمال حج موجب اكمال دين باشد؟ هم چنين در يأس كفّار، اگر مراد نااميدى كفار و مشركان قريش است اين نااميدى روز فتح مكّه در سال هشتم هجرى واقع شد، نه روز عرفه سال دهم هجرى. و اگر مراد يأس و نااميدى كفّار و مشركان عرب باشد اين واقعه نيز روز نزول آيه در سال نهم هجرى اتفاق افتاد، نه روز عرفه سال دهم.
اگر هم مراد جميع كفار ـ از يهود و نصارى و مجوس و غير آن ها ـ منظور است كه اطلاق آيه نيز همين را بيان مى كند. اين ها از دين اسلام قطع اميد نكردند، مگر وقتى كه خداوند آنچه را كه مايه اميد و طمع آنان بود به يأس و نااميدى مبدّل كرد. آن ها اميدوار بودند كه روزى حافظ و نگهبان اين دين از دنيا برود و سرپرست و نگهبانى براى دين و مسلمانان باقى نماند و در آن روز به اميد و آرزوى خود برسند; دين را از بين ببرند. اما خداوند در روز غدير با معرفى ولىّ امر مسلمانان و خليفه و جانشين پيامبر گرامى(ص) و معرفى سرپرست و نگهبان نوعى ائمه اطهار(ع) در ادامه نگهبانى شخصى حضرت رسول(ص) اميد مطلق كفار را به يأس مبدل ساخت.

هرگونه بيانى براى يأس در اين آيه كريمه غير از اين مواجه با اشكالاتى خواهد بود كه ذكر آنها گذشت. البته تعدادى از مفسّران عامّه اجمالاً گفته اند كه كفّار از دين شما مأيوس شدند، ولى در بيان اين مطلب كه روز عرفه چه اتفاقى رخ داد كه مايه قطع اميد كفار از دين گرديد بيان روشن و گويايى وجود ندارد.

مسأله ديگرى كه در نقد آراء مفسران عامّه مهم است اين كه آيا بيان محرّماتى كه قبلاً نيز در آيات سوره هاى قبلى براى مسلمانان بيان گرديده (و در روز عرفه با اضافات مختصرى گفته شد) اكمال دين به حساب مى آيد؟ بايد توجه داشت كه پس از روز عرفه تا آخر عمر حضرت ختمى مرتبت(ص) بيان احكام ادامه داشت و روز عرفه آخرين احكام نيامده است تا به اين دليل اكمال دين باشد.

طبرى در جامع البيان مى نويسد: در اين كه احكام و فرايض در اين روز كامل شده باشد اختلاف است. از ابن عباس و سدّى و براء بن عازب نيز نقل گرديده كه آخرين آيه اى كه بر حضرت رسول(ص) نازل شده آيه كلاله بوده و معلوم است كه اواخر عمر آن حضرت وحى بيش تر نازل مى شده و در نتيجه، آخرين حكم آيه كلاله آست كه احكام و فرايض را بيان مى كند: «فَامّا الفرائضُ و الاحكامُ فاِنّه قد اختلف فيها هل كانت اَكملتْ ذلكَ اليَومَ اَم لاَ...»39

اما آنچه را خود طبرى به عنوان اكمال دين مى پذيرد كه شهر مكه در اختيار مسلمانان بود و كفّار از آنجا كوچ كردند نقد گرديد كه اين وضع موجود مسلمانان است و ربطى به اصل دين تشريع شده از سوى خداوند ندارد.

 

شبهه فخر رازى

فخر رازى مى نويسد: اين آيه دلالت بر بطلان قول رافضه دارد، به اين بيان كه خداوند در اين آيه مى فرمايد: كفّار از تبديل دين نااميد شدند و ديگر از آن ها نترسيد و اگر امامت على بن ابى طالب(ع) از طرف خداوند و رسول(ص) او نصّ صريح و روشنى داشت در نتيجه، بايد كسانى كه قصد مخفى كردن يا تغيير آن را داشتند نااميد شده باشند و ديگر كسى از صحابه قدرت بر انكار يا تغيير و پوشاندن آن را نداشته باشد و چون اين چنين نشد، معلوم مى شود ادعاى شيعه دروغ است.40

در پاسخ به اين شبهه، بايد گفت سال ها پيش از فخر رازى، امام صادق(ع) شبهه او را پاسخ داده و فرموده اند: «يَئِسَ الكَفَرةُ و طَمِعَ الظَلَمةَ.»41

