تاریخ كعبه در بیان علامه طباطبایی
پيرامون بناى كعبه و چند بار تجديد بناى آن
اين ممطلب متواتر و قطعى است كه بانى كعبه ابراهيم خليل(علیه السلام) بوده و ساكنان اطراف كعبه بعد از بناى آن، تنها فرزندش اسماعيل و قومى از قبائل يمن بنام جرهم بوده اند. و كعبه تقريبا ساختمانى به صورت مربع بنا شده كه هر ضلع آن به سمت يكى از جهات چهارگانه: شمال، جنوب، مشرق و مغرب بوده و بدين جهت اينطور بنا شده كه بادها هر قدر هم كه شديد باشد، با رسيدن به آن شكسته شود و نتواند آن را خراب كند.
و اين بناى ابراهيم(عليه السلام) هم چنان پاى بر جا بود تا آنكه يك بار عمالقه آن را تجديد بنا كردند. و يك بار ديگر قوم جرهم (و يا اول جرهم بعد عمالقه، هم چنان كه در روايت وارده از امير المؤمنين اينطور آمده بود.)1
و آن گاه، وقتى زمام امر كعبه به دست قصى بن كلاب، يكى از اجداد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد (يعنى قرن دوم قبل از هجرت)، قصى آن را خراب كرد و از نو با استحكامى بيشتر بنا نمود و با چوب دوم (درختى شبيه به نخل) و كنده هاى نخل آن را پوشانيد، و در كنار آن بنائى ديگر نهاد به نام دار الندوة، كه در حقيقت مركز حكومت و شوراى با اصحابش بود.
آن گاه جهات كعبه را بين طوائف قريش تقسيم نموده كه هر طايفه اى خانه هاى خود را بر لبه مطاف پيرامون كعبه بنا كردند و در خانه هاى خود را بطرف مطاف باز كردند.
بعضى گفته اند: پنج سال قبل از بعثت نيز يك بار ديگر كعبه به وسيله سيل منهدم شد، و طوائف قريش عمل ساختمان آن را در بين خود تقسيم كردند، و بنائى كه آن را مىساخت مردى رومى بنام" ياقوم" بود و نجارى مصرى او را كمك مىكرد، و چون رسيدند به محلى كه بايد حجر الاسود را كار بگذارند، در بين خود نزاع كردند، كه اين شرافت نصيب كداميك از طوائف باشد؟ در آخر همگى بر آن توافق كردند كه محمد (صلی الله علیه و آله) را كه در آن روز سى و پنجساله بود بين خود حكم قرار دهند، چون به وفور عقل و سداد رأى او آگاهى داشتند.
آن جناب دستور داد تا ردائى بياورند و حجر الاسود را در آن نهاده و به قبائل دستور داد تا اطراف آن را گرفته و بلند كنند، و حجر را در محل نصب يعنى ركن شرقى بالا بياورند. آن گاه خودش سنگ را برداشت و در جايى كه مىبايست باشد، قرار داد.
و چون خرج بنائى آنان را به ستوه آورده بود، بلندى آن را به همين مقدار كه فعلا هست گرفتند. و يك مقدار از زمين زير بناى قبلى از طرف حجر اسماعيل خارج ماند و جزء حجر شد، چون بنا را كوچكتر از آنچه بود ساختند و اين بنا هم چنان بر جاى بود تا زمانى كه عبد اللَّه زبير در عهد يزيد بن معاويه (عليهما اللعنة و العذاب) مسلط بر حجاز شد و يزيد سردارى بنام حصين به سركوبيش فرستاد، و در اثر جنگ و سنگهاى بزرگى كه لشكر يزيد با منجنيق بطرف شهر مكه پرتاب مىكردند، كعبه خراب شد و آتشهايى كه باز با منجنيق به سوى شهر مى ريختند، پرده كعبه و قسمتى از چوبهايش را بسوزانيد.
بعد از آنكه با مردن يزيد جنگ تمام شد، عبد اللَّه بن زبير به فكر افتاد، كعبه را خراب نموده بناى آن را تجديد كند، دستور داد گچى ممتاز از يمن آوردند، و آن را با گچ بنا نمود و حجر اسماعيل را جزء خانه كرد، و در كعبه را كه قبلا در بلندى قرار داشت، تا روى زمين پائين آورد.
