زيبايی‌های تشبيه در قرآن و آثار تربيتی آن(بخش دوم)

در معجزه جاويد الهی، اسطوره ی همواره برتر فصاحت و بلاغت، یعنی قرآن مجيد، اين غرض به وفور مورد توجه قرار گرفته است.

به‌عنوان نمونه برای آسان شدن پذيرش ولادت معجزه آسای حضرت عيسی مسيح(علیه السلام)خداوند متعال می‌فرمايد «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَیَكُونُ؛ مثل عيسی در نزد خدا، همچون آدم است، كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد»، (آل عمران /59). يعنی ای مخاطبی كه ولادت عيسی بدون پدر را سخت می‌پذيری خداوند هم‌چنان كه قادر است، آدم را از گل آفريد اينجا كه مادر است و كار آسان‌تر است.
يا تشبيه زنده شدن مردگان به روياندن نبات پس از مرگش در آنجا كه می‌فرمايد «وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ او كسی است كه بادها را پيشاپيش (باران) رحمتش ميفرستد تا زمانی كه ابرهای سنگين بار را (بر دوش خود) حمل كنند در اين هنگام آنها را به سوی سرزمينهای مرده ميفرستيم و به وسيله آن آب (حياتبخش) نازل ميكنيم و با آن از هر گونه ميوهای (از خاك تيره) بيرون می‏آوريم، و اينگونه (كه زمينهای مرده را زنده كرديم) مردگان را (نيز در قيامت) زنده ميكنيم تا متذكر شويد»، «اعراف/57» در اين كريمه با ذكر امری محسوس بر عموم مردم پذيرش بعثت مردگان را تصوّر آن امر غريب را سهل ساخته و موضوعی ممكن جلوه می‌دهد. يا آنجا كه در ترسيم سعه قدرت الهی می‌فرمايد «وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَا آتَیْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ و (نيز بخاطر بياور) هنگامی را كه كوه را بر فراز آنها همچون سايبانی بلند كرديم، آنچنان كه گمان كردند بر آنها فرود خواهد آمد (و در اين حال از آنها پيمان گرفتيم و گفتيم) آنچه را به شما (از احكام و دستورات) داده‏ايم با قدرت (و جديت) بگيريد و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد (و عمل كنيد) تا پرهيزگار شويد»، (اعراف/171).
در اين آيه امری غيرمتعارف را با تشبيه امری متعارف و رايج بيان می‌كند چون مشبّه در اين آيه حال كوه در بلنديش هست و مشبّه به ارتفاع سايبان به افراد است. و غرض از تشبيه عبارت است از اين كه در قدرت الهی بالا بردن كوه تا حدّی كه آدمی گمان كند بر سرش فرود می‌آيد ممكن است. بيان حال مشبّه؛ زمانی كه مشبّه مبهم يا مجهول باشد و ما بخواهيم آن را توضيح دهيم اگر آن را به موضوعی كه در نزد ما روشن و معلوم است ملحق كنيم تصوّرش آسان می‌شود، بديهی است كه اين موضوع محقق نمی‌شود مگر در صورتی كه مشبّه به برخورداريش از آن وصف «وجه شبه» در نزد مخاطب به طور كامل معلوم باشد.
به‌عنوان مثال قرآن كريم وقتی حال منافقان در ضعف فهميدن مطالب دينی و ميزان فراری بودن آنان از تذكر و موعظه را توصيف می‌كند می‌فرمايد «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ؛ گوئی آنها گورخرانی هستند رميده،كه از شير فرار كرده ‏اند». (المدّثر/50-51) چون در نزد مخاطب رميدن خر از مقابل شير امری محسوس است و اين تشبيه چگونگی گريزان بودن منافقان از معارف قرآنی و مواعظ نجات بخش نبوی را به طور كامل روشن می‌سازد. يا آنجا كه خداوند علّام الغيوب می‌خواهد ضعف ايمان منافقان و عدم ثبات آن و شدّت زوال پذيری آن را واضح نمايد چنين می‌فرمايد «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ؛ كسانی كه غير از خدا را اولياء خود برگزيدند، همچون عنكبوتند كه خانه ‏ای برای خود انتخاب كرده و سست‌ترين خانه ‏ها خانه عنكبوت است اگر می‏دانستند». (العنكبوت /41)

