افسانه غرانیق (آیات شیطانی)

دومین داستان كه دست آویز بیگانه گان قرار گرفته و سند نبوت را زیر سؤال برده ،افسانه غرانیق است كه به آیات شیطانی معروف گشته است داستان سرایان آورده اند: پیامبر(ص) پیوسته در این آرزو بود كه میان او و قریش هم بستگی صورت گیرد، از جدایی قوم خویش نگران بود در یكی از روزها كه او در كنار كعبه نشسته بود و در این اندیشه فرو رفته بود و گروهی از قریش در نزدیكی او بودند در آن هنگام سوره «نجم» بر وی نازل گردید پیامبر(ص) همان گونه كه سوره بر وی نازل می شد،آن را تلاوت می فرمود: «و النجم اذا هوی، ماضل صاحبكم و ما غوی، و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی، علمه شدید القوی»، تا رسید به آیه «افرایتم اللا ت و العزی، ومناه الثالثه الا خری»(1) كه شیطان در این میانه دخالت نمود و بدون آن كه پیامبر(ص) پی ببرد، به او القا كرد: «تلك الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی»(2) سپس بقیه سوره را ادامه داد.
مشركان كه گوش فرا می دادند تا این عبارت را كه وصف آلهه (بت ها) می كرد وامید شفاعت آن ها را نوید می داد شنیدند، خرسند شدند و موضع خود را نسبت به مسلمانان تغییر داده، دست برادری و وحدت به سوی آنان دراز كردند و همگی شادمان گشتند و این پیش آمد را به فال نیك گرفتند این خبر به حبشه رسیدمسلمانان كه بدانجا هجرت كرده بودند از این پیش آمد خشنود شده، همگی برگشتند و در مكه با مشركان برادرانه به زندگی و هم زیستی خویش ادامه دادند پیامبر(ص) نیز بیش از همه از این توافق و هماهنگی خرسند شده بود شب هنگام كه پیامبر(ص) به خانه برگشت، جبرئیل فرود آمد، از او خواست تا سوره نازل شده را بخواند پیامبر(ص) خواند تا رسید به عبارت یاد شده ناگهان جبرئیل نهیب زد:ساكت باش ! این چه گفتاری است كه بر زبان می رانی آن گاه بود كه پیامبر(ص) به اشتباه خود پی برد و دانست فریبی در كار بوده و ابلیس تلبیس خود را بر وی تحمیل كرده است ! پیامبر(ص) از این امر به شدت ناراحت گردید و از جان خودسیر گردید گفت : «عجبا! بر خدا دروغ بسته ام، چیزی گفته ام كه خدا نگفته است، آه چه بدبختی بزرگی»(3)
بنابر برخی نقل ها پیامبر(ص) به جبرئیل گفت : «آن كه این دو آیه را بر من خواند،در صورت به تو می مانست» جبرئیل گفت : پناه بر خدا چنین چیزی هرگز نبوده است بعد از آن حزن و اندوه پیامبر(ص) بیش تر و جانكاه تر گردید گویند: درهمین باره، آیه ذیل نازل شد:
«و ان كادوا لیفتنونك عن الذی اوحینا الیك لتفتری علینا غیره و اذن لا تخذوك خلیلا، ولولا ان ثبتناك لقد كدت تركن الیهم شیئا قلیلا، اذن لا ذقناك ضعف الحیاه و ضعف الممات ثم لاتجد لك علینا نصیرا(4)، نزدیك بود آنان تو را (با نیرنگ های شان) از آن چه بر تووحی كرده ایم بفریبند، تا جز آن چه را كه گفته ایم به ما نسبت دهی و در آن صورت ،تو را به دوستی خود برگزینند و اگر تو را استوار نمی داشتیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی) نزدیك بود (لغزش نموده) به سوی آنان تمایل كنی هرگاه چنین می كردی ما دو برابر شكنجه در زندگی دنیا و دو برابر شكنجه پس از مرگ را به تو می چشاندیم، سپس در برابر ما، یاوری برای خود نمی یافتی».