و در برابر در قديمى، درى ديگر كار گذاشت. تا مردم از يك در درآيند و از در ديگر خارج شوند و ارتفاع بيت را بيست و هفت ذراع (تقريبا سيزده متر و نيم) قرار داد و چون از بنايش فارغ شد، داخل و خارج آن را با مشك و عبير معطر كرد، و آن را با جامه اى از ابريشم پوشانيد، و در هفدهم رجب سال 64 هجرى از اين كار فارغ گرديد.
و بعد از آنكه عبد الملك مروان متولى امر خلافت شد، حجاج بن يوسف به فرمانده لشكرش دستور داد تا به جنگ عبد اللَّه بن زبير برود كه لشكر حجاج بر عبد اللَّه غلبه كرد و او را شكست داده و در آخر كشت و خود داخل بيت شد و عبد الملك را بدانچه ابن زبير كرده بود خبر داد. عبد الملك دستور داد، خانه اى را كه عبد اللَّه ساخته بود خراب نموده به شكل قبلى اش برگرداند. حجاج ديوار كعبه را از طرف شمال شش ذراع و يك وجب خراب نموده و به اساس قريش رسيد و بناى خود را از اين سمت بر آن اساس نهاد، و باب شرقى كعبه را كه ابن زبير پائين آورده بود در همان جاى قبليش (تقريبا يك متر و نيم يا دو متر بلندتر از كف) قرار داد و باب غربى را كه عبد اللَّه اضافه كرده بود مسدود كرد آن گاه زمين كعبه را با سنگهايى كه زياد آمده بود فرش كرد.
وضع كعبه بدين منوال باقى بود، تا آنكه سلطان سليمان عثمانى در سال نهصد و شصت روى كار آمد، سقف كعبه را تغيير داد. و چون در سال هزار و صد و بيست و يك هجرى احمد عثمانى متولى امر خلافت گرديد، مرمتهايى در كعبه انجام داد، و چون سيل عظيم سال هزار و سى و نه بعضى از ديوارهاى سمت شمال و شرق و غرب آن را خراب كرده بود، سلطان مراد چهارم، يكى از پادشاهان آل عثمان دستور داد آن را ترميم كردند و كعبه ديگر دستكارى نشد تا امروز كه سال هزار و سيصد و هفتاد و پنج هجرى قمرى و يا سال هزار و سيصد و سى و پنج هجرى شمسى است.
شكل كعبه
كعبه بنائى است تقريبا مربع، كه از سنگ كبود رنگ و سختى ساخته شده، بلندى اين بنا شانزده متر است، در حالى كه در زمان رسول خدا خيلى از اين كوتاهتر بوده، آنچه كه از روايات فتح مكه بر مىآيد- كه: رسول خدا، على(عليه السلام) را به دوش خود سوار كرد، و على(عليه السلام) از شانه رسول خدا توانست بر بام كعبه رفته، بتهايى را كه در آنجا بود بشكند- ثابت كننده اين مدعا است.
و طول ضلع شمالى آن كه ناودان و حجر اسماعيل در آن سمت است، و همچنين ضلع جنوبى آن، كه مقابل ضلع شمالى است، ده متر و ده سانتىمتر است و طول ضلع شرقى اش كه باب كعبه در دو مترى آن از زمين واقع شده، و ضلع روبرويش يعنى ضلع غربى دوازده متر است و حجر الاسود در ستون طرف دست چپ كسى كه داخل خانه مىشود قرار دارد. در حقيقت حجر الاسود در يك متر و نيمى از زمين مطاف، در ابتداى ضلع جنوبى واقع شده، و اين حجر الاسود سنگى است سنگين و بيضى شكل و نتراشيده، رنگى سياه متمايل به سرخى دارد.
و در آن لكه هايى سرخ و رگه هايى زرد ديده مىشود كه اثر جوش خوردن خود بخودى تركهاى آن سنگ است.
