چالش هاي آغازين تاريخ قرآن

چکيده

پاره اي از مستشرقان، به ويژه نويسنده مقاله حاضر، بر اساس برخي منابع کهن شيعه چنين پنداشته که شيعه قرآني را که در دوره عثمان، قرآن معيار قرار گرفت از روي تقيه پذيرفته است و گرنه معتقد است که آياتي در مورد اهل بيت(علیهم السلام) در قرآن وجود داشته که از آن حذف شده است.

دايانا استيجروالد علاوه بر منابع کهن، منابع متأخر را نيز مورد بررسي قرار داده و رأي متأخران را متفاوت با رأي متقدمان يافته و معتقد است عقيده به تحريف قرآن در ميان متأخران وجود ندارد. در این مقاله کوشيده شده است ضمن ارايه ترجمه اي دقيق و وفادار به متن از مقاله اين نويسنده برخي ديدگاه هاي وي را مورد نقد قرار داده و اين نقدها را مستند به منابع شيعه کرده است.

 

مقدمه

برخي از مستشرقان معتقدند که شيعه قايل به تحريف قرآن مي باشد كه دايانا استيجروالد در اين باره با نگاهي واقع بينانه تر به منابع شيعي، به يک بررسي تحليلي ـ تاريخي پرداخته است. وي تاريخ عالمان شيعي را به دو دوره متقدم و متأخر تقسيم کرده و در هر دوره به بررسي آراء عالمان شيعه درباره مصحف کنوني پرداخته است. وي معتقد است شيعه در پذيرفتن مصحف عثماني تقيه کرده است و از اين رو به سمت تفسير باطني آيات رفته است. بيشتر مستشرقان، تفسير شيعه را يک تفسير باطني و رمزي مي دانند که مفسران در تلاشند اين رمزها را بگشايند و معتقدند در دل اين رمزها، اهل بيت(علیهم السلام) قرار دارند. البته نويسنده تلاش عالمان متأخر شيعه مانند علامه طباطبايي را براي ردّ اين نگرش مورد توجه قرار داده است. در اين نوشتار ابتدا ترجمه متن اصلي و سپس نقد آن در دو بخش ارايه مي شود:

 

اول: ترجمه مقاله «مجادلات در مورد قرآن»

(” Twelver Shi’i Ta’wil” by Diana Steigerwald)
بررسي مختصري از اختلافات شيعه و سني درباره تماميت متن قرآن و گسترش اين بحث ها در قرون صدر اسلام نمونه اي جالب از چگونگي تکامل آراء و انديشه ها در دوران اوليه، از طريق منازعات و نيز تضارب ميان مکاتب گوناگون فکري را ارايه مي دهد 1. موضوع اصلي اين مباحثات اين بود که آيا مصحف عثماني تمام آيات قرآن را که بر محمد(ص) نازل شده بود شامل مي شد يا آيات ديگري وجود دارد که در قرآن کنوني از قلم افتاده اند.
در پايان دوره خلافت عثمان (656م/ 35ق) براي برخي از افراد جامعه آشکار شد که اختلافات بسيار زيادي در قرائات قرآن وجود دارد. در سال 634م/ 12ق، بسياري از حافظان قرآن(قرّاء) جان خود را در نبردي مقابل گروه رقيب در يمامه عربستان 2 از دست دادند. خليفه اول ابو بکر، به خاطر ترس از بين رفتن کل قرآن از عمر و زيد بن ثابت خواست تا هر آيه و يا بخشي از قرآن را که دو نفر شاهد در مدخل مسجد مدينه به آن شهادت دهند ثبت کنند. تمامي آن چه گرد آمد، بر روي برگه هايي از کاغذ 3 نوشته شد، اما هم چنان به عنوان يک مجلد تأليف نشده بود. اين اوراق از ابوبکر و عمر به دختر عمر، حفصه و از او به عثمان رسيد که وي آن ها را به صورت يک مجلد تأليف نمود. عثمان نسخه هاي چندي از مصحفش را به بخش هاي مختلف جهان اسلام فرستاد و سپس دستور داد هر جا مجموعه و يا آيات ديگري از قرآن يافت شود سوزانده شود .4

بر اساس بسياري از گزارش هاي اوليه رسيده، علي(ع) مصحف خود را نوشت 5 و آن را به اصحاب عرضه کرد، اما آن ها نپذيرفتند. در نتيجه آن را به منزل برد 6. اين گزارش ها هم چنين اشاره دارند که ميان مصاحف گوناگون، تفاوت هاي اساسي وجود داشت.

اين تنها نسخه کامل قرآن که واجد آياتي بود که اشاره به جايگاه رفيع علي(ع) و امامان بعدي داشت، در اختيار علي(ع) بود. علي(ع) که علم وسيع او به قرآن زبان زد بود 7 اين نسخه اصلي را حفظ کرده و به جانشينان خود سپرد. گفته مي شود که او در مصحف خود به آيات ناسخ و منسوخ اشاره کرده است 8
از اين رو جامعه شيعه به زودي فهميد که بيان صريح عقايدش بي ثمر است. اين امر فقط به رنج اين جامعه مي انجاميد، به اين ترتيب آن ها دست به تقيّه (پنهان کاري مذهبي) زدند، چيزي که به شيعه اجازه مي دهد در شرايط سخت عقيده اش را انکار کند. با اين کار مؤمنان علي رغم اين که در برابر مخالفان چهره اي موافق نشان مي دادند، وفاداري خود را به تشيع حفظ مي کردند. اين مسأله در مورد تفاسير قرآن هم صدق مي کند. شيعيان با استفاده از تقيّه از ارايه تفسير باطني قرآن به اهل سنت ـ که اين تفاسير را نمي پذيرفتند ـ نيز خودداري مي کردند،در نتيجه، تقيّه به معناي حفظ سرّ باطني قرآن نيز هست.
مصحف عثماني به هيچ يک از اختلافات بعدي قرائات پايان نداد. از آن جا که علم رسم الخط عربي هنوز بسيار ابتدايي بود، امکان اختلاف هم چنان وجود داشت. در مصحف عثماني، حرکت گذاري بسيار محدود بود يا اصلاً وجود نداشت و شکل برخي حروف بي صدا نيز شبيه هم بود که اين دو، راه را براي قرائات گوناگون هموار کرد.

اين قرائات مي توانست به تفاسير و برداشت هاي متفاوت بيانجامد. به عنوان مثال واژه عربي «علي» هم مي توانست به عنوان يک صفت ساده در معناي بلندمرتبه به کار رود و هم براي اشاره به شخص «علي»(ع) و نقش خاص او در مقام جانشين پيامبر(ص) بود بعدها در قرن 10م/4ق، قرائات معدودي گزينش شده و معتبر شناخته شدند.

متأسفانه به نظر مي رسد اين مسأله که مصاحف گوناگون چه بودند و به چه ميزان با يک ديگر تفاوت داشتند امري است که به احتمال قوي هرگز کشف نخواهد شد. اين ابهام فضا را براي جنجال محققان مسلمان و نيز غربي ها پيرامون قرآن شيعه به وجود آورد. در ماه مه 1842، گارسين دتاسي در مجله آسياتيک، متن و ترجمه يک بخش ناشناخته از قرآن، به نام سوره «دو نور» (النورين) را نوشت. دو نور به صورت مجزا به محمد(ص) و علي(ع) اشاره داشت. اکثر محققاني که در مورد اين سوره نظر دادند، درباره منشأ آن مطمئن نبودند 9. به هرحال مفهوم «دو نور» توسط شيعيان که نور امامت را از نور نبوت متمايز مي دانستند، تحول يافت.

