حرمت شرب خمر

معناى خمر و ميسر و ذكر چگونگى بازى ميسر

" يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ ..."
كلمه (خمر) بطورى كه از لغت استفاده مى‏ شود به معناى هر مايع مست كننده است، مايعى كه اصلا به اين منظور درستش مى‏ كنند، و اصل در معنايش ستر (پوشيدن) است، و اگر مسكر را خمر و پوشاننده خواندند، بدين جهت است كه عقل را مى ‏پوشاند، و نمى‏ گذارد ميان خوب و بد و خير و شر را تميز دهد،

روپوش را هم كه زنان با آن سر خود را مى ‏پوشانند از همين جهت خمار مى ‏گويند، و نيز مى‏ گويند (خمرت الاناء) يعنى من روى ظرف را پوشاندم، و نيز اگر مى‏ گويند (اخمرت العجين) معنايش اين است كه من مايه خمير را داخل خمير كردم، و اگر مايه را خمير گفته ‏اند، به اين جهت است كه قبلا خمير مى ‏شود، و رويش را مى ‏پوشانند.
و خمر به معناى مسكر در عرب تنها در شراب انگور و خرما و جو استعمال مى‏شده چون غير اين چند قسم مسكرى نمى ‏شناختند و بعدها مردم به تدريج اقسام آن را زياد كردند كه هم از جهت نوع بسيار شد، و هم از حيث درجه سكرش انواع مختلفى پيدا كرد، و به هر حال همه انواعش خمر است.
و كلمه (ميسر) در لغت به معناى قمار است، و مقامر (قمارباز) را ياسر مى ‏گويند، و اصل در معنايش سهولت و آسانى است، و اگر قمارباز را آسان خواندند به اين مناسبت است كه قمارباز بدون رنج و تعب و به آسانى مال ديگران را به چنگ مى ‏آورد، بدون اينكه كسبى كند، يا بيلى بزند، و عرقى بريزد البته ميسر در عرب بيشتر در يك نوع خاصى از قمار استعمال مى‏ شود، و آن عبارت است از انداختن چوبه تير كه از لام و اقلامش هم مى‏ گويند.
و اما چگونگى اين بازى اينطور بوده كه شترى را مى ‏خريدند و نحر مى‏كردند، و آن را بيست و هشت قسمت مى ‏كردند، آن گاه ده چوبه تير كه يكى نامش فذ، و دوم توأم، و سوم رقيب و چهارم حلس، و پنجم نافس، و ششم مسبل، و هفتم معلى، و هشتم منيح، و نهم سنيح، و دهم رغد، نام داشت قرار مى‏دادند، و همه مى‏ دانستند كه از اين بيست و هشت سهم يك جزء سهم فذ است، و دو جزء سهم توأم، و سه جزء سهم رقيب، و چهار جزء سهم حلس و پنج قسمت سهم نافس، و شش سهم از آن مسبل، و هفت قسمت كه از همه بيشتر است از آن معلى است، و هشتم و نهم و دهم سهم نداشتند، آن گاه به شكل بخت‏ آزمايى دست مى‏ بردند، و يكى از آن ده تير را بيرون مى‏ آوردند، اگر فذ بيرون مى ‏شد، يك سهم از بيست و هشت سهم را به كسى كه‏ فذ را به نامش بيرون آوردند مى ‏دادند و اگر توأم بيرون مى ‏شد دو سهم، و همچنين و اگر يكى از سه چوبه منيح و سفيح و رغد به نام كسى در مى‏ آمد، چيزى از آن سهام عايدش نمى‏ شد، با اينكه صاحبان اين سه سهم در دادن پول شتر شركت داشتند و اين عمل هميشه ميان ده نفر انجام مى‏ شد، و در تعيين اينكه چه كسى صاحب فذ، و چه كسى صاحب توأم و يا آن هشت چوبه ديگر باشد با قرعه تعيين مى ‏كردند.

