دين و خاستگاه آن در قرآن

فراسوى پديده اى جامعه شناختى

در پى انقلاب اسلامى در ايران ، مردمان سراسر جهان به دين و بويژه اسلام نگاهى دوباره کردند و اين سبب شد دين در مناسبات بين المللى حضورى فعال پيدا کند.

از طرفى ، دين پژوهان از منظرى جديد و پويا به پژوهش هاى دينى روى آوردند. با اين همه تاکنون بر سرتعريف ، خاستگاه ، قلمرو و جامعيت آن توافقى حاصل نشده است ، به اين علت که هر کس از چشم اندازى خاص تصورى از دين دارد. اين تصور به نوبه خود انتظارى خاص و قلمرويى خاص بر دين تحميل مى کند.

متاسفانه در جامعه ما در باره دين ، خاستگاه ، جامعيت و قلمرو آن ، تاليفى مستقل و نظريه پردازى جامع و مستدلى از ديدگاه قرآن کريم ديده نشده است.

بحث هاى داغى که درباره نظريه دين اقلى و دين اکثرى ، سکولاريزم ، قلمرو دين ، گوهر و صدف دين و انتظار بشر از دين به وجود آمده ، تنها به دليل اين چشم انداز معوج و تصور ناقصى که از دين ايجاد شده ، برمى گردد.

هدف اساسى ما در اين نوشته نگاهى دوباره و ژرف به آموزه هاى کليدى دين است تا از اين طريق تصويرى جامع و کارآمد از دين ارائه دهيم.

لذا پس از تعريف دين ، خاستگاه و چيستى آن را از نگاه قرآن در اين مقاله بررسى مى کنيم.

دورکيم ، جامعه شناس فرانسوى در باب خاستگاه دين چنين مى گويد: اعتقاد به وجود خدا ساخته و پرداخته جامعه به شمار مى رود. به اين معنا که خدا همان جامعه در لباس مبدل است. مومنان که با زيستن در جامعه وجود و حضور جامعه و سنگينى اثرات آن را بر دوش خويش احساس مى کنند، نام آن را خدا نهاده اند و خدا در واقع سمبل جامعه در اذهان مومنان است 1 مارکس در باب خاستگاه دين مى گويد: اعتقاد به خدا يا خدايان محصول ناميمون نزاع طبقاتى است 2 در جاى ديگر مى گويد: دين.

.. يک ايدئولوژى است ، دين مانند دولت ، هنر، اخلاق و ديگر تلاش هاى فکرى ، به روبناى جامعه تعلق دارد و به بنياد اقتصادى وابسته است 3 .

فرويد روانشناس معروف ، اظهارنظرهاى متفاوتى در باب خاستگاه دين دارد، در يک جا منشا دين را ترس و در جاى ديگر منشا دين را احساس گناه و عقده هاى روانى و نيز عقده و نياز سرکوب شده جنسى پيامبران مى داند. 4

تعريف دين‏

جامعه شناسان و ديگر متفکران غربى تعاريف بسيارى از دين کرده اند که به نقل چند تعريف از آنان بسنده مى کنيم.

دين ، در فرهنگ مختصر اکسفورد اين گونه تعريف شده است : شناخت موجودى فوق بشرى که داراى قدرت مطلقه است و خصوصا باور داشتن به خدا يا خدايان متشخص که شايسته اطاعت و پرستش اند.
ويليامز جيمز در تعريف دين گفته است : دين عبارت است از احساسات ، اعمال و تجربياتى که افراد در تنهايى و در پيشگاه الوهيت دارند. پارسونز در تعريف دين مى گويد: دين مجموعه اى از باورها، اعمال ، شعائر و نهادهاى دينى است که انسان ها در جوامع مختلف بنا کرده اند و بالاخره هربرت اسپنسر در تعريف دين مى گويد:دين اعتراف به اين حقيقت است که کليه موجودات ، تجليات نيرويى هستند که فراتر از علم و معرفت ماست». 5 ملاحظه کرديد نظرياتى که جامعه شناسان و انديشمندان غربى از دين و خاستگاه آن دارند، در برابر ديدگاه قرآن کريم که هم اکنون به بررسى و تحليل آن مى پردازيم ، بى اهميت جلوه مى کند و از حقيقت دين بسيار دور است.