و چهار گوشه كعبه از قديم الايام، چهار ركن ناميده مىشده: ركن شمالى را" ركن عراقى"، و ركن غربى را" ركن شامى"، و ركن جنوبى را" ركن يمانى"، و ركن شرقى را كه حجر الاسود در آن قرار گرفته" ركن اسود" ناميدند، و مسافتى كه بين در كعبه و حجر الاسود است،" ملتزم" مىنامند. چون زائر و طواف كننده خانه خدا، در دعا و استغاثه اش به اين قسمت متوسل مىشود.
و اما ناودان كه در ديوار شمالى واقع است، و آن را ناودان رحمت مىگويند چيزى است كه حجاج بن يوسف آن را احداث كرد. و بعدها سلطان سليمان در سال 954 آن را برداشت و به جايش ناودانى از نقره گذاشت. و سپس سلطان احمد در سال 1021 آن را به ناودان نقره اى مينياتور شده مبدل كرد مينيايى كبودرنگ كه در فواصلش نقشه هايى طلايى بكار رفته بود و در آخر سال 1273 سلطان عبد المجيد عثمانى آن را به ناودانى يك پارچه طلا مبدل كرد كه هم اكنون موجود است.
و در مقابل اين ناودان، ديوارى قوسى قرار دارد كه آن را حطيم مىگويند، و حطيم نيم دايره اى است، جزء بنا كه دو طرفش به زاويه شمالى (و شرقى و جنوبى) و غربى منتهى مىشود. البته اين دو طرف متصل به زاويه نامبرده نيست، بلكه نرسيده به آن دو قطع مىشود.
و از دو طرف، دو راهرو به طول دو متر و سى سانت را تشكيل مىدهد. بلندى اين ديوار قوسى يك متر و پهنايش يك متر و نيم است. و در طرف داخل آن سنگهاى منقوشى به كار رفته. فاصله وسط اين قوس از داخل با وسط ديوار كعبه هشت متر و چهل و چهار سانتيمتر است.
فضايى كه بين حطيم و بين ديوار است، حجر اسماعيل ناميده مىشود. كه تقريبا سه متر از آن در بناى ابراهيم(عليه السلام) داخل كعبه بوده، بعدها بيرون افتاده است. و به همين جهت در اسلام واجب شده است كه طواف پيرامون حجر و كعبه انجام شود، تا همه كعبه زمان ابراهيم(عليه السلام) داخل در طواف واقع شود. و بقيه اين فضا آغل گوسفندان اسماعيل و هاجر بوده، بعضى هم گفته اند: هاجر و اسماعيل در همين فضا دفن شده اند. اين بود وضع هندسى كعبه.
و اما تغييرات و ترميمهايى كه در آن صورت گرفته، و مراسم و تشريفاتى كه در آن معمول بوده، چون مربوط به غرض تفسيرى ما نيست، متعرضش نمىشويم.
جامه كعبه
در سابق در رواياتى كه در تفسير سوره بقره در ذيل داستان هاجر و اسماعيل و آمدنشان به سرزمين مكه نقل كرديم، چنين داشت كه هاجر بعد از ساخته شدن كعبه، پرده اى بر در آن آويخت.
و اما پرده اى كه به همه اطراف كعبه مىآويزند، بطورى كه گفته اند، اولين كسى كه اين كار را باب كرد، يكى از تبع هاى يمن بنام ابو بكر اسعد بود كه آن را با پرده اى نقره باف پوشانيد، پرده اى كه حاشيه آن با نخهاى نقره اى بافته شده بود.
بعد از تبع نامبرده، جانشينانش اين رسم را دنبال كردند، و سپس مردم با رواندازهاى مختلف آن را مىپوشاندند، بطورى كه اين پارچه ها روى هم قرار مىگرفت و هر جامه اى مىپوسيد، يكى ديگر روى آن مىانداختند.
تا زمان قصى بن كلاب رسيد، او براى تهيه پيراهن كعبه كمكى ساليانه بعهده عرب نهاد (و بين قبائل سهمى قرار داد) و رسم او هم چنان در فرزندانش باقى بود، از آن جمله ابو ربيعة بن مغيرة يك سال اين جامه را مىداد و يك سال ديگر قبائل قريش مىدادند.