بيان مقدار حال مشبّه؛ اين غرض از تشبيه در مجسّم ساختن مشبّه از حيث قوّت و ضعف، زيادی و كمی، شهرت و گمنامی، گستردگی و تنگنائی و ... كاربرد دارد و ملاك غرض آن است كه مشبّه در نزد مخاطب به طور عام معروف باشد و مشبّه به، برای آن صفت بيايد. مثل اينكه خداوند متعال می‌فرمايد «وَلِلّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِيرٌ؛ غيب آسمانها و زمين از آن خداست (و او همه را ميداند) و امر قيامت (به قدری آسان است) درست همانند چشم بر هم زدن، و يا از آن هم نزديكتر است»(النحل/77) مخاطب مسلمان شناخت عمومی به نزديكی و آينده محقق الوقوع بودن قيامت دارد چون قرآن فرمود:«وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ؛ و اينكه رستاخيز شكی در آن نيست و خداوند تمام كسانی را كه در قبرها آرميده‏اند زنده می‏كند».(الحج/7) اينجا مشبه به برای آن به كار گرفته شده كه ميزان آن قرب و درجه‌اش را روشن سازد.
يا آنجا كه ميزان عذاب قيامت چنين ترسيم می‌شود كه «وَیَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ؛ آنها با عجله از تو تقاضای عذاب می‏كنند، در حالی كه خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد كرد، و يك روز نزد پروردگار تو همانند هزار سال از سالهائی است كه شما می‏شمريد».(الحج/47) مخاطب تصوری اجمالی از سختی، خواركنندگی و طولانی بودن عذاب الهی دارد و اما نمی‌داند آن عذاب چقدر او را فرا می‌گيرد آيه مقدار عذاب يك روز آخرت را به يك هزار سال عذاب شديد دنيوی تشبيه می‌كند. يا در آنجا كه ميزان قساوت قلب بنی اسراييل را بيان می‌كند چنين تعبير می‌نمايد كه «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِیَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً؛ سپس دلهای شما بعد از اين جريان سخت شد، همچون سنگ، يا سختتر». (البقره/74) خدای سبحان در توصيف سنگدلی بنی اسرائيل دل آن‌ها را از سنگ هم سخت‌تر معرفی می‌كند چون از برخی سنگ‌ها، نهرها و جشمه‌ها سر می‌زند ولی دل بنی اسرائيل نرم و رقيق نمی‌گردد. تقرير حال مشبّه در ذهن مخاطب؛ اين غرض مهم از تشبيه به واسطه توضيح حال مشبه در ذهن مخاطب و رسوخ بخشيدن به آن در جان و دل شنونده و استقرار بخشيدن در خاطره‌اش كامل می‌شود و اين هدف والا با ابراز امور معنوی ذهنی با صورت‌هايی محسوس ايمان مخاطب را تقويت می‌كند.
قرآن كريم از اين عنصر مؤثر در تربيت انسان‌ها به طور كامل استفاده كرده است. در آيات زيادی از قرآن كريم امور معنوی در صورت‌هايی محسوس بيان شده است. به‌عنوان نمونه قرآن گاهی برای رد اين پندار غلط كفّار كه گمان دارند از اعمالشان خيری خواهند ديد، چنين می‌فرمايد «مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَیْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِيدُ؛ اعمال كسانی كه به پروردگارشان كافر شدند همچون خاكستری است در برابر تندباد در يك روز طوفانی، آنها توانائی ندارند كمترين چيزی از آنچه را انجام داده‏اند به دست آورند و اين گمراهی دور و درازی است». (ابراهيم/18)
و در تشبيه معقول به محسوس، می‌فرمايد «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ، أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَكَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ؛ و كسانی كه كافر شدند اعمالشان همچون سرابی است در يك كوير، كه انسان تشنه آن را از دور آب می‏پندارد، اما هنگامی كه به سراغ آن می‏آيد چيزی نمی‏يابد! و خدا را نزد آن می‏يابد و حساب او را صاف می‏كند، و خداوند سريع الحساب است! يا همچون ظلماتی است در يك دريای پهناور، كه موج آن را پوشانيده، و بر فراز آن موج ديگری است، و بر فراز آن ابری تاريك، ظلمتهائی است يكی بر فراز ديگر آنچنان كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسی كه خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نيست!» (النور/39-40) اعمال كافران چيزی است كه نفوس معمولی ما توان تصور آن را ندارد امّا نيرنگ سراب بر همگان محسوس است و اين گونه با استفاده از تشبيه معقول به محسوس ميزان خسران كفّار بر اعمالشان همانند دل بستن فرد تشنه به سراب را به طور ملموس بيان می‌كند.
در جايی ديگر، قرآن كريم حال كسانی را كه بت‌ها را معبود خويش پنداشته‌اند وفايده‌ای از آنان اميد دارند را چنين ترسيم می‌كند «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّیْهِ إِلَى الْمَاء لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ؛ دعوت حق از آن او است و كسانی كه (مشركان) غير از خدا می‏خوانند به دعوت آنها پاسخ نمی‏گويند، آنها همچون كسی هستند كه كفهای خود را به سوی آب می‏گشايد تا آب بدهانش برسد و هرگز نخواهد رسيد، و دعای كافران جز در ضلال (و گمراهی) نيست!». (الرعد/14)