خاستگاه دين از منظر قرآن کريم

قرآن کريم خاستگاه دين را در آيات بسيارى به روشنى بيان کرده و آن وحى الهى است. در اين زمينه تنها به ذکر دو آيه اکتفا مى کنيم : روح الامين (فرشته وحي) آن (قرآن) را بر قلب تو فرود آورده تا از بيم دهندگان باشى (شعرا 193 - 194) و به آن چه بر محمد فرود آمده و آن حق و از سوى پروردگارشان است ، ايمان آورند. (سوره محمد - 2)
بنابراين ، منشا دين از نظر قرآن اراده عالمانه و حکيمانه خداوند است و بس. خدايى که خالق ، رب ، مالک ، هادى ، رازق و حاکم و فرمانرواى مطلق جهان هستى است. دين مشروعيت و اصالت خود را از چنين خدايى مى گيرد. تنها اوست که شايسته عبادت و داراى حق انحصارى قانونگذارى و امر و نهى به انسان ها است.

چيستى دين از ديدگاه قرآن

خداوند سبحان در آيه 83 سوره آل عمران مى فرمايد: آيا دينى جز دين الهى مى جويند؟ حال آن که هر که در آسمان ها و زمين است خواه ناخواه فرمان بردار او هستند و به سوى او بازگردانده مى شوند. اين آيه خطاب به اهل کتاب مى گويد، آيا دينى جز دين خداوند يکتا مى جويند. حال آن که تسليم دين و امر خدا شدن ، تنها به انسان ها مربوط نمى شود، بلکه همه موجودات ديندار بوده و در برابر اراده او تسليم هستند. برابر اين آيه ، هيچ انسانى نمى تواند از دين بى نياز باشد زيرا احساس بى نيازى از دين خروج از نظام هستى است.

«دور افتادن از دين خدا، بريدن از فطرت انسانى و فاصله گرفتن از اساس خلقت است ، چون تمام موجودات عالم چه زمينى و چه آسمانى در برابر خدا تسليم هستند و مى توان گفت همه موجودات جاندار و بى جان مسلمان هستند و هر کسى و هرچيزى به ميزان گنجايش وجودى خود خداشناس و خداجوست.

هر چند اين خداجويى تسليم شدن در برابر خدا از روى تکوين باشد مانند گردش خورشيد و ستارگان و با نظام شگفت آورى که در ميان موجودات رشد کننده از قبيل گياهان و حيوانات وجود دارد. همه اين موجودات خواه ناخواه ، چه از گردش و سير خودآگاهى داشته باشند و چه نداشته باشند، همگى در مسيرى حرکت مى کنند و طبق برنامه اى پيش مى روند که از سوى خداوند براى آن ها تعيين شده است.

در ميان موجودات عالم ، تنها انسان است که مى تواند و اين اختيار به او داده شده که عصيان کند و مطابق با برنامه الهى حرکت نکند. ولى اگر چنين باشد، او از خانواده هستى مى برد و برخلاف مسير کل موجودات جهان حرکت مى کند». 6 آيه مورد بحث معناى بس وسيع و عميقى براى دين قائل شده است ، به اين معنى که دين در جهان هستى و در معناى عام ، تسليم و انقياد مطلق کل موجودات بيکران هستى در برابر اراده تکوينى الهى است.

بديهى است اين تسليم و انقياد از طريق حاکميت قوانين تکوينى و هدايت عامه بر آنها صورت مى گيرد. از سويى ، براساس جهان بينى قرآنى همه موجودات جهان هستى از روى علم و شعور به نماز و تسبيح خداوندى مشغولند. (نور - 41)

براين اساس مى توان گفت کل پديده ها و موجودات جهان هستى هم به طور تکوينى و هم از روى علم و آگاهى که البته براى ما ناشناخته است ديندار و مطيع خالق خود هستند. اين نشان مى دهد سرشت آفرينش دينى است بنابراين تسليم فرمان خدا شدن چيزى نيست که فقط به انسان ها بستگى دارد، بلکه کل موجودات جهان آفرينش به طور تکوينى تسليم اراده او هستند، ولى انسان ها از روى عقل و اختيار تسليم اراده تشريعى و فرمان هاى الهى مى شوند. پس گوهر دين ، تسليم در برابر اراده تشريعى عالمانه و حکيمانه الهى است و نه حيرت زيرا تجربه دينى و عبوديت و کمال نهايى انسان پس از تسليم کامل به خدا در ايمان و عمل به دست مى آيد. تسليم امر خدا شدن يگانه شالوده اى است که دين بر بنياد آن استوار شده است.