این آیه بر شدت حزن پیامبر افزود و هم واره در اندوه و حسرت به سر می برد تاآن كه مورد عنایت حق قرار گرفت و برای رفع اندوه و نگرانی وی این آیه نازل شد: «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته فینسخ اللّه مایلقی الشیطان ثم یحكم اللّه آیاته واللّه علیم حكیم(5)، پیامبری را پیش از تونفرستاده ایم مگر آن كه خواسته ای داشته باشد كه شیطان در خواسته او القااتی نموده ولی خداوند آن القاات را از میان برده پایه های آیات خود را مستحكم می سازد» آن گاه خاطر وی آسوده گشت و هرگونه اندوه و ناراحتی از وی زایل گردید.(6)
این افسانه را هیچ یك از محققین علمای اسلام نپذیرفته و آن را خرافه ای بیش ندانسته اند قاضی عیاض می گوید: «این حدیث در هیچ یك از كتب صحاح نقل نشده و هرگز شخص مورد اعتمادی آن را روایت نكرده است و سند متصلی هم ندارد صرفا مفسرین ظاهرنگر و تاریخ ‌نویسان خوش باور، آنان كه فرقی میان سلیم وسقیم نمی گذارند و در جمع آوری غرایب و عجایب ولع می ورزند، آن را روایت كرده اند و دست به دست گردانده اند قاضی بكربن علا راست گفته است كه مسلمانان گرفتار چنین هوس خواهانی شده اند با آن كه سند این حدیث سست و متن آن مشوش و مضطرب و دگرگون است».(7)
ابوبكر ابن العربی می گوید: «هر آن چه طبری در این مورد روایت كرده باطل است و اصلی ندارد»(8) محمدبن اسحاق رساله­ای درباره این حدیث نگاشته و كاملا آن را تكذیب كرده است و آن را ساخته و پرداخته زنادقه می داند(9) استاد محمد حسین هیكل گفتار دقیقی درباره این افسانه دارد و با بیانی روشن تناقض گویی و دروغ بودن آن را آشكار می سازد.(10)
ظاهرا نیازی نیست تا تهافت و عدم انسجام صدر و ذیل این افسانه را بازگو كنیم ،زیرا با مختصر دقت بر هر خواننده ای امر روشن می شود جالب آن كه جعل كننده این افسانه ناشیانه عمل كرده است، زیرا این سوره با جمله «و النجم اذا هوی، ماضل صاحبكم و ما غوی، و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی، علمه شدید القوی» آغاز شده است در این آیات بر عدم ضلالت و اغوا و نطق از روی هوی برای پیامبرتاكید شده است هم چنین تصریح شده كه هرچه پیامبر می گوید وحی است «ان هوالا وحی یوحی» و اگر چنین بود كه ابلیس بتواند در این جا تلبیس كند، لازمه اش تكذیب كلام خداست و هرگز شیطان، بر خواست خدا غالب نیاید «ان كید الشیطان كان ضعیفا»(11) «كتب اللّه لا غلبن انا و رسلی ان اللّه قوی عزیز»(12) عزیز، كسی راگویند كه دیگری نتواند بر او چیره گردد چگونه ابلیس كه در موضع ضعف قرار داردمی تواند بر خدا كه در موضع قوت است، چیره شود؟
در قرآن به صراحت هرگونه سلطه ابلیس را بر مؤمنان كه در پناه خدایند نفی می كند خداوند می فرماید: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوكلون»(13) و «ان عبادی لیس لك علیهم سلطان»(14) شیطان خود گوید: «وما كان لی علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لی(15)، مرا بر شما سلطه ای نبود جز آن كه شما را خواندم و خود اجابت كردید» پس چگونه، ابلیس می تواند بر مشاعر پیامبر اسلام چیره گردد؟
به علاوه خداوند صیانت قرآن را چنین ضمانت كرده است: «انا نحن نزلنا الذ كر وانا له لحافظون»(16) و «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حكیم حمید»(17) بنابراین قرآن در بستر زمان، هم واره از گزند حوادث در امان خواهد بود هرگز كسی یارای دست برد، افزودن و كم كردن آن را ندارد پس چگونه ابلیس توانست در حال نزول، به آن دست برد زند و برآن بیفزاید؟
مخصوصا كه پیامبراكرم (ص) معصوم است، به ویژه در دریافت و ابلاغ شریعت این امر مورد اجماع امت است هرگز نیرنگ های شیطان در این باره كارگر نیست پیامبر(ص) اشتباه نمی كند، خطا نمی رود و كسی و چیزی بر عقل و فكر و اندیشه وی چیره نمی شوداو مشمول عنایت حق قرار گرفته «واصبر لحكم ربك فانك باعیننا(18)، شكیبا باش در پیش گاه فرمان پروردگارت، كه در پوشش عنایت ما قرار داری» و هرگز خدا او رابه خود رها نمی كند و نمی گذارد در چنگال اهریمن اسیر گردد از آن گذشته پیامبر،عرب است، فصیح ترین ناطقان به «ضاد» است (19) بر روابط و مناسبات كلامی بهتر از هركس واقف است، نمی توان باور كرد كه آن حضرت تهافت میان آن عبارت شرك آمیز و دو آیه پس از آن یعنی «ان هی الا اسما سمیتموها انتم و آباؤكم ما انزل اللّه بها من سلطان ان یتبعون الا الظن»(20) را كه آلهه مشركان را به باد انتقاد گرفته و بی اساس شمرده است، درك نكند حتی اگر بپذیریم كه او این تناقض را درك نكرده ،مشركان چگونه این تناقض را پذیرفتند؟
بقیه آیات تا آخر سوره نیز چیزی جز انتقادو نكوهش و بی ارج دانستن عقاید قریش نیست بدین ترتیب هر انسان اندیش مندی واهی بودن این افسانه را به روشنی درمی یابد.
