زيبايی‌های تشبيه در قرآن و آثار تربيتی آن(بخش اول)

خواننده بصير قرآن، اين معجزه جاويد پيامبر خاتم، با كلمات خشك و بی‌روح و تعابير معمولی سر و كار ندارد؛ بلكه در قرآن موضوعات ذهنی، عقلی، معنوی، حالات نفسانی و حتّی رخدادهای شگرف چون رستاخيز و تعابير نغز ادبی و تربيتی، همه جان می‌گيرند و همانند تابلوهايی زيبا، چشم‌نواز و گويا، دل و جان آدمی را نوازش می‌كنند.

تصوير هنری در قرآن آميخته با رنگ، جنبش، وزن و چينش اعجاب‌آميزی است كه ديده، دل، هوش، گوش، وجدان و خيال انسان شيفته معارف قرآنی را آكنده ساخته در عمق جان او اثر می‌گذارد. زيبائی هنری قرآن وسيله‌ای برای انگيزش بيشتر در وجدان آدمی است تا بهتر بتواند پذيرای اثرهای معنوی باشد؛ چون معارف قرآنی در بخش مربوط به اهداف تربيتی، موضوع خطير حساب‌رسی و معاد، ترسيم بهشت و دوزخ و تأثير روی مخاطبان در قبال اين مضامين جنبه عقلی و خيالی به خود می‌گيرد.
در اين ميان جهت سهولت پذيرش، استفاده از ابزار كارآمدی مانند تشبيه ضروری به نظر می‌رسد، چون اگر چه تشبيه نزد علمای بيان نخستين قسمت از مباحث فنّ بيان است و ليكن از نظر بلاغت و ظرافت بيان ما فی الضمير تشبيه در رتبه چهارم قرار دارد به اين معنا كه بليغ‌ترين سخن آن است كه به نحو كنايه القا شود و پس از آن مجاز مرسل حائز رتبه دوم و استعاره در مرتبه سوم است، آنگاه تشبيه در رتبه چهارم از مراتب بلاغت قرار دارد.

با اين حال در تشبيه لطافت‌ها و زيبائی‌هائی است كه كلام را در نظر مخاطب دلپذير و دلنشين كرده مخاطب را جهت پذيرش آن شيفته می‌سازد. با عنايت به مطالب ياد شده، اين مقاله در صدد آن است تا گوشه‌ای از زيبائی‌های تشبيه در قرآن و آثار تربيتی آن را تبيين كند، اميد كه گامی كوچك در ترويج معارف قرآنی بوده شفاعت نجات بخش قرآن در روز جزا را در پی داشته باشد.
از آنجا كه تشبيه از صنايع ظريف علم بيان و دارای كاربردی وسيع و مؤثر در مراعات بلاغت كلام در القای مطلب به مخاطب و افزايش تأثير سخن در عمق جان و تهييج عواطف مخاطبان است، بنابر اين در اين مقاله ابتدا نظری اجمالی به تعريف بيان، بلاغت و تشبيه انداخته آنگاه اركان تشبيه، ادات تشبيه، اغراض تشبيه و تشبيه در قرآن را مورد بحث قرار می‌دهيم و به تناسب آيات مورد بحث آثار تربيتی آن‌ها را يادآوری می‌كنيم.

 