در زمان رسول خدا ص آن جناب كعبه را با پارچه هاى يمانى پوشانيد و اين رسم هم چنان باقى بود، تا سالى كه، خليفه عباسى به زيارت خانه خدا رفت، خدمه بيت از تراكم پارچه ها بر پشت بام كعبه شكايت كردند و گفتند: مردم اينقدر پارچه بر كعبه مىريزند كه خوف آن هست، خانه خدا از سنگينى فرو بريزد. مهدى عباسى دستور داد همه را بردارند، و به جاى آنها، فقط سالى يك پارچه بر كعبه بياويزند. كه اين رسم هم چنان تا امروز باقى مانده و البته خانه خدا، پيراهنى هم در داخل دارد. و اولين كسى كه داخل كعبه را جامه پوشانيد، مادر عباس بن عبد المطلب بود، كه براى فرزندش عباس نذر كرده بود.
مقام و منزلت كعبه
كعبه در نظر امتهاى مختلف مورد احترام و تقديس بود. مثلا هنديان آن را تعظيم مىكردند و معتقد بودند به اينكه روح" سيفا" كه به نظر آنان اقنوم سوم است، در حجر الاسود حلول كرده، و اين حلول در زمانى واقع شده كه سيفا با همسرش از بلاد حجاز ديدار كردند.
و همچنين صابئينى از فرس و كلدانيان، كعبه را تعظيم مىكردند، و معتقد بودند كه كعبه يكى از خانه هاى مقدس هفتگانه است- كه دومين آن مارس است، كه بر بالاى كوهى در اصفهان قرار دارد. و سوم، بناى مندوسان است كه در بلاد هند واقع شده است. چهارم نوبهار است كه در شهر بلخ قرار دارد. پنجم بيت غمدان كه در شهر صنعاء است، و ششم كاوسان مىباشد كه در شهر فرغانه خراسان واقع است. و هفتم خانهاى است در بالاترين شهرهاى چين و گفته شده كه كلدانيان معتقد بودند كعبه خانه زحل است، چون قديمى بوده و عمر طولانى كرده است.
فارسيان هم آن را تعظيم مىكردند، به اين عقيده كه روح هرمز در آن حلول كرده. و بسا به زيارت كعبه نيز مىرفتند.
يهوديان هم آن را تعظيم مىكردند، و در آن خدا را طبق دين ابراهيم عبادت مىكردند، و در كعبه صورتها و مجسمه هايى بود، از آن جمله تمثال ابراهيم و اسماعيل بود كه در دستشان چوبهاى از لام داشتند. و از آن جمله صورت مريم عذراء و مسيح بود، و اين خود شاهد بر آن است كه هم يهود كعبه را تعظيم مىكرده و هم نصارا.
عرب هم آن را تعظيم مىكرده، تعظيمى كامل و آن را خانه اى براى خداى تعالى مىدانسته و از هر طرف به زيارتش مىآمدند، و آن را بناى ابراهيم مىدانسته، و مساله حج جزء دين عرب بوده كه با عامل توارث در بين آنها باقى مانده بود.
توليت كعبه
توليت بر كعبه در آغاز با اسماعيل و پس از وى با فرزندان او بوده، تا آنكه قوم جرهم بر دودمان اسماعيل غلبه يافت و توليت خانه را از آنان گرفته و بخود اختصاص داد، و بعد از جرهم اين توليت به دست عمالقه افتاد كه طايفه اى از بنى كركر بودند و با قوم جرهم جنگها كردند.
عمالقه همه ساله در كوچه اى زمستانى و تابستانى خود در پائين مكه منزل مىكردند. هم چنان كه جرهمى ها در بالاى مكه منزل برمىگزيدند.
با گذشت زمان دو باره روزگار به كام جرهمى ها شد و بر عمالقه غلبه يافتند، تا توليت خانه را بدست آوردند، و حدود سيصد سال در دست داشتند، و بر بناى بيت و بلندى آن اضافاتى نسبت به آنچه در بناى ابراهيم بود پديد آوردند.