در فراز پايانی اين بخش به تصوير تكان دهنده و هشدار آميز قرآن از زالو صفتان فساد اقتصادی و مرتكبين گناه كبيره ربا اشاره می‌كنيم كه فرمود «الَّذِينَ یَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ؛ كسانی كه ربا می‏خورند، (در قيامت) بر نمی‏خيزند مگر مانند كسی كه بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نمی‏تواند تعادل خود را حفظ كند، گاهی زمين می‏خورد، گاهی به پا می‏خيزد)». (البقره/275) اين افراد پول دوست و بی رحم خود را عاقل و اهل حساب می‌پندارند قرآن خطاب به عموم مخاطبان قرآن حال آن‌ها را همانند افراد جن زده، بی تعادل و بی عقل ترسيم كرده و بدين طريق مردم را از نزديك شدن به ربا و رباخوار برحذر می‌دارد.

تزيين مشبّه؛ كاربرد اين غرض اغلب در تشويق افراد به امور دل انگيز، مدح و رثا هست و غرض از آن عبارت از نيكو جلوه دادن مشبّه و ترغيب مخاطب برای نيل بدان است، به‌عنوان مثال قرآن كريم در ترسيم جلوه جمال حوريان بهشتی می‌فرمايد «وَحُورٌ عِينٌ كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ؛ و همسرانی از حورالعين دارند، همچون مرواريد در صدف پنهان». ( الواقعه/ 22-23) يا در ترسيم حال اصحاب مخلصين می‌فرمايد «وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ؛ و توصيف آنها در انجيل همانند زراعتی است كه جوانه‏های خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته، تا محكم شده، و بر پای خود ايستاده است، و به قدری نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتی وامی دارد! اين برای آن است كه كافران را به خشم آورد» (الفتح/29) يعنی هر چند در بدو امر مخلصان اندك هستند كم كم نموّ می‌كنند و كارشان استحكام می‌يابد و دل‌ها از تصوّر عظمت آنان به اعجاب آيد. چنان كه ملاحظه می‌فرمائيد در تعبير ياد شده به صورت غير مستقيم دعوت به پيشه ساختن اخلاص در زندگی و انجام اعمال عبادی است و اين روش جاذبه‌ای ماندگار در امور تربيتی دارد چون بی آنكه مقاومتی در مخاطب در مسير اجابت دعوت ايجاد كند او را به گونه‌ای آماده می‌سازد كه با اراده و انتخاب آگاهانه خويش، مخلصی را بر گزيند و به لوازم آن ملتزم باشد.