بيان در لغت و اصطلاح

مراد از بيان در لغت، وضوح، كشف و ظهور است. در معجم آمده است كه به معنی واضح شد، آشكار گشت. در لسان العرب هم همين معنا ذكر شده است و به معنای فصيح آمده است، اما در اصطلاح معنای محدّد و متفق عليه بر بيان ذكر نشده و به تناسب نصوص، در طول تاريخ ادبا و مفسّران معانی متفاوتی برآن ذكر كرده‌اند كه جهت استحضار، نمونه‌هايی ذكر می‌شود؛ در تفسير آيه «هَذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ؛ «اين بيانی است برای عموم مردم؛ و هدايت و اندرزی است برای پرهيزكاران»، (آل‌عمران/138) بنابر رأی و نظر زمخشری بيان در اينجا به معنای ايضاح است. «الكشّاف، زمخشری،ج1ص218»
در تفسير آيه «االرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ؛ خداوند رحمن، قرآن را تعليم فرمود، انسان را آفريد، و به او بيان را تعليم كرد» (الرحمن/ آيات 1-4) راجع به مدلول بيان و تعريف آن بين مفسران اختلاف است گروهی آن را به معنای اسمای تمام اشيا و برخی به معنی تمام زبان‌ها و بعضی به معنای حلال و حرام، هدايت و گمراهی و عدّه‌ای به معنای كلام و فهم و كتابت و خط با قلم گرفته‌اند.
و در تفسير آيه «ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ؛ سپس بيان (و توضيح) آن نيز بر عهده ماست»، (القيامه/19) زمخشری در اين آيه بيان را به معنای توضيح و اظهار چيزی كه از معانی قرآن بر پيامبر مخفی شده تفسير كرده است.
امّا در علم بلاغت از اوان تأليف آن تاكنون دو تفسير پيرامون بيان ارائه شده است كه هر دو بر محور معنای لغوی وضوح و ظهور است.
تفسير اول بيان: در اين تفسير  بیان مرادف بلاغت است و به همين معنا در روايت نبوی وارد شده كه؛ همانا برخی از بيان همچون سحر و برخی، از اشعار حكمت است. ابن أثير در نهايه توضيح می‌دهد: «گاهی فرد، حق بر عليه و ضرر اوست ولی او از طرف مقابلش فصيح‌تر است و حقّ را به واسطه بيان خود به نفعش تغيير می‌دهد.چون يكی از معانی سحر قلب چيزی در چشم انسان است و فرد بليغ هم با مدح فردی دل‌ها را به سوی او جذب می‌كند و با ذمّ كسی وی را منفور مردم می‌سازد»، بيان را به سحر تشبيه كرده‌اند.
به همين خاطر گروهی از ادبا بيان را به معنی بلاغت گرفته‌اند كه از آن جمله می‌توان به ابو عثمان عمرو بن بحر الجاحظ متوفای 255 ه .ق در كتاب «البيان و التبيين»، عبد القاهر الجرجانی متوفای 471ه.ق در هر دو كتاب «دلائل الإعجاز»، «اسرار‌البلاغه»، زمخشری متوفای 538 ه.ق در مقدمه كشّاف و ضياء‌الدين بن الأثير الجرزی در كتاب «المثل السائر فی أدب الكاتب و الشاعر» اشاره كرد. اما تفسير دوم؛ به معنای فن بيان از علوم بلاغی است كه در اين تفسير بيان عبارت است از «علم يبحث فيه عن التشبيه و المجاز و الكنايه». علمايی چون ابو يعقوب السكاكی متوفای 626 ه.ق در قسم سوم از كتاب «مفتاح العلوم» و «بدرالدين ابن مالك» متوفای 686 ه.ق در كتاب «المصباح فی اختصار المفتاح» و «الخطيب القزوينی» متوفای سال 739 ه.ق در «رد التلخيص و الإيضاح» اين تفسير را بر گزيده‌اند.

 