اطاعت بدون قيد وشرط نسبت به وحى و پيام الهى يعنى باورها (توحيد، نبوت و معاد) و امور عبادى و ارزش هاى اخلاقى و احکام و قوانين اجتماعى که در قالب دين از سوى پيامبران الهى به جامعه بشرى ابلاغ شده است ، نخستين و بنيادى ترين شرط ديندارى است.

ويژگى هاى پايه اى پيام الهى

براساس آيه مورد بحث يعنى آيه 83 سوره آل عمران و نيز آيه 19 همين سوره که مى گويد: دين نزد خداوند به معناى تسليم شدن آمده است و از دو بخش بينادين و تفکيک ناپذير تشکيل شده است :

1- تسليم شدن مردمان در برابر پيام الهى
2- پيام الهى.

قبلا درباره بخش اول سخن گفتيم ، اکنون درباره بخش دوم سخن خواهيم گفت. در اين بخش تنها از ويژگى هاى پايه اى پيام الهى يا دين بحث مى شود. نخستين ويژگى آموزه هاى دينى اين است که اين آموزه ها، معيار و ميزان هر چيزى است که به سعادت انسان مربوط مى شود. توضيح اين که دين ، منظومه اى واحد، هماهنگ و هدفدار از باورها، حقايق ، ارزش ها، قوانين اجتماعى و اهداف مطلق و حکيمانه اى است که سراسر حوزه زندگى فردى و حوزه اجتماعى و عمومى ، اين جهانى و آن جهانى انسان را شامل مى شود.

اينها به منزله معيار و ميزانى فراگير است که در پرتوى سنت و اجتهادى زنده همه برنامه ريزى ها، مسائل ، روابط اجتماعى و نيازهاى جديد عصر و زمانه اى ، اندازه گيرى و ارزش گذارى و حق و باطل آن از هم تمييز داده مى شود و راه حل پيدا مى کند. ميزان يعنى معيار سنجش ارزش ها و ضدارزش ها، خوبى ها و بدى ها و هر قانون تکوينى و تشريعى را شامل مى شود. از اينجا هم دانسته مى شود برقرارى عدالت اجتماعى در جامعه تنها بر پايه اين ميزان و کتاب سنجيده و ارزش گذارى مى شود و نه با هر ميزان و معيار غيرالهى.

در هر صورت چنانچه حقايق ، باورها، ارزش ها يا معيارهاى مطلقى نداشته باشيم ، آن گاه بر سازماندهى انديشه ، هيچ اصل حاکمى ، هيچ حد و مرزى نخواهيم داشت و همه چيز در چنبره نسبيت گرفتار خواهد شد و در نتيجه تشخيص حق از باطل و عدل از ظلم ناممکن مى شود و بى نظمى و نابسامانى هاى شديدى در مناسبات اجتماعى رخ خواهد داد. اگر بگوييم حق و باطل يا خوب و بد و زيبايى و زشتى نسبى مى باشند، معنا و مفهومش اين است که يک امر يا يک شى ئ هم مى تواند حق و خوب و زيبا باشد و هم مى تواند باطل و بد و زشت معرفى مى شود. در اين صورت حق و باطل و خوب و بد و زيبا و زشت با هم درمى آميزند و تشخيص آنها منوط به سلايق و اميال و خواست ها، از فرد تا فردى ديگر و از جامعه اى تا جامعه اى ديگر و از شرايطى تا شرايطى ديگر ناهماهنگ و متفاوت يا حتى متناقض و متضاد مى شود. 7 از سويى اين را هم اضافه کنيم که خاستگاه ارزش هاى مطلق ، چيزى جز حقايق و باورهاى مطلق نمى تواند باشد. دومين ويژگى آموزه هاى دينى ، جامعيت آن است.

استاد سيدمحمد على ايازى (کتاب گرانسنگ فقه پژوهى قرآنى ص 85) ، نظر قابل قبول و محققانه اى از جامعيت ارائه کرده است که با هم مى خوانيم : «ما فرطنا فى الکتاب من شيئ» خداوند در اين آيه مى گويد: ما در اين کتاب از چيزى فروگذار نکرديم.