علاوه بر آن كه خود آيه پاسخ شبهه را كاملاً بيان كرده، خداوند بلافاصله پس از يأس كفّار مى فرمايد: «فَلاَ تَخشوهم»; ديگر از كفار نترسيد، اميد آن ها به يأس تبديل شده است، ولى «وَ اخشوَنِ»; از من بترسيد. معلوم است اين بخش از آيه در مقام تهديد و تحذير مسلمانان است; همان گونه كه از كفّار مى ترسيديد و من شما را در امان نگه داشتم و كفّار را نا اميد كردم، از من بترسيد ـ يعنى: مبادا همان فسادى كه ممكن بود از ناحيه كفّار در دين ايجاد شود از ناحيه خود شما مسلمانان ايجاد گردد و بر اثر كفران نعمتى كه در اين روز آن را بر شما تمام كردم و كنار گذاشتن اين دين كامل و مورد پسند خداوند، نعمت از شما گرفته شود و به نقمت و بلا تبديل گردد. البته مسلمانان اين كار را كردند و خدا هم كرد.42

نویسنده: سيد احمد فقيهى

 

پى نوشت:
1ـ نويسنده جامع البيان، در ج 6، ص 52 نوشته است: «بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عند المشركين.»

2ـ علاّمه امينى، الغدير، ج 1، ص 234

3ـ سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان

4ـ حويزى، نورالثقلين، ج 5، ص 664

5ـ محمدبن جرير طبرى در جامع البيان، ج 6، ص 51 مى نويسد: «مَكثَ النبى(ص) بَعدَ ما نُزلتْ هذهِ الاية اَحدى و ثمانينَ ليلة / جلال الدين سيوطى،الدرّالمنثور، ج 3،ص16/ فخررازى،تفسيرالكبير، ج12، ص 139/ ابى السعود، تفسيرابى السعود، ج 3،ص7 / رشيد رضا، المنار، ج6، ص 154

6ـ مرحوم علاّمه امينى نقل كتب تاريخى عامّه را ذكر كرده اند. ر.ك. به: الغدير، ج 1، ص 230

7ـ محمدبن يعقوب كلينى اصول كافى، ج 1، ص 289، روايت 4 / نورالثقلين، ج 1، ص 587، روايت 24 / هاشم بنسليمان بحرانى البرهان، ج 1، ص 444، روايت 16 / محمدباقر مجلسى بحارالانوار، ج 37، ص138، روايت 29

8ـ نورالثقلين، روايت 27، ص 588 / البرهان، ج 1، ص 444، روايت 14 / فضل بن حسن طبرسى/ مجمع البيان (َرحلى)، ج 2، ص159

9ـ الولايةِ و الامامةِ، ص 105 / غايةالمرام، ص 338

10ـ الامامة و الولاية، ص 105 / الغدير، ج 1، ص 234

11ـ البرهان، ج 1، ص 435، روايت 2

12ـ البرهان، ج 1، ص 435

13ـ البرهان، ج 1، ص 435

14ـ البرهان، ج 1، ص 435

15ـ البرهان، ج 1، روايت 9

16- الغدير، ج 1، ص 232 / البرهان، ج 1، ص 445، روايت 9

17- الغدير، ج 1، ص 235 / غاية المرام به نقل از: الميزان، ج 5، ص 192

18- الغدير، ج 1، ص 235

19- الميزان، ج 5، ص 193

20- الغدير، ج 1، ص 233 / الميزان، ج 5، ص 195

21- الدّرالمنثور، ج 3، ص 19

22- الدّرالمنثور، ج 3، ص 19

23- الدّرالمنثور، ج 3، ص 3

24- نورالثقلين، ج 1، ص 588، روايت 26

25- البرهان، ج 1، ص 444، روايت 15

26- البرهان، ج 1، ص 587، حديث 26

27- الميزان، ج 5، ص 196

28- ر. ك. به: الغدير، ج 1، ص 237

29- الميزان، ج 5، ص 195

30- الدر المنثور، ج 3، ص 17

31ـ الدرّالمنثور، ج 3، ص 17

32- الغدير، ج 1، ص 237

33- الميزان، ج 5، ص 197

34- محمد بن جرير طبرى، جامع البيان، ج 6، ص 52

35- آلوسى، روح المعانى، ج 6، ص 60

36- تفسير كبير، ج 11، ص 137

37- زمخشرى، كشاف، ج 1، ص 605

38- تفسير جامع البيان، ج 4، ص 51

39- جامع البيان، ج 6، ص 52

40- تفسير كبير، ج 11، ص 140

41- بحارالانوار، ج 37، ص 134

42- الميزان، ج 5، ص 178

 

منابع: 

نشریه معرفت شماره 26