قدّيس کلرتيسدال در 1912 در هند نسخه اي خطي از قرآن را کشف کرد که ظاهراً سيصد سال قدمت داشت 10. وي در اين نسخه خطي سوره اي ناشناخته پيدا کرد که جزء مصحف عثماني نبود. وي هم چنين آياتي چند که منحصر به اين نسخه بودند را نيز كشف كرد. سوره «دوستي خداوند» يا سورة الولايه، داراي هفت آيه بود که علي(علیه السلام) را به عنوان ولّيِ(دوستِ) خداوند و هم چنين وارث معنوي پيامبر ذکر کرده بود که تيسدال آن را به همراه چند آيه «جديد» در مجله جهان اسلام در 1913 ترجمه کرد. تيسدال نتوانست اصالت هيچ يک از اين بخش هاي اضافي را ثابت کند، هم چنان که وان گرون باوم (1961: 80) نيز که بعدها آن ها را به دقت بررسي کرد، نتوانست [از عهده اين كار برآيد].

مئرم. بار اَشر، چشم انداز کاملي از اين موضوع را در مقاله اي که در 1993 با عنوان «اختلاف قرائات و اضافات شيعه اماميه به قرآن» منتشر شد ارايه کرد. پيش تر آرتور جفري بسياري از اختلاف قرائات را در کتاب خود (مطالبي پيرامون تاريخ قرآن 1937)، فهرست کرده بود. به اين ترتيب بار اَشر، تصميم گرفت تمام آنچه را جفري فهرست نکرده بود مرتب کند و سپس تنها آن اختلافاتي را که به شيعه مربوط بود برگزيند 11. وي قرائات گوناگون شيعه را از حيث طبيعت اين اختلافات و تفاوت آن ها با مصحف عثماني مورد بررسي قرار داد.

بار اَشر اين اختلافات را به چهارگونه تقسيم کرد: گونه نخست، تغييرات جزيي در واژه ها با تبديل يا اضافه کردن حروف يا حرکات بود. اين رايج ترين گونه اختلاف است؛ گونه دوم، تبديل يک واژه به واژه ديگر است، مانند امام به جاي امة (جماعت)؛ گونه سوم، بازآرايي نظم کلام است. اين گونه از اختلاف، بيش از انواع ديگر مورد پذيرش شيعه واقع شده است.

شيعيان در چهار قرن ابتداي اسلام اعتقاد داشتند که عثمان بخش هاي مهمي از قرآن اصلي را حذف کرده است و به اين ترتيب گونه چهارم تغييرات در مورد واژگاني است که عمداً توسط عثمان حذف شده بود، مانند اشاراتي به علي(ع) و امامت 12

امروزه اکثريت شيعه اثني عشري معتقد است که مصحف عثماني، متن قرآن را به تمامي اما با ترتيبي نادرست حفظ کرده است. اين مسأله اين مطلب را براي آن ها تبيين مي کند که چرا روايت قرآن همواره راحت و آسان نيست.
به طور کلي دو نوع تفسير شيعي وجود دارد: ابتدا در يک رويکرد تجزيه اي [ترتيبي]، (analytic) مفسّر با قرآن به صورت آيه به آيه، موافق با ترتيب چينش سر و کار دارد. مفسّر متن قرآن را با مراجعه به معناي لغوي، احاديث يا آيات ديگر قرآن که ارتباط معنايي با آيه مورد بررسي را دارند تحليل مي کند، در حالي که فضا و سياق آيه را در نظر مي گيرد. تفسير تجزيه اي [ترتيبي] محبوب ترين رويکردي بود که تا چندين قرن توسط محدثان به کار مي رفت.

در واقع حديث زماني طولاني به عنوان پايه اصلي تفسير باقي ماند. اين روايات پيامبر(ص) يا امامان(ع) غالباً در پاسخ به سؤالاتي بود که مردم عادي مي پرسيدند. دوم، رويکرد موضوعي که در پي مطالعه قرآن با انتخاب موضوعي خاص از ميان موضوعات خداشناسي، اجتماعي، کيهان شناختي [و...] است. به طور مثال اين روش آموزه توحيد (يگانگي خداوند)، نبوت، يا خلقت را در قرآن مورد بحث و بررسي قرار مي دهد. هردو نوع تفسير مکمل هم هستند و مي توانند ادغام شوند. رويکرد موضوعي در فقه شايع بود در حالي که روش تحليلي در مطالعات قرآني معمول بود.

برخي از موشکافانه ترين انواع حکمت هاي باطني در طول دوران امامت امام محمد باقر(ع) (714 م/ 114ق) و جعفر صادق(ع) (765م/ 148ق) توسعه يافت 13. در همين زمان بود که نظريات باطني راجع به قرآن، و به دنبال آن ادعاهايي مبني بر اين که قرآن عثمان کامل نيست، آشکار شد. اين متن وحياني به تنهايي قرآن صامت است و در مقابل، ائمه قرآن ناطق اند 14. در همين دوران بود که ميان شيعه اثني عشري و اسماعيليه جدايي افتاد. با وجود زمينه مشترک ميان شيعه اثني عشري و اسماعيليه، تفاوت هاي بسياري ميان آن ها وجود دارد. در ابتدا اين تفاوت ها جزئي بود، اما زماني که دوازدهمين امام در قرن نهم غايب شد، تفاوت ها عميق تر شد. خداشناسي دوازده امامي به مرور در نبود راهنمايي مستقيم امام تغيير کرده، توجيهاتي براي امر غيبت ارايه نمود.

 

تفاسير اوليه

شيعيان اثني عشريه و اسماعيليه بر اين باورند که جعفر صادق(ع) صراحتاً (نص) پسر بزرگش اسماعيل را به جانشيني خويش منصوب نمود، اما بر اساس عقيده دوازده امامي، اسماعيل قبل از بلوغ درگذشت، بنابر اين امام جعفر صادق(ع)، پسر ديگرش يعني موسي کاظم(ع) را به امامت منصوب کرد. در تشيّع دوازده امامي، زنجيره امامت با غيبت امام دوازدهم که در آخرالزمان ظاهر خواهد شد، متوقف شده است.

دو مکتب اصلي دين شناسي در درون شيعه دوازده امامي وجود دارد: اخباريون و اصوليون. مکتب اصولي تأکيد زيادتري بر روي اين مطلب دارد که مجتهد (کسي که قضاوت مستقل مي کند) آزاد است تا تعقل خود را به کار گيرد. مکتب اخباري قرآن را عمدتاً با تکيه بر احاديث منسوب به ائمه تفسير مي کند، بر اين اساس کتاب مقدس از دريچه ديدگاه ها و منويات پيامبر(ص) و امام ديده مي شود 15
قرآن در لوحي به خوبي محافظت مي شود (لوح محفوظ). لوحي که در روي زمين قدرتي دارد ما فوق آن چه يک کوه سخت مي تواند تحمل کند. منبعي است از شفا و برکت براي مردم. بنا برقول علي بن ابراهيم قمي (930م/ 307ق) ـ صاحب يکي از تفاسير شيعي ـ امام، مظهر نور خدا، در اين صفات ابدي با قرآن شريک است، چرا که پيش از خلقت با هم بوده اند. امام به عنوان هدف خلقت ديده مي شود [، چرا كه]: خداوند همه مخلوقات را آفريد تا او را عبادت کنند. تنها راه براي عبادت خداوند از طريق امام است. خدا او را منصوب نمود چرا که تنها کسي است که مي تواند تفسير صحيح قرآن را ارايه دهد. او منبع منحصر به فرد هدايت است و مي تواند علمي را که لازمه افزايش ايمان است به پيرو خود منتقل نمايد 16