بلاغت در لغت و اصطلاح

بلاغت در لغت به معنی انتها و رسيدن است، بلاغ به معنی كفايت و ابلاغ به معنی رساندن است، بلاغت در اصطلاحی، فصاحت و حسن كلام است كه فرد بليغ با مراعات آن منظور خود را با زبان تعبير كرده و می‌رساند. در اين معنا فصاحت و بلاغت مترادف هستند و فردی كه بلاغت را مراعات كند، بليغ خوانده می‌شود و جمع آن بلغا ناميده می‌شود. وقتی در قرآن كريم راحع به بلاغت تحقيق می‌كنيم می‌بينيم با صيغه فعيل در قرآن استعمال شده است آنجا كه می‌فرمايد «أُولَئِكَ الَّذِينَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا؛ آنها كسانی هستند كه خدا، آنچه را در دل دارند می‏داند. از (مجازات) آنها صرف نظر كن! و آنها را اندرز ده! و با بيانی رسا، نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما» (النساء /63)
راغب اصفهانی در شرح آيه بيان می‌كند «بلاغت به دو وجه گفته می‌شود؛ نخست آن‌كه سخن ذاتش بليغ باشد و آن با داشتن سه ويژگی حاصل می‌شود اوّل در موضوع لغت زبان درست باشد دوّم مطابق با معنای مقصود باشد سوّم در واقع درست باشد، ديگر اين‌كه به اعتبار گوينده و مخاطب بليغ باشد يعنی گوينده مطلب مورد نظر را به گونه‌ای ايفاد كند كه مخاطب بپذيرد و در دل و جان او مؤثر افتد.
امير بيان و پيشوای موحدان، اسوه جاويد عدالت خواهان حضرت علی عليه‌السلام در تعريف بلاغت فرموده است كه «بلاغت عبارت است از واضح كردن امور مشتبه و كنار زدن پرده‌های جهالت با آسان‌ترين عبارات ممكن».

 

تشبيه در لغت و اصطلاح

تشبيه مصدر باب تفعيل و به معنای مانند كردن شخصی يا چيزی به شخص يا چيز ديگر است در صفت يا حالتی كه در مشبّه به، به نحوی بارزتر و شناخته شده‌تر وجود دارد. مقصود از ايراد سخن به صورت تشبيه آن است كه با استفاده از مشبه به، مشبه و وجه شبه، صفت و حالت مورد نظر را روشنتر به مخاطب إلقا كنند. از آنجا كه در تشبيه، لفظی را در معنا و مفهومی به كار می‌بريم كه به طور مستقلّ در آن معنا استعمال نمی‌شود و از لفظ ديگری (مشبه به) كمك می‌گيريم، تشبيه نوعی مجاز و استعمال لفظ در غير ما وضع له است، تعريف تشبيه نزد علمای اين فن از اين قرار است؛ تشبيه ايجاد‍، همانندی ميان دو چيز است كه اشتراك آن دو در وصف يا صفاتی مورد نظر باشد. با استفاده از ادات تشبيه و تشبيه در اين تعريف، صورتی است كه شكل بلاغی را نيكو می‌سازد و فكر مورد نظر را توضيح می‌دهد.

 