تقبيح مشبّه و تنفير مردم از آن؛ در اين غرض برای تحقير مشبّه و زشت جلوه دادن آن و زمينه‌سازی تنفر عمومی از آن مشبّه ر ا به چيزی تشبيه می‌كنند كه در خواری و پستی در نزد مخاطب معروف باشد. اين غرض نيز در قرآن به كار گرفته شده است. به‌عنوان مثال آنجا كه در دنائت و پستی و سفاهت كافران را به چهار پايان تشبيه می‌كند بلكه از آنان هم پست‌تر می‌خواند. «أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراه تر اينان همانا غافلانند»، (الأعراف/179)
قرآن در تقبيح آنان كه بدون فهم و تشخيص حق از باطل كوركورانه از نياكان و اجداد خويش پيروی می‌كنند، می‌فرمايد «وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ؛ مثال (تو) در دعوت كافران مثال كسی است كه (گوسفندان و حيوانات را برای نجات از چنگال خطر) صدا می‏زند، ولی آنها چيزی جز سر و صدا نمی‏شنوند (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمی‏كنند) اين كافران (در حقيقت) كر و لال و نابينا هستند و لذا چيزی نمی‏فهمند»، (البقره /171).
با همين تشبيه هم مخاطب از خود آنان دوری می‌كند و هم رويه و پيروان آن طريقه را زشت می‌نماياند. اغراض ديگری هم بر تشبيه در كتب مفصل معانی بيان مورد بحث قرار گرفته كه برای مراعات اختصار مقاله به همين ميزان قناعت می‌شود. در پايان مقاله لازم است يادآوری شود كه قرآن كريم به‌عنوان معجزه جاويد كلامی آخرين پيامبر و كامل‌ترين دين در اوج بلاغت از تشبيه استفاده كرده است و اهداف تربيتی و انسان‌سازی در كاربرد تشبيهات قرآنی جايگاهی رفيع دارد كه نمونه‌هايی از آن گذشت و برای تكميل بحث به سه نمونه هم اشاره می‌كنيم؛ «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ؛ آنها (منافقان) همانند كسی هستند كه آتشی افروخته (تا در بيابان تاريك راه خود را پيدا كند) ولی هنگامی كه آتش اطراف خود را روشن ساخت خداوند (طوفانی می‏فرستد و) آن را خاموش می‏كند، و در تاريكی وحشتناكی كه چشم كار نمی‏كند آنها را رها می‏سازد»، (البقره/17) يا در مقام انذار و ترساندن معاندان و بدكاران از آتش گدازنده دوزخ عذاب خوار كننده آن می‌فرمايد « إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ، كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ؛ جرقه‏هائی از خود پرتاب می‏كند مانند يك كاخ، گوئی (در سرعت و كثرت) همچون شتران زرد رنگی هستند»، (مرسلات/32-33).
خواننده گرامی توجه دارد كه وقتی عظمت آتش چنين بليغ تصوير شود در احساس خطر و انگيزش مخاطب بر مواظبت اعمال خويش چقدر مؤثر هست.

نتيجه؛

قرآن كريم كه كتاب هدايت و معجزه جاويد بلاغت است با بكار گيری اعجاز آميز تشبيه به‌عنوان يكی از ابزارهای ايجاد انگيزش، ابتهاج، خوف، تشويق، ترغيب، انذار و دوری كردن در راستای تشبيه معقول به محسوس و افزايش تأثير خطابات قرآنی زمينه‌سازی تربيت در مسير لايق خليفه الهی از تشبيه استفاده كرده است. و همين كار هنری يكی از جنبه‌های اعجاز لفظی و معنوی قرآن را سامان داده و اذهان ادبی و ذوق‌های سر شار هنری را به سوی جلوه‌های روز افزون جمال قرآن جاويدان فراخوانده است و تا روز قيامت اين تحدّی جاودانه ادامه خواهد داشت.
اين ابزار در زمينه‌های تربيتی هم كاربردی شگرف دارد و می‌تواند جلوه‌هايی از ابعاد تربيتی اسلام را به نمايش گذارد. چنان كه برای تغيير عقايد و رفتارهای افراد مبتلا به ضعف ايمان يا نفاق و آسيب ديدگان از رفتارهای سوء اقتصادی همچون ربای خانمان برانداز نمونه‌هايی از تعابير نغز قرآنی مورد بحث قرار گرفت.

 

نویسنده: حسين ايمانی‌