در پي غيبت امام دوازدهم همه چيز تغيير کرد. جامعه شيعه اثني عشري ديگر دسترسي مستقيم به راهنمايي امامشان نداشتند و بجز نُوّاب (کارگزاران امام غائب) و علما (محققان ديني)، تنها منبع هدايت آن ها مصحف عثماني بود (مؤمن 1985: 189). هم چنان که ذکر شد، شيعه دوازده امامي بر اين باور است که مصحف معيار تا حدودي ناقص و نامرتب است. نقل است که امام جعفر صادق(ع) فرموده: «اگر قرآن را آن چنان که نازل شد بخوانيد، درخواهيد يافت که ما در آن نامبرده شده ايم» 17

ممکن است اين سخن به اهل بيت (علي، فاطمه، حسن و حسين(ع)) اشاره کند که در زمان حيات پيامبر در قيد حيات بودند، اما از آن جا که امام دوازدهم در پس پرده غيبت قرار گرفت، به نظر مي رسد تشيّع با پذيرش ظاهري قرآن عثماني، تکيه بيشتري روي اصل تقيه کرد. ظاهراً ممکن نيست که شيعه هرگز توانسته باشد قرآن اهل سنت را به طور کامل بپذيرد، چرا که لازمه تشيع، دست کم، اعتقاد به اين مطلب است که محمد(ص) به صراحت، علي(ع) را به خلافت پس از خود منصوب کرده است.

احاديث اهل سنت و قرآن (مطابقِ تفسير اهل سنت) شامل چنين اسنادي نيست. بار اَشر، ترديد شيعه را که در عقيده خود محکم بودند ولي به سبب ترس دائمي از رنج و عذاب تصميم به قبول قرآن اهل سنت گرفتند را توضيح مي دهد 18
امام با وجود اختفاء و عدم تعامل با عالم، در ميان جامعه حضور دارد، حضور امام وجود عالم را تضمين مي کند 19. فقط و فقط اوست که قرآن را به طور کامل مي فهمد.
زماني که امام دوازدهم غايب شد، شيعه تماسش را نه تنها با امام بلکه با قرآن حقيقي از دست داد. آن ها در انتظارند که مهدي(عج) که در آخرالزمان ظهور مي كند، قرآن اصلي را بياورد.

مفسران شيعي در مطالعه قرآن، توضيحات محمد(ص) را تبيين معناي آيه مي دانند. آن ها اصحاب را به عنوان راويان معصوم (بدون خطاي) گفته هاي محمد(ص) نمي پذيرند. شيعيان تنها يک زنجيره متصل روايت از پيامبر، از طريق جانشينان معصومش را معتبر مي دانند، در نتيجه آن ها خود را محدود به استفاده از احاديثي کردند که از طريق پيامبر و امامان منتقل شده است. اين امر منجر به پيدايش زير گروه هاي ذيل شده است:
گروه اول شامل کساني است که اين روايات را از پيامبر و ائمه شنيده اند: زراره بن اعين(2/8)؛ محمد بن مسلم بن ريا الطائفي(2/8)؛ معروف بن خربوذ (2/8) و جرير (2/8) که اصحاب امام باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) بودند، اصل آثار تفسيري ايشان به ما نرسيده، اما روايات آن ها توسط گروه بعدي حفظ شده است.

گروه دوم شامل اولين مؤلفان تفاسير است، مثل: فرات بن ابراهيم کوفي (3/ 9)؛ ابوحمزه ثمالي؛ محمدعياشي (319/ 932)؛ علي بن ابراهيم قمي (307/ 20ـ919) و محمد نعماني(360/971) که همگي بين قرون 2 تا 4 هـ . ق مي زيستند. آن ها از هرگونه اجتهاد (قضاوت مستقل) خودداري مي کردند. در دوران حيات ايشان، ائمه، براي پاسخ گويي به مطالب تفسيري حضور داشتند (طباطبايي، قرآن در اسلام،1ـ50). فرات يک محدث شيعي برجسته در دوران امامت امام محمد جواد(علیه السلام) بود. عياشي محققي از اهل سنت بود که شريعت جعفري را پذيرفت. قمي رواياتي را که پدرش از اصحاب ائمه شنيده بود نقل کرد. نعماني شاگرد کليني (329/1ـ940) بود که جامع حديثي شيعه با عنوان الکافي في العلم الدين (کافي در دانش دين) را تأليف کرد. اثر تفسيري او در بحارالانوار (اقيانوس هاي نورها) اثر محمدباقرمجلسي (1111/1699) بازنويسي شده است. اين گروه دوم، روايات را منهاي اظهارنظر شخصي گردآوري کردند 20.

 

مفسران دوره مياني

گروه سوم شامل متبحران در علوم گوناگون است، مثل: شريف رضي (405/1015) که شرحي درباره زبان قرآن نوشت. برادرش سيد مرتضي (436/ 1044)؛ ابوجعفر طوسي (460/ 1067) ـ شاگرد مرتضي ـ که تفسيري با تأکيد بر متافيزيک (ماوراي ماده) نگاشت. معاصر وي علي فضل طبرسي (548/ 1153) که در مجمع البيان في تفسيرالقرآن (مجموعه بيان در تفسير قرآن) خود، حوزه هاي متفاوتي از زبان، ساختار، قرائات، احاديث، مرگ و آخرت را پوشش مي دهد.

در تفکر شيعه دوازده امامي در ميان اين گروه که شروع به انکار ادعاي اوليه شيعه در باب نقص قرآن عثماني کردند، متوجه تغييراتي مي شويم. ديگر مفسران مهم اين گروه عبارتند از: صدرالدين شيرازي (1050/ 1640) که نويسنده آثار فلسفي است؛ تفسير عرفاني ميبدي گنابادي و عبدالعلي حويزي (1112/1700) که تفسيرش نور الثقلين (نور دو چيز بسيار مهم) مي باشد؛ هاشم بحراني (1107/1695) که تفسيرالبرهان (دليل) را نوشت و محسن فيض کاشاني (1091/1680) که تفسيرالصافي (دوست خالص) را تأليف نمود 21
[زماني] شيخ مفيد (413/ 1022) در اکبراي عراق متولد شد، قدرت در دست آل بويه و دوران شکوفايي مطالعات شيعي در بغداد بود، جايي که شيخ مفيد براي تحصيل به آن جا رفت. او در کتاب الارشاد (راهنمايي) توضيح مي دهد که خداوند با به کار بردن واژه «ولي» در آيه 55 سوره مائده، به علي(ع) اشاره مي کند22