دين اعم از ايمان محض

نکته بسيار مهم اين است که دين ، ايمان محض نيست ، بلکه عمل به اوامر و نواهى ، قوانين اجتماعى ، ارزش هاى اخلاقى و اعمال عبادى است ، زيرا نظم اجتماعى و برپايى عدالت و رسيدن به کمال نهايى انسانى تنها از طريق عمل ممکن مى شود.

قرآن کريم شيطان را کافر خوانده است ، زيرا به آنچه معرفت و ايمان داشت عمل نکرد. خداوند در سوره عصر قسم ياد کرده است که انسان قرين زيان است مگر کسانى که ايمان آورده اند و کارهاى شايسته کرده و همديگر را به حق و صبر سفارش کرده اند.

پس خلاصه اين بحث اين مى شود که دين يک قانون فراگير است که به صورت قانون تکوينى در جهان ماده و قانون تشريعى يعنى برنامه همه جانبه زندگى در جامعه بشرى متجلى مى شود.

اگر عقلانيت مدرن دين را از اين زاويه بفهمد آنگاه ديد و قضاوتش در باب دين به کلى دگرگون خواهد شد و طرح بسيارى از شبهات حول دين بى معنا مى شود.

آرى چيستى و ماهيت دين ريشه در واقعيت جهان هستى که واقعيتى تکوينى تشريعى است دارد و اما اين تشريع يا ارزش هاى عبادى ، اخلاقى و حقوقى که يگانه راه سعادت و تکامل انسان است ، از باورهاى صادق و واقعى (عقلى ، فطرى ، وجبي) نسبت به جهان هستى (تکوين) و اين واقعيت که جهان هستى مخلوق خداوند و تحت ربوبيت او اداره مى شود، برخاسته است و ساخته و پرداخته ذهن و فاقد ارتباط با واقعيت جهان هستى نيست.

نتيجه ديگرى که از اين بحث مى توان گرفت ، اين است که دين يک احساس شخصى و يک رابطه خصوصى ميان خدا و انسان نيست ، بلکه همان طورى که توضيح داديم ، دين به معناى تسليم در برابر فرمان هاى تکوينى و تشريعى الهى در سراسر جهان هستى و نيز جامعه بشرى است.

منظور، فروگذارى و فرونگذارى در همه چيز نيست ، بلکه چيزهايى را که انبيا بايد بيان کنند، وظيفه دين است آنها را به مردم ياد دهد... قهرا قدر متيقن از آن چيزى که خداوند ابا دارد بيان نشود، ذکر احکام ، اصول عقايد و دستورات اخلاقى است.

به اين دليل قرآن در زمينه آنچه بايد براى مبانى ، اصول ، کليات و رئوس احکام بگويد، فروگذار نکرده است.

«و نزلنا عليک الکتاب تبيانا لکل شى و هدى و رحمه و بشرى للمسلمين» (نحل - 89) اگر قرآن بيانگر هر چيزى است ، قدر متيقن اين بيان ها، اصول عقايد، دستورات عملى و روش عبوديت الهى است ، اوامر و دستوراتى که انسان را به سعادت دو جهان رهنمون مى کند».

سومين ويژگى آموزه هاى دينى ، اين است که معارف و ارزش هاى پايه اى و نيز قواعد نظام حقوقى اسلام ، به طور کامل با فطرت و ساختار وجودى انسان و نيازهاى اصيل وى هماهنگى دارد. در غير اين صورت التزام و عمل به آموزه هاى دينى و برقرارى نظم و عدالت اجتماعى مقدور نمى بود. پس روى خود را با گرايش هر چه تمام به سوى اين دين کن (چرا که دين) فطرتى است که خدا مردم را بر آن سرشته است.