 

معناى" اثم" و بيان مضرات جسمانى و اخلاقى ميگسارى‏

" قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ" كلمه (كبير) با ثاى سه نقطه يعنى كثير نيز قرائت شده، و كلمه (اثم) از نظر معنا نزديك است به كلمه (ذنب)، و نظاير آن، و آن عبارت است از حالتى كه در انسان، يا هر چيز ديگر يا در عقل پيدا مى‏ شود كه باعث كندى انسان از رسيدن به خيرات مى‏گردد، پس اثم آن گناهى است كه به دنبال خود شقاوت و محروميت از نعمت‏هاى ديگرى را مى ‏آورد، و سعادت زندگى را در جهات ديگرى تباه مى‏سازد، و دو گناه مورد بحث از همين گناهان است و بدين جهت آن را اثم خوانده.
اما مى‏ گسارى مضراتى گوناگون دارد، يكى مضرات طبيعى، و يكى اخلاقى، و يكى مضرات عقلى، اما ضررهاى طبيعى و آثار سوء و جسمى اين عمل اختلال‏هايى است كه در معده، و روده، و كبد، و شش، و سلسله اعصاب و شرايين، و قلب، و حواس ظاهرى، چون بينايى و چشايى و غير آن پديد مى‏آورد كه پزشكان حاذق قديم و جديد تاليفات بسيارى نوشته و آمارهاى عجيبى ارائه داده ‏اند، كه از كثرت مبتلايان به انواع مرضهاى مهلكى خبر مى‏دهد كه از اين سم مهلك ناشى مى ‏شود.
و اما مضرات اخلاقى شراب اين است كه علاوه بر آثار سويى كه گفتيم در درون انسان دارد و علاوه بر اينكه خلقت ظاهرى انسان را زشت و بى ‏قواره مى‏ كند، انسان را به ناسزاگويى وا مى‏ دارد، و نيز به ديگران ضرر مى ‏رساند، و مرتكب هر جنايتى و قتلى مى ‏شود، اسرار خود و ديگران را فاش مى‏سازد، به نواميس خود و ديگران هتك و تجاوز مى ‏كند، تمامى قوانين و مقدسات انسانى را كه اساس سعادت زندگى انسانها است باطل و لگدمال مى‏ كند، و مخصوصا ناموس عفت نسبت به اعراض و نفوس و اموال را مورد تجاوز قرار مى ‏دهد، آرى كسى كه مست شده و نمى ‏داند چه مى ‏گويد و چه مى ‏كند، هيچ جلوگيرى كه از افسار گسيختگى مانعش شود ندارد، و كمتر جنايتى است كه در اين دنياى مالامال از جنايات ديده شود و شراب در آن دخالت نداشته باشد، بلكه مستقيم و يا حد اقل غير مستقيم در آن دخالت دارد.
و اما ضررهاى عقليش اين است كه عقل را زايل و تصرفات عقل را نامنظم و مجراى ادراك را در حال مستى و خمارى تغيير مى‏دهد، و اين قابل انكار نيست و بدترين گناه و فساد هم همين است، چون بقيه فسادها از اينجا شروع مى‏شود و شريعت اسلام همانطور كه قبلا هم گفته شد اساس احكام خود را تحفظ بر عقل قرار داده، خواسته است با روش عملى، عقل مردم را حفظ كند، (و بلكه رشد هم بدهد)، و اگر از شراب، و قمار، و تقلب، و دروغ، و امثال اين گناهان نهى كرده، باز براى اين است كه اينگونه اعمال ويرانگر عقلند و بدترين عملى كه حكومت عقل را باطل مى‏سازد در ميان اعمال شرب خمر، و در ميان اقوال دروغ و زور است.
پس اين اعمال يعنى اعمالى كه حكومت عقل را باطل مى‏سازد، و در رأس آن سياست‏هايى است كه مستى و دروغ را ترويج مى‏ كند، اعمالى است كه انسانيت را تهديد مى‏كند، و بنيان سعادت او را منهدم ساخته، آثارى هر يك تلخ تر از ديگرى ببار مى‏آورد، آرى شراب آب شور را مى ‏ماند كه هر چه بيشتر بنوشند تشنه ‏تر مى ‏شوند، آنجا كه كار به هلاكت برسد، آثار اين آب آتشين هم روز به روز تلخ‏تر، و بر دوش انسانها سنگين‏تر است، چون مبتلاى به شراب جرعه‏اى ديگر مى ‏نوشد تا بلكه شايد خستگيش بر طرف شود، ولى تلاشى بيهوده مى ‏كند.
و اين فخر براى دين مبين اسلام اين محجه بيضا و شريعت غرا بس است، كه زير بناى احكام خود را عقل قرار داده، و از پيروى هواى نفس كه دشمن عقل است نهى فرموده.
و گفتنى‏ هاى ما پيرامون شرب خمر بيش از اينها است ان شاء اللَّه تتمه آن در سوره مائده از نظر خواننده خواهد گذشت.