بر اساس يک روايت پيامبر(ص) فرمود: «تو (علي) نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي هستي، جز آن که پيامبري پس از من نيست»، لذا شيخ مفيد تمام آيات قرآن که عملکرد هارون را توصيف مي کند، در مورد علي(ع) به کار مي برد 23. علي(ع) و هارون سهمي از نبوت دارند و نقش آن ها ياري پيامبر در ابلاغ پيام و نيابت پيامبر است 24. سپس روايات متعددي را نام مي برد که فضيلت شاخص علي(ع) را بر همگان در علم دين نشان مي دهد.
پيامبر(ص) فرمود: «من شهر علم هستم و علي دروازه آن است، لذا هر کس علم مي خواهد بايد آن را از علي بياموزد.» هنگامي که با امير المؤمنين علي(ع) براي خلافت بيعت کردند او به مسجد رفت در حالي که ردا و عمامه رسول خدا را در بر داشت... سپس گفت: «از من سؤال کنيد پيش از آن که مرا از دست بدهيد. از من سؤال کنيد چرا که من علم پيشينيان و آيندگان را دارم. اگر مسندي (که قاضي بر آن مي نشيند) برايم آماده مي بود (که بر آن بنشينم)، ميان اهل تورات با توراتشان، اهل انجيل با انجيلشان، اهل زبور با زبورشان و براي اهل فرقان (يعني قرآن) با فرقانشان قضاوت مي کردم تا هر يک از اين کتب تبيين شده، به آن عمل شود. پروردگارا همانا علي بر اساس فرمان تو حکم کرده است. به خدا سوگند من قرآن و تفسيرش را بهتر از هر کس ديگري که ادعاي آن را دارد، مي دانم. اگر به سبب آيه اي در کتاب خداوند متعال نبود، مي توانستم شما را به آن چه تا روز رستاخيز اتفاق مي افتد خبر دهم». سپس گفت: «از من سؤال کنيد پيش از آن که مرا از دست بدهيد، چرا که قسم به او که دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر از من درباره آيه آيه قرآن سؤال مي کرديد، به شما مي گفتم چه زمان نازل شده، سبب نزولش چه بوده و ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه، و مکي و مدني آن را خبر مي دادم. به خدا سوگند تا قيامت هيچ حزبي نيست که به بيراهه مي راند مگر اين که من رهبرش، آن که آن را پيش مي برد و آن که آن را سوق مي دهد را مي شناسم» 25
مفيد چنين خاتمه مي دهد که گزارشات مشابه متعددي وجود دارد، اما او تنها چند نمونه را برگزيده است.
علامه حلي (726/ 1325) معروف به ابن مطهّر، عالمي شيعي بود که در دوران سلسله ايلخاني (جانشينان هلاکو) مي زيست. او در يکي از کتاب هايش، الباب الحادي عشر، (رساله اي درباره اصول خداشناسي شيعه)، توضيح مي دهد که تمام براهيني که ضرورت نبوت را ثابت مي کنند، به امامت هم مربوطند. از آن جا که امامت جانشين (خليفه) نبوت است و در جاي آن قرار مي گيرد، امام بايد معصوم باشد، اگر چنين نبود، امر به معروف الهي و نهي از منکر ديگر واجب نبود و اين ممکن نيست.

از آن جا که امام حافظ شريعت است، بايد معصوم باشد تا شريعت را از زياده و نقصان حفظ کند. از آن جا که امام نمي تواند غير عادل باشد، بايد معصوم باشد، چرا که خداوند مي گويد «عهد من به ظالمان(بدکاران) نمي رسد» (بقره/124) و «اي کساني که ايمان آورده ايد، از خدا اطاعت کنيد و از رسول اطاعت کنيد و از آن ها که از ميان شما صاحب امر هستند» (مائده/ 59). او بيان مي کند که «صاحب امر در ميان شما» يا معصوم است و يا نيست. به هر حال احتمال دوم بايد نادرست باشد، چرا که خداوند نمي تواند دستور اطاعت از کسي را بدهد که امکان اشتباه دارد. بنابراين، گزينه اول صحيح است. به علاوه از آن جا که هيچ کس ديگر ادعاي عصمت نکرده است، آيه به علي(ع) و جانشينان او اشاره دارد26

 

مفسران معاصر

روش تفسير معاصر را مي توان در تفکر محمد حسين طباطبايي (1981/1402ـ 1904/1321) و سيدابوالقاسم خويي (1992ـ1899) که البيان في تفسير القرآن (بيان در تفسير قرآن) را نوشت، نشان داد. طباطبايي يکي از بزرگ ترين علماي معاصر در تفسير قرآن، فلسفه و عرفان اسلامي است. تفکر او تصوير خوبي از رويکردهاي کنوني شيعه دوازده امامي به قرآن ارايه مي کند. او نويسنده تفسيري با عنوان الميزان في تفسير القرآن (ميزان در تفسير قرآن) است که در 27 جلد به زبان عربي نگاشته شده است.

طباطبايي اثر ديگري به زبان فارسي با عنوان قرآن در اسلام دارد که با نام The Quran in Islam به انگليسي ترجمه شده و مقدمه اي براي مطالعه قرآن بر اساس فهم بدنه اصلي تفکر شيعي است. وي هم چنين در کتاب خويش، اسلام شيعي، رويکرد شيعه را به قرآن مورد بحث قرار مي دهد. طباطبايي بيان مي کند که قرآن هرگز از شيوه هاي پيچيده و رمزي براي بيان استفاده نمي کند و همواره هر موضوعي را با زباني که مناسب آن موضوع است شرح مي دهد 27

به گفته او قرآن کامل و بي نقص است و با کامل ترين واژگان راه رسيدن به هدف را در زندگي به بشر نشان مي دهد. قرآن جهان بيني صحيح و عملکرد درست را ارايه مي کند 28. قرآن خصوصيتي ابدي دارد که ثابت مي کند اعتبار آن به زمان يا مکان خاصي محدود نيست و از آن جا که مطلق و کامل است براي کامل شدن به هيچ چيز ديگري نياز ندارد. اين رويکرد به قرآن اساساً با موضع اهل سنت تفاوتي ندارد
هم چنين طباطبايي به آيه 7 آل عمران که در ابتداي اين بخش نقل شد اشاره مي کند. به نظر او آيات محکمات در قرآن، صريح، واضح، بدون ابهام و ايمن از بدفهمي است. آيات متشابه کنايي و مجازي هستند. وظيفه مسلمانان اين است که به محکمات ايمان داشته و بر اساس آن عمل کنند و نيز وظيفه دارند که به متشابهات ايمان داشته باشند، اما از عمل بر مبناي آن ها خودداري کنند، زيرا تنها آن ها که مسلمان خالص نيستند از متشابهات پيروي مي کنند تا براي فريفتن مردم عادي تفسيري ارايه کنند. شيعيان هم چنين بر اين باورند که مؤمن بايد علم متشابهات را از خدا، پيامبر و امامان بجويد. آيه اي وجود ندارد که معناي آن کاملاً مبهم باشد، چرا که قرآن خود را به عنوان نور و منبع هدايت براي بشر توصيف مي کند. به اين ترتيب آياتي که معناي خود را نرسانند، در قرآن وجود ندارد 29

براساس نظر طباطبايي، همه آيات قرآن مي توانند معناي حقيقي خود را به بشر عادي نشان دهند. از اصول گوناگون ائمه چنين بر مي آيد که همواره راهي براي کشف معناي واقعي آيات کنايي وجود دارد. هر آيه را، حتي آن ها که معناي کنايي دارند، مي توان با مراجعه به آيات ديگر توضيح داد، از اين رو معناي واقعي آيات مجازي در ارتباط با آيات صريح يافت مي شود. روايت شده که علي(ع) گفته است هر بخش از قرآن شاهدي براي بخش ديگر است و آن را آشکار مي کند 30

 

نتيجه

تفاسير شيعه عمدتاً در موضوعاتي است که مسأله امامت در آن بسيار مهم است. از نظر شيعه، محمد(ص) در غدير خم به صراحت، علي(ع) را به امر خداوند به جانشيني خود منصوب نمود. پيامبر(ص) دو چيز بسيار گران قدر از خود باقي گذاشت: قرآن و عترتش که براي ماندن در راه مستقيم هردوي آن ها ضروري هستند. از آن جا که محمد(ص) آخرين پيامبر است و حلقه نبوت را ختم مي کند، شيعه معتقد است که بشريت هنوز به رهبري معنوي نيازمند است و حلقه امامت بايد جانشين حلقه نبوت شود.