اركان تشبيه؛

علمای بيان چهار ركن برای تشبيه قائل‌اند كه به ترتيب عبارتند از مشبه، مشبه به، ادات تشبيه و وجه شبه. اينك با رعايت اختصار و مراعات تناسب قرآنی مقاله راجع به هر يك از اركان چهارگانه مواردی به‌عنوان توضيح تقديم می‌شود.
مشبّه؛ اساس تشبيه و يكی از دو ركن اصلی آن است كه تمام عناصر صورت برای ابراز و توضيح آن و روشن ساختن هيئت آن و اخراجش از صورت خفّی به جلّی آورده می‌شود مثل انتقال از معقول به محسوس جهت رساندن عاطفه نويسنده يا شاعر جهت تأثر مخاطب تا تحت تأثير خيال او قرار گيرد و افكار او را بفهمد به‌عنوان نمونه به دو آيه زير توجه كنيد «فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ؛ و به دنبال آن به موسی وحی كرديم عصايت را به دريا زن، دريا از هم شكافته شد، و هر بخشی همچون كوه عظيمی بود»، «الشعرا /63» در اين آيه مشبه «فرق البحر»است. و در اين آيه كه «فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ؛ در آن هنگام كه آسمان شكافته شود، و همچون روغن مذاب گلگون گردد»، (الرحمن/37) در اين آيه « وردة السماء » مشبّه است.
مشبّه به؛ كه طرف ديگر تشبيه است يا صورتی كه مراد از آن تمثيل مشبّه است و اغلب اين صورت يا صفت در «مشبّه به» اقوی و اظهر از «مشبّه» است مثل لؤلؤ مكنون در اين آيه «وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ؛ و پيوسته بر گِردشان نوجوانانی برای (خدمت) آنان گردش می‌كنند كه همچون مرواريدهای درون صدفند» (الطور/24)
ادات تشبيه؛ آن لفظی است كه برتشبيه دلالت می‌كند و بين مشبّه و مشبّه به رابطه برقرار می‌كند، خواه آن لفظ حرف باشد مثل «ك و كأنّ» در آيات ذيل «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ؛در نتيجه آنها را همچون كاه خورده شده قرار داد»، (الفيل/5) و «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا؛ زندگی دنيا را برای آنها به آبی تشبيه كن كه از آسمان فرو می‏فرستيم، و به وسيله آن گياهان زمين، سرسبز و درهم فرو می‏روند، اما بعد از مدتی می‏خشكند، به گونه‏ای بادها آنها را به هر سو پراكنده می‏كنند، و خداوند بر هر چيز توانا است»، (الكهف /45) مراد از اين آيه تشبيه حال آب در شادابی و بهجت و هلاكت و نابودی است كه بر آن عارض می‌شود به حال رستنی سرسبزی است كه زرد و خشك می‌گردد و آنگاه باد آن را به گونه‌ای پراكنده می‌سازد كه گوئی هرگز نبوده است. وكاربرد «كأنّ» در آيات ذيل «وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ؛ و عصايت را بيفكن! هنگامی كه (موسی) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون ماری به هر سو می دود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتی پشتِ سر خود را نگاه نكرد، ای موسی! نترس، كه رسولان در نزد من نمی‌ترسند»، (النمل /10) «جان» در لغت به مار بزرگ پر سرعت در حركت گفته می‌شود خداوند در اين كريمه عصای موسی را در بزرگی جثّه به جانّ تشبيه كرده و در تيزرويی به حيوانات كوچك چابك.
از ادات اسمی تشبيه؛ می‌توان به اسم‌هايی چون؛ مثل، نحو، شبه، شبيه، منزله، مماثل، مضاهی، محاكی، سواء و سیّان اشاره كرد و از ادات فعلی تشبيه فعل‌های يشبه، يشابه، يماثل، يضاهی، يضارع، يحسب، يخيل، يخال و يحاكی را می‌توان نام برد. به‌عنوان نمونه در اين آيه «وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ؛ و مى‏ پندارى كه ايشان بيدارند در حالى كه خفته‏ اند»، (الكهف/18) كه اصحاب كهف را در حال خوابشان به بيداران تشبيه كرده به دليل مشاركت آنان با بيداران در برخی از صفاتشان، مثل اين كه گفته شده در حال خواب چشم‌هايشان باز بود.
وجه شبه؛ آن وصف خاصّی است كه تشبيه كننده اشتراك مشبه و مشبّه به را در آن قصد كرده است خواه به صورت تحقيقی يا تخييلی مثل تشبيه حافظه فردی به دريا از حيث عمق يا گستردگی. و اين وجه شبه محسوس باشد يا معقول تفاوتی ايجاد نمی‌كند و هر دو صورت صحيح است. برای تشبيه معقول به محسوس به اين آيه می‌توان استشهاد كرد «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ كسانی كه مكلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا ننمودند مانند درازگوشی هستند كه كتابهائی را حمل می‏كند، قومی كه آيات الهی را تكذيب كردند مثال بدی دارند، و خداوند جمعيت ظالمان را هدايت نمی‏كند.» (الجمعه /5) در اين آيه وجه شبه از حالات خر منتزع شده است كه كتاب‌ها را در حالی كه كنار هم قرار گرفته‌اند حمل می‌كند ولی چيزی از آن مطالب را نمی‌فهمد همان طور كه مدّعيان حمل معارف تورات چيزی از آن نمی‌فهميدند يا خود را به نفهمی می‌زدند.

 

نویسنده: حسين ايمانی‌