 

تحريم تدريجى ميگسارى توسط شارع مقدس اسلام‏

و از آنجايى كه مردم به قريحه حيوانيت كه دارند همواره متمايل به لذائذ شهوت هستند، و اين تمايل اعمال شهوانى را بيشتر در بين آنان شايع مى‏سازد تا حق و حقيقت را، و قهرا مردم به ارتكاب آنها عادت نموده تركش برايشان دشوار مى‏شود، هر چند كه ترك آن مقتضاى سعادت انسانى باشد، بدين جهت خداى سبحان مبارزه با اينگونه عادتها را تدريجا در بين مردم آغاز كرد، و با رفق و مدارا تكليفشان فرمود:
يكى از اين عادات زشت و شايع در بين مردم مى‏گسارى بود، كه شارع اسلام به تدريج تحريم آن را شروع كرد، و اين مطلب با تدبر در آيات مربوط به اين تحريم كه مى‏ بينيم چهار بار نازل شده كاملا به چشم مى‏خورد.
بار اول فرموده:" قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ، وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ" 1 و اين آيه در مكه نازل شده، و بطور كلى هر عملى را مصداق اثم باشد تحريم كرده، و ديگر نفرموده كه شرب خمر هم مصداق اثم است، و اينكه در آن اثمى كبير است.
و احتمالا اين همان جهت است كه گفتيم خواسته است رعايت سهولت و ارفاق را كرده باشد، چون سكوت از اينكه شراب هم اثم است خود نوعى اغماض است، هم چنان كه آيه شريفه:" وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً" 2 نيز اشاره به اين اغماض دارد، (چون شراب را در مقابل رزق نيكو قرار داده)، و گويا مردم با اينكه صراحتا بفرمايد شراب حرمتى بزرگ دارد، دست بردار نبودند، تا آنكه آيه شريفه:" لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏" 3 در مدينه نازل شد، و تنها از مى‏ گسارى در بهترين حالات انسان و در بهترين اماكن يعنى نماز در مسجد نهى كرده.
و اعتبار عقلى خود ما و نيز سياق آيه شريفه نمى ‏پذيرد كه اين آيه بعد از آيه بقره، و دو آيه مائده كه بطور مطلق از مى‏ گسارى نهى مى‏كنند نازل شده باشد، و معنا ندارد كه بعد از نهى از مطلق مى‏ گسارى، دوباره نسبت به بعضى از موارد آن نهى كنند، علاوه بر اينكه اين كار با تدريجى كه گفتيم از اين آيات استفاده مى‏ شود منافات دارد، چون تدريج عبارت از اين است كه اول تكليف آسان را بيان كنند بعدا به سخت‏تر و سخت‏تر از آن بپردازند نه اينكه اول تكليف دشوار را بيان كنند، بعدا آسانتر آن را بگويند.
و سپس آيه سوره بقره كه مورد بحث ما است نازل شد، و فرمود:" يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ، قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ، وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما" و اين آيه بعد از آيه سوره نسا نازل شد، به بيانى كه گذشت، و دلالت بر تحريم هم دارد، براى اينكه در اينجا تصريح مى‏كند بر اينكه شرب خمر اثم است، و در سوره اعراف بطور صريح بيان مى‏كند كه هر چه مصداق اثم باشد خدا از آن نهى كرده.

 