امامت يک اصل اساسي در اعتقادات شيعه است، چرا که تنها از طريق امام است که علم حقيقي حاصل مي شود. امام که تجلي نور خداست، در اين صفات جاودان با قرآن شريک است، زيرا که پيش از خلقت با آن بوده است. امام هدف آفرينش را خلاصه مي کند و تنها از طريق اوست که عبادت خداوند ممکن مي شود. محمد(ص) وحي را دريافت و شريعت را تأسيس نمود در حالي که علي(ع) ـ مخزن علم پيامبر ـ تفسير باطني آن را ارايه کرد.

اصل مهم تفسير شيعه بر پايه اين حقيقت است که قرآن داراي يک جنبه بيروني و يک جنبه دروني است که جنبه دروني آن تا هفت بطن دارد. امروزه بيشتر جمعيت شيعه دوازده امامي بر اين باورند که نسخه عثماني همه متن قرآن را در بر دارد، اما ترتيب آن در برخي قسمت ها صحيح نيست. شيعيان در چهار قرن نخست هجري، اعتقاد داشتند که عثمان آيات مهمي از قرآن اصلي را حذف کرده است. در پي غيبت امام دوازدهم، شيعه دوازده امامي ديگر به راهنمايي مستقيم امامشان دسترسي نداشتند و به جز کارگزاران امام غايب و علما، تنها منبع هدايت آن ها قرآن عثماني بود. به نظر مي رسد از زمان غيبت امام دوازدهم، شيعيان با پذيرش ظاهري قرآن عثماني تا حد چشمگيري بر اصل تقيه اتکا کرده اند.

 

دوم: بررسي مقاله

اين مقاله داراي نقاط ضعف و كاستي هايي است كه به بعضي از آن ها اشاره مي شود:
[1] شواهد تاريخي نشان مي دهد که يکي کردن مصاحف در سال 25 هـ . ق انجام شده است 31

[2] يکي از اين افراد «حذيفه بن اليمان» است که در سفر خود به آذربايجان متوجه اختلافات مردم در قرائت قرآن شد 32

[3] گزارش ها يي هست که نشان مي دهد قرآن در عصر خود پيامبر(ص) به صورت کامل نوشته شد و ترتيب آيات در سوره ها به دستور پيامبر معيّن شد 33، اما از آن جا که به صورت مصحف واحدي در نيامد، ترتيب سوره هاي آن نظم واحدي را نيافت جز در مورد برخي صحابه مثل علي(ع) که به امر پيامبر(ص) آن را به ترتيب نزول مرتب کرد، لذا تفاوت در مصحف هاي صحابه منحصر به ترتيب چينش سوره ها و بعضي توضيحات لغوي مختصر بود 34

[4] در اين باره ميان علماي اسلام اتفاق نظر وجود ندارد، چراکه به عقيده برخي، قرآن از تبيين و مصداق و شأن نزول آن جداست. آن چه علماي اسلام درباره آن متفقند، ترتيب چينش مصحف علي(ع) است که بر اساس ترتيب نزول آيات بوده است 35

[5] اين مصحف را ابن نديم ديده و گزارش کرده است که در اختيار بنوالحسن ـ فرزندان امام حسن مجتبي(ع) ـ است 36. بنا بر روايات شيعي، امامان(ع) يکي پس از ديگري آن را به ارث مي برند 37

[6] بر اساس آيات و روايات، تقيّه جايز و در شرايطي واجب است 38؛ امام صادق(ع) فرمود: تقيه دين من و دين پدران من است، هر کس تقيه ندارد، دين ندارد39؛ «دينتان را نگه داريد و آن را با تقيه بپوشانيد، چرا که هر کس تقيه ندارد، ايمان ندارد. بدانيد که شما در ميان مردم مانند زنبورعسل در ميان پرندگانيد. اگر پرندگان بدانند چه چيز در درون زنبور عسل است، هيچ از آن باقي نگذارند و همه اش را بخورند و اگر مردم آنچه را در باطن شماست از محبت ما اهل بيت، بدانند هر آينه شما را با زبانشان خواهند بلعيد...» 40

[7] اهل بيت(ع) در دوران حضور خويش، هر يک به فراخور حال مخاطبان ـ «انّا معاشر الانبياء نکلّم النّاس علي قدر عقولهم» 41 ـ و با در نظر گرفتن شرايط خاص و لزوم تقيه و توريه ـ «حديثٌ تدريه خيرٌ من الف حديثٍ ترويه ولايکون رجلٌ منکم فقيهاً حتي يعرف معاريض کلامنا وانَّ کلمهً منّا لتنصرف علي سبعين وجهاً لنا من جميعها المخرج» 42 ـ به تبيين قرآن، بيان تأويل و ارايه مصاديق پرداخته اند. پس از ايشان اين روايات در جوامع حديثي (نظير کتب اربعه شيعه؛ الکافي، من لايحضره الفقيه، التهذيب و الاستبصار) و تفاسير روايي شيعه (مانند تفاسير فرات الکوفي، القمي و العياشي) گردآوري و تدوين و احاديث تقيه اي از غير آن بازشناسي شده است و هيچ گونه ممانعتي براي استفاده ساير مسلمانان و حتي غيرمسلمانان از اين منابع وجود نداشته و ندارد 43

[8] نخستين کسي که قرآن را اعراب گذاري کرد، ابوالاسود دوئلي (ابن نديم، الفهرست، 46، فن اول، مقاله دوم) و اولين کسي که نقطه گذاري (اعجام) نمود، نصر بن عاصم بود 44

[9] نمونه هاي تاريخي که اختلاف قرائات را گزارش کرده اند، غالباً نمايانگر استفاده از واژگان مترادف (مثل: صوف به جاي عهن) و يا تفاوت هايي در تلفظ لغات (مثل: عتّي به جاي حتّي) هستند، نه اختلافاتي که به جهت حرکت و اعراب حروف پديد مي آيند 45

[10] اين کار در قرن چهارم توسط ابن مجاهد صورت گرفت. ملاک او در گزينش «قرائات سبعه» رأي و نظر شخصي است و تواتر اين قرائات ثابت نشده است 46

[11] به گزارش تاريخ، مصاحف صحابه توسط خليفه سوم گردآوري و سوزانده شد. با اين حال اختلافات چند مصحفي که از مهلکه جان به در بردند، نظير مصاحف ابن مسعود ـ که تا قرن 6 در دست بوده و زمخشري آن را گزارش کرده است 47 ـ و ابيّ بن کعب که تا قرن دوم باقي بوده است 48 ـ در نقل هاي تاريخي آمده است 49

[12] Garcin de Tassy (1878ـ1794). وي مستشرق فرانسوي بود که ابتدا در موضوع زبان هاي شرقي مطالعاتي کرد. سپس به «هند شناسي» روي آورد. شهرت اوليه او به سبب آثار عمومي اش در موضوع اسلام و آثاري بود که از عربي ترجمه کرده بود، مانند: Allégorise, récit poétiques بعدها خود را وقف مطالعه زبان هندي نمود و کتاب هاي متعددي در اين حوزه نگاشت، از جمله: La doctrine de l’amour

[13] عقيده عموم دانشمندان شيعه عدم تحريف قرآن به نقيصه است 50، يعني آنان معتقدند چيزي از قرآن کاسته نشده است. پس اين ادعاها در مورد سوره نورين و امثال آن، از نظر شيعه مردود و ساختگي است. 51

[14] St. Clair Tisdall (1928ـ1859). تيسدال مورخ انگليسي بود که در کليساي جامعه مبلغين انگليسي در اصفهان خدمت مي کرد. وي به چند زبان خاورميانه از جمله عربي تسلط داشت و زماني طولاني صرف مطالعه منابع اسلامي و قرآني به زبان هاي اصلي کرد. هم چنين دستور زبان هاي فارسي و هندي را نوشت. برخي از مطالعات تيسدال در منابع قرآن، مقالات کلاسيک درباره کتاب مقدس اسلام تأليف ابن ورّاق گردآوري شده است.