بعد از آنكه فرزندان اسماعيل زياد شدند و قوت و شوكتى پيدا كردند و عرصه مكه بر آنان تنگ شد، ناگزير در صدد برآمدند تا قوم جرهم را از مكه بيرون كنند كه سرانجام با جنگ و ستيز بيرونشان كردند.
در آن روزگار بزرگ دودمان اسماعيل عمرو بن لحى بود، كه كبير خزاعه بود، بر مكه استيلا يافته، متولى امر خانه خدا شد، و اين عمرو همان كسى است كه بتها را بر بام كعبه نصب نموده و مردم را به پرستش آنها دعوت كرد و اولين بتى كه بر بام كعبه نصب نمود، بت" هبل" بود كه آن را از شام با خود به مكه آورد و بر بام كعبه نصب كرد، و بعدها بتهايى ديگر آورد، تا عده بتها زياد شد، و پرستش بت در بين عرب شيوع يافت و كيش حنفيت و يكتاپرستى يكباره رخت بربست.
در اين باره است كه" شحنة بن خلف جرهمى"،" عمرو بن لحى" را خطاب كرده و مىگويد:
" يا عمرو انك قد احدثت آلهة شتى بمكة حول البيت انصابا
و كان للبيت رب واحد ابدا فقد جعلت له فى الناس اربابا
لتعرفن بان اللَّه فى مهل سيصطفى دونكم للبيت حجابا"2
ولايت و سرپرستى خانه تا زمان حليل خزاعى هم چنان در دودمان خزاعه بود كه حليل اين توليت را بعد از خودش به دخترش همسر قصى بن كلاب واگذار نمود، و اختيار باز و بسته كردن در خانه و به اصطلاح كليد دارى آن را به مردى از خزاعه بنام ابا غبشان خزاعى داد.
ابو غبشان اين منصب را در برابر يك شتر و يك ظرف شراب، به قصى بن كلاب بفروخت. و اين عمل در بين عرب مثلى سائر و مشهور شد كه هر معامله زيانبار و احمقانه را به آن مثل زده و مىگويند:"اخسر من صفقة ابى غبشان" 3.
در نتيجه سرپرستى كعبه به تمام جهاتش به قريش منتقل شد و قصى بن كلاب بناى خانه را تجديد نمود كه قبلا به آن اشاره كرديم، و جريان به همين منوال ادامه يافت، تا رسول خدا ص مكه را فتح نمود و داخل كعبه شد و دستور داد عكسها و مجسمه ها را محو نموده، بتها را شكستند و مقام ابراهيم را كه جاى دو قدم ابراهيم در آن مانده و تا آن روز در داخل ظرفى در جوار كعبه بود برداشته در جاى خودش كه همان محل فعلى است دفن نمودند و امروز بر روى آن محل قبه اى ساخته شده داراى چهار پايه، و سقفى بر روى آن پايه ها، و زائرين خانه خدا بعد از طواف، نماز طواف را در آنجا مىخوانند.
روايات و اخبار مربوط به كعبه و متعلقات دينى بسيار زياد و دامنه دار است و ما به اين مقدار اكتفاء نموديم، آنهم به اين منظور كه خوانندگان آيات مربوط به حج و كعبه به آن اخبار نيازمند مىشوند.
و يكى از خواص اين خانه كه خدا آن را مبارك و مايه هدايت خلق قرار داده، اين است كه احدى از طوائف اسلام، در باره شان آن اختلاف ندارد.
نویسنده: محمد حسین طباطبایی
پی نوشت:
1. تفسير البرهان ج 1 ص 301 ح 36.
2. اى عمرو، اين تو بودى كه خدايانى گوناگون اطراف بيت پديد آورده و نصب كردى. خانه خدا، ربى واحد و جاودانه داشت، اين تو بودى كه مردم را به شرك و پرستش ارباب گوناگون واداشتى.بزودى خواهى فهميد كه خداى تعالى، در آينده نزديكى، از غير شما، پردهدارى براى بيت انتخاب خواهد كرد.
3. ( اين معامله) زيانبارتر از معامله ابى غبشان است.
ترجمه تفسير الميزان ؛ سوره آل عمران – ذیل آيه 96