رد سخن بعضى از مفسرين كه گفته ‏اند آيه سوره بقره صريح در حرمت شراب نيست

از اينجا فساد گفتار بعضى از مفسرين روشن مى‏شود كه گفته ‏اند: آيه سوره بقره صريح در حرمت نيست، چون تنها دارد" قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ"، و اين بيش از اين دلالت ندارد كه در شراب اثم يعنى ضرر هست، و در جاى ديگر بطور كلى هر چيز مضرى تحريم شده، ولى آيا خصوص چيزهايى را كه مضر از جهتى و مفيد از جهت ديگر است نيز شامل مى ‏شود يا نه؟ جاى اجتهاد است، و بهمين جهت صحابه در آن اجتهاد كرده، بعضى بطور كلى آن را ترك‏ كرده ‏اند، و بعضى ديگر هم چنان بر نوشيدنش اصرار مى ‏ورزيدند، و گويا پيش خود فكر كرده ‏اند كه چه مانعى دارد، ما شراب را طورى بنوشيم كه هم از منافعش برخوردار شويم، و هم ضررش بما نرسد، و همين اشتباه باعث و زمينه شد براى اينكه تحريم قطعى آن نازل شود، و بفرمايد:" إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ‏- تا آنجا كه مى‏فرمايد- فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ‏" 4 .
وجه فساد اين تفسير آن است كه اولا مفسر نامبرده كلمه (اثم) را به معناى مطلق ضرر گرفته، در حالى كه اثم به معناى ضرر نيست، و صرف اينكه در آيه شريفه در مقابل نفع قرار گرفته، دليل نمى‏شود بر اينكه به معناى ضرر باشد، كه مقابل نفع است، و اگر به اين معنا باشد مفسر نامبرده آيه‏" وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظِيماً" 5 و آيه:" فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ" 6 و آيه:" أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ" 7 و آيه:" لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ" 8 و آيه:" وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ" 9 و آياتى ديگر را چگونه معنا مى ‏كند، و چگونه كلمه اثم را در آنها به معناى ضرر مى ‏گيرد؟.
و ثانيا در آيه شريفه حكم شراب را به ضرر تعليل نكرده، و بر فرض كه تسليم شويم اينطور تعليل كرده: كه ضرر شراب و قمار از نفعش بيشتر است، ديگر معنا ندارد عبارت به اين صراحت را به اجتهاد ارجاع دهد، و در حقيقت اين عمل، اجتهاد در مقابل نص است.
و ثالثا گيرم كه آيه شريفه به خودى خود قاصر باشد از اينكه دلالت بر حرمت كند، ليكن در دلالت كردنش بر اثم صراحت دارد، و با در نظر داشتن اينكه در مدينه نازل شده، و آيه سوره اعراف كه اثم را تحريم كرده قبل از آن نازل شده بوده، با اين حال كسى كه آيه سوره اعراف را در مكه شنيده، ديگر چگونه مى‏تواند در آيه مورد بحث كه در مدينه نازل شده اجتهاد كند.
از اينهم كه بگذريم آيه سوره اعراف دلالت بر حرمت مطلق اثم دارد، و آيه مورد بحث شراب و قمار را اثم كبير يعنى فرد اعلاى اثم خوانده ديگر كسى شك نمى ‏كند در اينكه اين دو از مصاديق كامل و تام اثم تحريم شده ‏اند، چون قرآن كريم قتل، و كتمان شهادت، و افترا، و غيره را نيز اثم خوانده، و هيچ يك را اثم كبير نخوانده به جز شراب، و قمار، و به جز شرك كه آن را اثم عظيم ناميده و فرموده:" وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظِيماً" 10.
و سخن كوتاه اينكه: هيچ شكى نيست در اينكه آيه مورد بحث دلالت بر تحريم دارد.
آن گاه دو آيه سوره مائده نازل شد، و فرمود:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ، فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ، وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ، فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ" 11.
از ذيل اين دو آيه بر مى‏ آيد كه مسلمانان بعد از شنيدن آيه سوره بقره هنوز از مى ‏گسارى دست بردار نبودند، و به كلى آن را ترك نكرده بودند، تا اين دو آيه نازل شد، و در آخرش فرمود حالا ديگر دست بر مى‏داريد يا خير؟

 

نویسنده: سید محمد حسین طباطبایی

پی نوشت:

1.   - بگو پروردگار من تنها فواحش چه ظاهرى و چه باطنى آن و نيز اثم و ستم بدون حق را تحريم كرده." سوره اعراف آيه 32"
2.   - و يكى از نعمتهاى خدا ميوه‏هاى درخت خرما و انگور است، كه از آن شراب و رزق پاكيزه مى‏گيرند." سوره نحل آيه 67"
3.   - با حالت مستى به نماز نزديك مشويد." سوره نسا آيه 42"
4.   - سوره مائده آيه 90
5.   - سوره نسا آيه 47"
6.   -سوره بقره آيه 283
7.   - سوره مائده آيه 32
8.   - سوره نور آيه 11
9.   - سوره نسا آيه 110
10.   - سوره نسا آيه 47
11.   - اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد شراب و قمار و انصاب و ازلام پليدى و از عمل شيطان است، زنهار كه از آن اجتناب كنيد، شايد رستگار گرديد، تنها هدف شيطان اين است كه با شراب و قمار ميانه شما دشمنى و كينه بيندازد، و شما را از راه خدا و از نماز جلوگيرى كند آيا دست از آنها بر مى‏داريد؟" سوره مائده آيه 91"

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان: سوره بقره - ذیل آيه 219