[15] اگر چنين آياتي وجود مي داشت، قطعاً علي(ع) در ماجراي سقيفه و ساير اهل بيت(ع) و اصحاب ايشان در مناظرات و احتجاجات خود با مخالفان، به آن ها استناد مي جستند، حال آن که چنين گزارشي در تاريخ ثبت نشده است. پس اين موارد ساخته و پرداخته دشمنان اسلام و يا دوستان نادان است.

[16] Meir M. Bar-Asher، پروفسور بار ـ اشر در 1955م در روستاي رشيديه در جنوب شرقي مراکش متولد شد. تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه عبري اورشليم به پايان رساند. وي از رساله دکتري اش با موضوع «تفاسير اوليه شيعه اماميه» در 1991 دفاع کرد. او در زمينه مطالعات قرآني و اسلام شيعي صاحب نظر بوده، داراي نوشته ها و مقالات فراواني در تفسير قرآن و شيعه اماميه است.

[17] Variant Readings and Additions of the Imami-Shi`i to the Quran.

[18] اين تغييرات در اصطلاح علوم قرآن تحريف ناميده مي شود. گونه نخست تحريف به زيادت و گونه دوم تحريف تبديل و گونه سوم تحريف جا به جايي و نوع آخر، تحريف به نقيصه است كه همگي از نظر شيعه و اهل سنت مردود است، چرا كه مخالف قرآن و تواتر آن است.

[19] مصحف عثماني از همان ابتدا مورد تأييد حضرت علي(ع) قرار گرفت 52و پس از آنکه حضرت علي(ع) به خلافت رسيد مردم را تشويق کرد که به همان مصحف عثمان ملزم باشند و تأکيد فرمود که: از امروز هيچ کس نبايد به قرآن دست درازي کند 53. امامان بعد از امام علي(ع) نيز بر همين روش بوده اند، به طور مثال امام صادق(ع) در پاسخ کسي که از نحوه تلاوت قرآن سؤال کرده بود، فرمود: «قرآن را به همان نحوي که آموخته ايد بخوانيد» 54. به طور کلي اجماع علماي شيعه بر اين عقيده است که آنچه امروز در دست ماست، همان قرآن کامل و تمام است 55

[20] روشن است که ترتيب چينش مصحف عثماني به ترتيب نزول آيات نيست، چرا که سور مدني عمدتاً در ابتدا و سور مکي در انتهاي مصحف قرار گرفته اند. هم چنين در برخي موارد، آيات ناسخ قبل از آيات منسوخ آمده است 56 هرچند كه در چينش آيات حجم و بزرگي سوره مورد توجه بوده است. البته چينش مصحف عثمان زياني به قرآن نمي زند و موجب تحريف نيست.

[21] اسماعيليه يا باطنيه فرقه اي از شيعه اماميه است که معتقدان آن محمد بن اسماعيل برادرزاده امام موسي کاظم(ع) را آخرين امام مي دانستند. ظهور اين فرقه نتيجه اختلاف در امامت اسماعيل بن جعفرِ صادق با برادرش موسي بن جعفر(ع) بوده است. ايشان پس از امام صادق(ع)، امام موسي کاظم(ع) را به امامت نپذيرفتند و اين مقام را مختصّ اسماعيل، فرزند ديگر امام صادق(ع)، مي دانستند 57

[22] مؤلّف براي اين سخن خود منبعي ارايه نداده است تا بتوان بهتر درباره آن داوري کرد، امّا بنابراعتقاد رايج، شيعه اثني عشري به امامت امام موسي کاظم(ع) ـ امام هفتم ـ معتقد است. چنان که پيش تر گفته شد طبق اعتقاد شيعه اثني عشري. امامت منصبي الهي است و نصب امام به دستور مستقيم خداوند صورت مي گيرد و امامان دوازده گانه در زمان حيات پيامبر در حديث جابر بن عبدالله انصاري نام برده شده اند 58

[23] اين مطلب از عقايد اسماعيليه است. ايشان معتقدند که پس از رحلت امام صادق(ع) امامت به پسر بزرگتر وي مي رسيد، اما چون اسماعيل پيش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعيل منتقل شد که «سابع تامّ» است و دور هفت با او تمام مي شود و پس از او امامت در خاندان او باقي مي ماند. آن ها در ميان اهل سنت به «باطنيان» مشهورند و «شيعه هفت امامي» نيز ناميده مي شوند 59

[24] ر.ك: آيه 22 سوره بروج مراد از «لوح محفوظ» که در آيات ديگر به «کتاب مکنون» (واقعه/ 78) و «ام الکتاب» (زخرف/ 4) توصيف شده، مقام معنوي قرآن است که مصون از تغيير و تبديل و مسّ شياطين است و نه موقعيت مادي آن. تعابيري که براي لوح در روايات آمده گوناگون و به نوعي تمثيل است 60. در تفاسير آمده است كه لوح محفوظ همان علم الهي است 61

[25] اعتقاد شيعه اثني عشري اين است که پيامبر(ص) و اهل بيتش هدف خلقتند، چرا كه انسان هاي كامل هستند و همه چيز در جهان براي انسان كامل خلق شده است. اگر آن ها نبودند خداوند آسمان و زمين، بهشت و جهنم، آدم و حواء و همه آنچه را خلق کرده است، خلق نمي کرد [«لولاک ماخلقت الافلاک: اگر تو نبودي افلاک را نمي آفريدم» 62. آن ها حجت خدا بر روي زمين، ترجمان وحي الهي، معدن علم او و ارکان توحيدند [«السّلام عليکم يا اهل بيت النّبوّه وموضع الرّساله ومختلف الملائکه ومهبط الوحي ومعدن الرّحمه وخزّان العلم و...: سلام بر شما اي اهل خاندان پيامبري و موضع رسالت و محل آمد و شد فرشتگان، و جايگاه نزول وحي و مقرّ رحمت و خزانه هاي علم الهي و...» 63. آنها مايه امنيت اهل زمينند [اهل بيتي امان اهل الارض: اهل بيت من مايه امنيت اهل زمينند» 64]، و مَثَل آن ها مثل کشتي نوح و باب حطّه است [«انّ الله عزوجل جعل مثل اهل بيتي کسفينه نوح من رکبها نجي ومن رغب عنها غرق ومثل باب حطّه في بني اسرائيل من دخلها کان امناً: خداوند عزّوجلّ اهل بيت مرا مانند کشتي نوح قرار داده که هر کس به آن درآمد نجات يافت و هرکه از آن روي گرداند هلاک شد و نيز مانند باب حطّه در ميان بني اسرائيل است که هرکس به آن داخل شد در امان قرار گرفت 65]. ايشان از خطا و اشتباه مصونند و زمين هرگز از وجودشان خالي نمي ماند 66؛ «آن ها را اماماني قرار داديم که مردم را به امر ما هدايت مي کنند»67

[26] پيامبر(ص) فرمود: قسم به کسي که مرا به پيامبري برگزيد [شيعه] از او منتفع مي شوند و در غيبتش از نور ولايت او روشني مي گيرند، آن چنان که مردم از خورشيد پشت ابر بهره مي برند 68

[27] نايبان چهارگانه امام دوازدهم کساني بودند که در طول مدت غيبت صغري (329ـ260 هـ .ق) واسطه ميان امام و مردم بودند. اسامي ايشان عبارت است از: عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد سمري 69

[28] در يکي از توقيعات (نامه هاي) امام مهدي(عج) آمده است: «در حوادث واقعه (پيشامدها) به راويان حديث ما رجوع کنيد، چرا که آن ها حجت من بر شما و من حجت خدا هستم»70

[29] بر اساس حديث ثقلين، مادام که مردم به کتاب خدا و اهل بيت(ع) تمسک جويند، گمراه نخواهند شد و قرآن و اهل بيت از هم جدا نمي شوند تا در کنار حوض کوثر (نام آبي در بهشت) بر پيامبر وارد شوند.