اما دو آیه مورد استشهاد اهل حدیث كه به عنوان تایید آورده اند، هرگز ربطی به افسانه یاد شده ندارد:. 1. آیه «فینسخ اللّه ما یلقی الشیطان»(21) گویای این حقیقت است كه هر صاحب شریعتی در این آرزوست تا كوشش وی نتیجه بخش باشد، اهداف و خواسته های اوجامه عمل بپوشد، كلمه اللّه در زمین مستقر شود، ولی شیطان پیوسته در راه تحقق این اهداف عالی سنگ اندازی می كند، سد راه به وجود می آورد «القی الشیطان فی امنیته»(22)، ولی «ان اللّه قوی عزیز»(23) و «ان كید الشیطان كان ضعیفا»(24) پس هر آن چه ابلیس در این راه تلبیس كند و سد راه ایجاد نماید، خداوند آن را در هم شكسته «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق»(25)، تمامی آن چه رشته است از هم می گسلد «فینسخ اللّه ما یلقی الشیطان ثم یحكم اللّه آیاته و اللّه علیم حكیم»(26) و آیات و بینات الهی را استوارتر می كند. 2. آیه تثبیت (27)مقام عصمت انبیا را ثابت می كند اگر عصمت، كه همان عنایت الهی و روشن گر راه پیامبران است، شامل حال انبیا نبود، لغزش و انحراف به سوی بد اندیشان امكان داشت قدرت و نفوذ طاغوتیان در ایجاد جو مناسب بااهداف پلیدشان آن قدر گسترده و حساب شده است كه ممكن است شایسته ترین افراد فریب بخورند و به سوی آنان جذب شوند صرفا عنایت الهی است كه شامل بندگان صالح خود می شود و آنان را از وسوسه ها و دسیسه های شیطان در امان نگاه می دارد به هرحال، آیه تثبیت دلالت دارد بر این كه لغزشی انجام نگرفته و این به دلیل «لولا» امتناعیه است (اگر نبود، چنین می شد).
محمد حسین هیكل می گوید: «تمسك جستن به آیه (لولا ان ثبتناك) نتیجه معكوس می دهد، زیرا آیه از وقوع لغزش حكایت نمی كند، بلكه از ثبات پیامبر كه مورد عنایت پروردگار قرار گرفته است، حكایت دارد اما آیه (تمنی) چنان كه گذشت هیچ گونه ربطی به افسانه غرانیق ندارد»(28) اساسا آیه مذكور درباره یك دستور عمومی است تا مسلمانان بدانند پیوسته مورد عنایت پروردگار قرار دارند و اگر لغزشی ناروا انجام دهند هرآینه به شدیدترین عقوبت ها دچار می شوند و دنیا وآخرت برآن ها تنگ خواهد شد. و اصولاً «نمنی» را كه به معنای آرزو و خواسته است به معنای «تلاوت» گرفتن،كاملا فاقد سند اعتبار است.

  • (1). نجم 53: 20 1.
  • (2). غرانیق جمع غرنوق به معنای جوانی شاداب، ظریف و زیباست . اساسا اسم مرغ آبی سفید و ظریف است با گردن بلند و با نام «قو» معروف است . معنای عبارت چنین می شود: این پرندگان زیبا كه بلندپروازند از آن هاامید شفاعت می رود. مقصود سه بت معروف : لات، عزی و منات بزرگ ترین بت های عرب است .
  • (3). از همین جا روشن می شود كه این خبر ساختگی است، زیرا اگر درست باشد كه شب هنگام به پیامبر وحی شد كه این كلمات از تلبیس ابلیس است، چگونه ممكن است در یك روز با وسایل و امكانات آن روز خبر به مسلمانان حبشه برسد و در این فاصله كوتاه به مكه بازگردند.
  • (4). اسراء17: 75 73.
  • (5). حج22 : 52.
  • (6). تفسیر طبری، ج17، ص 134 131 تاریخ طبری ج2 ص 78 75 سیره ابن اسحاق ج1 ص 179 178الروض الانف ج 2 ص 126 جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج4، ص 194 و 368 366 ابن حجرعسقلانی، فتح الباری فی شرح البخاری، ج8، ص 333.
  • (7). رساله الشفا، ج2، ص 117
  • (8). فتح الباری، ج8، ص 333.
  • (9). تفسیر كبیر رازی، ج23، ص 50.
  • (10). حیاه محمد، ص 129 124.
  • (11). نسا4: 76.
  • (12). مجادله58 : 21.
  • (13). نحل16 : 99.
  • (14). اسرا17: 65.
  • (15). ابراهیم14 : 22.
  • (16). حجر15: 9.
  • (17). فصلت 41: 42.
  • (18). طور52: 48.
  • (19). اشاره است به كلام پیامبر(ص) كه فرمود: «انا افصح من نطق بالضاد» كه از فصاحت والای وی ایشان در میان عرب حكایت دارد.
  • (20). نجم53 : 23.
  • (21). حج22، 52.
  • (22). حج22 : 52
  • (23). حدید57: 22 و مجادله58 : 21.
  • (24). نساء4: 76.
  • (25). انبیاء21: 18.
  • (26). حج22 : 52.
  • (27). اسراء 17: 75 73.
  • (28). حیاه محمد، ص 129 124.