«آفرينش خداى تبديل پذير نيست».(سوره روم - 30)
اين آيه به روشنى بر فطرى بودن آموزه هاى دينى دلالت مى کند.چهارمين ويژگى آموزه هاى دينى اين است که ارزش هاى پايه اى اخلاقى ، حقوقى ، سياسى و عبادى ، اعتبارى و قراردادى محض نيستند، بلکه ريشه در واقعيت دارند. سومين ديدگاه کلى درباره ارتباط ارزش و واقعيت اين است که ارزش ها، از نوع مفاهيم فلسفى اند، از اين رو، هر چند ما به ازاى خارجى و عينى ندارند، داراى منشا انتزاع خارجى هستند... مثلا ارزش هاى اخلاقى از رابطه ميان کار اختيارى انسان و کمال حقيقى او که دو امر عينى و واقعى اند، انتزاع مى شوند. 8

براى توضيح اين مطلب بسيار مهم گفته شده است که «قواعد حقوقى اسلام ماهيتى دو رويه و مزدوج دارد، يعنى داراى ماهيتى اعتبارى واقعي» است ، اعتبارى است از آن جهت که متعلق جعل و اراده خداوند قرار گرفته است و واقعى است از آن رو که اراده تشريعى الهى همسو با اراده تکوينى اوست و در نتيجه قوانين اسلام مبتنى بر واقعيات و مصالح و مفاسد نفس الامرى است». 9

آيت الله شهيد دکتر بهشتى در باب ارتباط نظام تکوين و نظام تشريع انديشه هاى بديع و باريکى دارد و مى گويد: اين چيز حق است ، يعنى در جايى است که بايد آنجا باشد. يعنى چه بايد باشد؟ يعنى متناسب با هدف کلى خلقت. در آفرينش انسان ، در هستى انسان طرحى است ، نقشه اى است و اين طرح براى هدفى است و متناسب با هدفى است. کدام کار ما انسان ها عدل است؟ کارى که با ماندن انسان در مسير استکمال و تکامل و رسيدن به او به هدفى که در عالم آفرينش براى وى در نظر گرفته شده سازگار و هماهنگ باشد... خداوند مى فرمايد ما آسمان ها و زمين را به حق آفريديم و به باطل نيافريديم. در اين برداشت ، حق بودن هستى در مقابل پوچ بودن آن است.

اين حق ، يعنى اين که جهان هستى هدف و جهتى دارد، اتفاقا مبناى کاملا جدى و اساسى نظام اسلامى است براى حق به معناى دوم ، يعنى حق حقوقى در نظام اسلامى.

کدام قانون حق است؟ کدام قرارداد حق است؟ کدام نظام اقتصادى حق است؟ کدام نظام سياسى حق است؟ حق و ناحق در مقررات و قوانين اسلامى بنا بر انطباق و هماهنگى اين مقررات با جهت و هدفى که قرآن براى نظام هستى و آفرينش اعلام کرده است ، سنجيده مى شود... وقتى قرار است حق بودن اين جهان در پرتو حق بودن خدا و حق بودن نظامات و مقررات در پرتو هدف داشتن اين خلقت الهى باشد، آن چيزى که مى تواند به انسان حق را بشناساند يکى انديشه مستقيم است و ديگرى وحى محکم متقن. از نظر قرآن اين جهان چون داراى هدف است حق است و هدفى که اين جهان را حق مى کند عمل انسان است نه خود انسان. 10

نویسنده: يعقوب اسلاميه

پانوشت ها:

1 - ابوالقاسم فنايى ، در آمدى بر فلسفه دين و کلام جديد، ص 133، قم ، 1375، انتشارات اشراق.

2- دانيل پالس ، هفت نظريه در باب دين ، ترجمه محمدعزيز بختيارى ، ص 209، قم ، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.

3- همان ، ص 219.

4- ابوالقاسم فنايى ، درآمدى بر فلسفه دين و کلام جديد، ص 145، 147و149.

5- همان ، ص 109 و 110.

6- يعقوب جعفرى ، تفسير کوثر، جلد 2، ص 171و 172، قم ، 1376، انتشارات هجرت.

7- سيداحمد رهنمايى ، درآمدى بر مبانى ارزش ها، ص 89، قم ، 1383، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.

8- تدوين و تحقيق زير نظر محمود فتحعلى ، درآمدى بر نظام ارزشى و سياسى اسلام ، ص 32 و 33، قم ، 1384، انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.

9- مصطفى دانش پژوه و قدرت الله خسروشاهى ، فلسفه حقوق ، ص 62، قم ، 1383، انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.

10- آيت الله دکتر سيدمحمد حسينى بهشتى ، حق و باطل از ديدگاه قرآن ، خلاصه صفحات 33، 53، 58و 59، تهران ، 1378، انتشارات بقعه.