[30] شيعه بر اين عقيده است که همه آن چه پيامبر(ص) به عنوان «وحي» دريافت مي کرد، قرآن و «وحي قرآني» نبود بلکه قسمت عمده آن «وحي بياني» بود، لذا تمامي آن چه را پيامبر در تبيين آيات قرآن مي فرمود، منشأ وحياني داشت (وما ينطق عن الهوي اِن هو الاّ وحيٌ يوحي: او [پيامبر] از روي هواي نفس سخن نمي گويد، آن نيست مگر وحيي که بر او القا مي شود (نجم/3و4)). اختلاف شيعه و اهل سنت در بخش وحي قرآني نيست، بلکه به نظر مي رسد اين اختلاف در ناحيه وحي بياني و توضيحات پيامبر(ص) در تبيين آيات قرآن مي باشد که در قالب روايات پيامبر و اهل بيت بر جاي مانده است.

[31] اهل سنت به آيات قرآن تعرضي نکرده اند، ليکن در تفسير برخي آيات قرآن به خطا رفته اند، در حالي که روايات و شواهد تاريخي که به انتصاب الهي امام علي(ع) به امامت و تأکيد پيامبر بر جانشيني بي واسطه او اشاره مي کنند، نه تنها در منابع شيعي که در منابع اهل سنت بي شمارند: (طبري، محمد بن حرير، الولايه في طرق حديث الغدير)؛ (ابن عقده، الولايه)؛ (انباري واسطي، عبيدالله، طرق حديث الغدير)؛ (ذهبي، شمس الدين، طريق حديث الولايه) و... 71

[32] در ديدگاه اهل سنت که صحابه را عادل مي دانند، همه روايات صحابه که از طريق صحيح از آن ها نقل شده در تفسير و غير تفسير، معتبر و قابل اعتماد است و تحقيق و بررسي در عدالت و وثاقت آنان لازم نيست. در ديدگاه شيعه، صحابه مانند ساير مسلمانان ممکن است عادل و موثق باشند و ممکن است فاسق و غير موثق باشند و نه تنها دليل معتبري بر عدالت همه آن ها وجود ندارد بلکه آشکار بودن فسق برخي از صحابه روشن ترين گواه بر بطلان نظريه عدالت همه آن هاست. به بيان ديگر، روايات صحابه به دليل آن که روايت است داراي اقسام سه گانه است که دو قسم آن ـ متواتر يا محفوف به قرائن و آحاد معتبر ـ در تفسير، معتبر و يک دسته آن ـ آحاد غير معتبر ـ غيرقابل استناد است و تنها به عنوان تأييد مي توان از آن استفاده کرد، اما ديدگاه اجتهادي آن ها اعتبار مطلق ندارد، حتي در فرض احراز عدالت و وثاقت، زيرا احتمال خطا در استنباط آن ها وجود دارد و معاصر بودن آنها با نزول آيات، آنها را از خطا مصون نمي دارد 72

[33] در فرهنگ شيعي، حديث عبارت است از قول، فعل و تقرير معصوم 73، و حجّيت کلام، فعل و تقرير معصوم از برخي آيات قرآن74 و حديث متواتر ثقلين 75 استفاده مي شود.

[34] از ميان اصول نامبرده، شانزده اصل تا زمان ما باقي است که علاوه بر وجود نسخه خطي، در سال 1371ش تحت عنوان «الاصول الستة عشر» در تهران به چاپ رسيده است76

[35] دسته بندي نويسنده دقيق نيست. به طور مثال در گروه دوم، ابو حمزه ثمالي وجود دارد که خود از اصحاب ائمه و جزء گروه اول است و يا نعماني که در عصر غيبت کبري مي زيسته و حضور ائمّه را درک نکرده است. شاهد بر اين مدّعا تاريخ حيات ايشان است. هم چنين کليني، صاحب اولين جامع حديثي شيعه ـ الکافي ـ در زمره مفسران قرآن شمرده شده است.

[36] سبب نزول آيه 55 سوره مائده به اتفاق شيعه و اهل سنت، علي بن ابي طالب(ع) است که در حال رکوع انگشتري خويش را به سايل بخشيد 77

[37] اين روايت به «حديث منزلت» مشهور و در منابع شيعه و اهل سنت نقل شده است 78

[38] در اين زمينه شيخ مفيد کتابي با عنوان «تفضيل [برتري دادن] اميرالمؤمنين(ع)» دارد که در آن شواهدي دالّ بر برتري ايشان بر ساير صحابه، همه بشر و تمامي انبياء جز پيامبر اکرم، از طريق اهل سنت و شيعه ارايه کرده است 79

[39] اعتقاد اماميه اين است که ائمه(ع) از ناپاکي، گناه و خطا مصون و محفوظند. ايشان هرگز خدا را نافرماني نکنند و تنها آنچه را فرمان داده شوند، انجام دهند 80

[40] طباطبايي در تفسير قرآن از روش تفسير «قرآن به قرآن» استفاده کرده است، به اين صورت که از آيات هم موضوع و هم سياق، براي پرده برداري از مراد خداوند بهره برده است.

[41] اعراف/ 157؛ مائده/ 15؛ بقره/ 2 و لقمان/ 3.

[42] عبارت قرآني «ام الکتاب» (امّ يعني اصل و ريشه، محل رجوع) در آيه 7 سوره آل عمران که در توصيف آيات محکم قرآن به کار رفته است نشان مي دهد که اين آيات اصل و مرجع آيات متشابه هستند.

[43] نهج البلاغه، خطبه 131.

 

نتيجه

گر چه از سخنان برخي از عالمان متقدم شيعه بر مي آيد که نام اهل بيت(ع) در برخي آيات وجود داشته است و يا بطن قرآن را حاوي نام آن ها مي دانند، اما توضيح متأخران شيعه در اين باب نشان از ردّ اين ديدگاه دارد. اين نشان مي دهد که عموم عالمان شيعه به چنين سخني اعتقاد ندارند.

وجود تفسيرهايي که بر اساس عرفي بودن زبان قرآن صورت گرفته است مانند تفسير الميزان علامه طباطبايي و تفسير مجمع البيان طبرسي مؤيد آن است که تفسير شيعه لزوماً يک تفسير رمزي و باطني نيست. بسياري از مفسران شيعه به ظهور الفاظ در معناي ظاهري آن ها اعتقاد دارند. هم چنين غالب اين مفسران قرآن موجود را تفسير کرده و معتقد به آياتي غير از اين آيات نيستند. البته نويسنده اين مقاله منکر اين مطلب نيست و به ديدگاه علامه طباطبايي نيز براي نمونه پرداخته است.

نویسنده: دکتر اعظم پويازاده
معصومه آگاهي 

  • 1. (مدرسي1993)
  • 2. (يعقوبي، تاريخ يعقوبي،2/ 15؛ طبري، تاريخ طبري،3/ 296؛ ابن کثير، تفسير القرآن العظيم،7/ 439)
  • 3. (يعقوبي،تاريخ يعقوبي،2/ 135؛ سيوطي، الاتقان، 1/185 و 207 و 208)
  • 4. (بخاري، كتاب الجامع الصحيح، 3/ 393ـ4؛ ترمذي، سنن، 4/8 ـ347؛ بيهقي، دلائل النبوه، 7/ 1ـ150).
  • 5. (ابن سعد، كتاب الطبقات الكبير، 2/338؛ يعقوبي، تاريخ يعقوبي، 2/135؛ ابن نديم، كتاب الفهرست، 30؛ سيوطي، الاتقان، 1/204 و 248؛ کليني، اصول كافي، 8/ 18)
  • 6. (سليم، 72/108؛ کليني، اصول كافي، 2/ 633؛ يعقوبي، تاريخ يعقوبي، 2/1960)
  • 7. (ابن سعد، الطبقات الكبري، 1/ 204)
  • 8. (سيوطي، الاتقان،1/ 204).
  • 9. (الياش، 1966: 125؛ 1969: 17)
  • 10. (تيسدال، 228)
  • 11. (بار اَشر1993: 80)
  • 12. (باراَشر 1993: 47)
  • 13. (ر.ک: نويا، 1968)
  • 14. (ايوب 1988: 184)
  • 15. (لوسن 1993: 210ـ 173).
  • 16. (قمي 1386: 1، 18ـ19؛ ايوب 1988: 180).
  • 17. (عياشي،1، 13؛ ايوب 1988: 183).
  • 18. (بار اَشر1993: 46).
  • 19. (امير معزي 1994: 35)
  • 20. (ايوب1988: 5 ـ 184)
  • 21. (طباطبايي، قرآن در اسلام، 51؛ ايوب 1988: 185).
  • 22. (مفيد1981: 3).
  • 23. (به طور مثال ر.ک: طه/ 36ـ29)
  • 24. (مفيد 1981: 3)
  • 25. (مفيد1981: 2ـ21).
  • 26. (حلي، باب الحادي العشر/5 ـ 64و 68 و 76).
  • 27. (طباطبايي، قرآن در اسلام/ 99).
  • 28. (طباطبايي1987: 26)
  • 29. (طباطبايي، قرآن در اسلام،4ـ33).
  • 30. (طباطبايي، قرآن در اسلام، 7ـ 36).
  • 31. (ابن حجر، شهاب الدين، فتح الباري، بشرح صحيح البخاري، 9/ 15؛ سجستاني، عبدالله بن سليمان، المصاحف/ 24).
  • 32. (ابن اثير، النهايه، 3/ 55).
  • 33. (سيوطي، جلال الدين، الاتقان في علوم القرآن1/ 63ـ60؛ طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسيرالقرآن، 2/ 394؛ معرفت، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن، 1/ 218)
  • 34. (معرفت، محمد هادي، تاريخ قرآن/ 143).
  • 35. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 89، 88؛ سيوطي، جلال الدين، الاتقان في علوم القرآن، 1/ 72ـ71؛ معرفت، محمد هادي، تاريخ قرآن/ 122).
  • 36. (ابن نديم، الفهرست/ 48)
  • 37. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 89/ 3ـ42).
  • 38. (ر.ک: آل عمران/ 28؛ نحل/ 106)
  • 39. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 2/ 74)
  • 40. (کليني، اصول كافي، 2/ 218).
  • 41. (برقي، احمد بن محمد، المحاسن، 1/ 195؛ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 1/ 106)
  • 42. (ابن بابويه، صدوق، محمد بن علي، معاني الاخبار، )
  • 43. (جهت اطلاعات بيشتر ر.ک: جوامع اوليه و ثانويه روايي: الکافي، من لايحضر، التهذيب، الاستبصار، الوافي، بحارالانوار و وسايل الشيعه).
  • 44. (معرفت، محمد هادي، آموزش علوم، 1/ 442).
  • 45. (ر.ک: حجتي، سيد محمد باقر، پژوهشي در تاريخ قرآن/ 303).
  • 46. (معرفت، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن، 2/ 231).
  • 47. (زمخشري، جارالله ، الكشاف، 2/ 41؛ 4/ 45)
  • 48. (طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، 5/ 9)
  • 49. (ر.ک: معرفت، محمدهادي، آموزش علوم قرآن،1/ 398ـ375).
  • 50. (ر.ک: خويي، 254 و 255)
  • 51. (ر.ك: معرفت، محمد هادي، صيانة القرآن عن التحريف)
  • 52. (سيوطي، جلال الدين، الاتقان في علوم القرآن، 1/59)
  • 53. (طبري، محمد بن جرير، تاريخ الطبري، 17/ 93؛ طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في علوم القرآن، 9/218)
  • 54. (حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، 4/821)
  • 55. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 2/89 ـ 41، احتجاج امام علي(ع) با طلحه).
  • 56. (بقره/ 234 و 240).
  • 57. (ر.ک: سبحاني، 8 ،80 ـ 71).
  • 58. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 27/ 119).
  • 59. (ر.ک: سبحاني، 8 ، 8؛80 ـ 71).
  • 60. (طباطبايي، محمد حسين، الميزان، 20/254)
  • 61. (ر.ك: رضايي اصفهاني، محمد علي، تفسير قرآن مهر، ذيل آيه 22 بروج).
  • 62. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 15/ 28؛ 54/ 199)]
  • 63. (جهت مطالعه بيشتر ر.ک: زيارت جامعه کبيره، ابن بابويه، بي تا، 2/ 610)
  • 64. (تستري، نور الله، احقاق الحق، 24/ 349)
  • 65. (مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، 74/73)
  • 66. (ابن بابويه، محمد بن علي، الاعتقادات/ 4ـ93)
  • 67. (انبياء/ 73).
  • 68. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 52/ 3ـ 92).
  • 69. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 51/ 360 ـ 344).
  • 70. (ابن بابويه صدوق، محمد بن علي، كمال الدين و تمام النعمه/ 484).
  • 71. (ر.ک: علامه اميني، عبدالحسين احمد، الغدير، 1/ 8 ـ 152).
  • 72. (بابايي، علي اكبر، روش شناسي تفسير قرآن/ 229).
  • 73. (صبحي، صالح، 115)
  • 74. (احزاب/21؛ ممتحنه/4؛ احزاب/33؛ واقعه/80 ـ77)
  • 75. (مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 23/ 66 ـ 105)
  • 76. (معارف، مجيد، تاريخ عمومي حديث/ 248).
  • 77. (ر.ک: ثعالبي، عبدالرحمن بن محمد، الجواهرالحسان في تفسير القرآن، 2/ 396؛ طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان،/ 3، 362).
  • 78. (ر.ک: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 36/ 331؛ 38/ 336؛40/ 78).
  • 79. (مفيد، بي تا، 9ـ 8).
  • 80. (احزاب/ 33؛ ابن بابويه، محمد بن علي، الاعتقادات/ 96).
منابع: 

دو فصلنامه قرآن پژوهي خاورشناسان – ش 10، بهار و تابستان 1390