نگاهی به آیه مباهله

از جمله آياتي که اشاره‏اي به فضايل اهل بيت‏ عليهم السلام دارد، آيه معروف به «مباهله» است. خداوند متعال خطاب به پيامبرش مي‏فرمايد:(فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبِينَ)؛«هر گاه بعد از علم و دانشي که [درباره مسيح]به تو رسيده [باز] کساني با تو به محاجّه و ستيز برخيزند به آن‏ها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».[1]

 

مباهله در لغت و عرف

واژه‏ى «نَبْتَهِلْ» از ريشه‏ ى «ابتهال» به معناى بازكردن دست‏ها و آرنج‏ها براى دعا، به سوى آسمان است و اين آيه به دليل اين واژه، به آيه‏ى مباهله معروف گشته است. مباهله، يعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف يكديگر، به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاكت براى طرف مقابل كه از نظر او اهل باطل است.[2]

اين معنا در عرف عرب و نزد پيروان اديان آسماني معنايي کاملاً شناخته شده دارد و دعوت پيامبر اسلام‏ صلي الله عليه وآله از مسيحيان به مباهله، دعوت بديع و فتح بابي نو براي اثبات حقّ وابطال باطل نبوده است. از اين رو مي‏بينيم که مسيحيان نجران به گونه‏ اي طبيعي با آن برخورد کردند، وحتّي وقتي پيامبر اسلام‏ صلي الله عليه وآله بر سر زانوان نشستند و دست به دعا برداشتند، ابو حارثه - اسقف بزرگ مسيحيان - گفت: او همانند انبيا براي مباهله نشسته است.[3]

اين عمل بعد از بي نتيجه ماندن احتجاج‏ ها ومباحثات براي نابودي هر يک از طرفين انجام مي‏گرفته است.

 

احاديث مباهله

1- مسلم نقل کرده که معاوية بن ابي سفيان، سعد بن ابي وقاص را خواست و گفت: چه چيز مانع شده که ابوتراب را سبّ كني؟ گفت: سه فضيلت را رسول خداصلي الله عليه وآله درباره عليّ‏ عليه السلام بيان داشته که با وجود آن‏ها هرگز علي‏ عليه السلام را سبّ نخواهم کرد، واگر يکي از آن‏ها براي من بود از شترهاي گران قيمت نزد من ارزشمندتر بود... هنگامي که اين آيه نازل شد: (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ)رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين‏ عليهم السلام را خواست و عرض کرد: «بار خدايا! اينان اهل من هستند».[4]

2 - احمد بن حنبل نقل کرده... هنگامي که اين آيه نازل شد (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ)رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين - رضوان اللَّه عليهم اجمعين - را دعوت کرد، آن گاه عرض کرد: بار خدايا! اينان اهل من هستند.[5]

3- ترمذي نيز با همين سند و متن اين حديث را نقل کرده، آن گاه تصريح به صحت آن نموده است.[6]

4- حاکم نيشابوري از سعد بن ابي وقاص نقل کرده: هنگامي که اين آيه: (نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ...) نازل شد، رسول خداصلي الله عليه وآله عليّ و فاطمه و حسن و حسين - رضي اللَّه عنهم - را خواست، آن گاه عرض کرد: «بار خدايا! اينان اهل من هستند».[7]

حاكم تصريح مي كند كه اين حديث طبق شرط بخاری و مسلم صحیح می باشد.

5- ابن عساکر به سندش نقل مي كندکه امير المؤمنين‏ عليه السلام با اصحاب شورا مناظره کرده و با جمله ‏اي از فضايل و مناقبش محاجه نمود؛ از جمله آن‏ها اين که فرمود: «شما را به خدا سوگند مي‏دهم، آيا در ميان شما کسي نزديک‏تر به رسول خداصلي الله عليه وآله در رَحِم هست؟ وکسي که رسول خدا او را نفس خود خوانده و فرزندان او را فرزندان خود و زنان او را زنان خود، خوانده باشد غير از من وجود دارد؟» گفتند: بار خدايا، هرگز.[8]

6 - طبري از سدّي در تفسير آيه مباهله نقل کرده که پيامبرصلي الله عليه وآله در آن هنگام دست حسن و حسين و فاطمه را گرفت و به عليّ‏ عليه السلام گفت: دنبال ما بيا. او هم با آن‏ها به راه افتاد. در آن روز نصارا بيرون نيامدند و گفتند: ما مي‏ترسيم... [9]

7 – سيد مرتضي در کتاب«الفصول المختارة» نقل می کند: مأمون عباسي روزي به حضرت رضاعليه السلام عرض کرد: مرا به نزديک‏ترين فضيلت امير المؤمنين‏ عليه السلام خبر بده که قرآن بر آن دلالت دارد. حضرت فرمود: «فضيلت مباهله، خداوند - جل جلاله - فرمود: (فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبِينَ)، آن گاه رسول خداصلي الله عليه وآله حسن و حسين که دو فرزند او به حساب مي‏آمدند دعوت کرد، ونيز فاطمه را که در موضع نساء او به حساب مي‏آمد خواست و نيز امير المؤمنين‏ عليه السلام را که به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نفس او به حساب مي‏آمد دعوت نمود. و به تحقيق ثابت شده که احدي از خلق خدا جليل‏تر و افضل از رسول خداصلي الله عليه وآله نيست، پس واجب است که احدي افضل از نفس رسول خداصلي الله عليه وآله به حکم خداوند - عزّ وجلّ - نباشد....».[10]

 

صحت حديث

حدیث مباهله به صورت متواتر نقل شده است وحدیث متواتر هم احتیاجی به بررسی سند ندارد چون مفید قطع است؛ حاکم نيشابوري در مورد تواتر اين حدیث مي‏گويد: «اخبار متواتر در تفاسير از ابن عباس و ديگران روايت شده که رسول خداصلي الله عليه وآله در روز مباهله دست علي و حسن و حسين‏ عليهم السلام را گرفته و فاطمه‏ عليها السلام را پشت سر خود قرار داد. آن گاه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: اين‏ها فرزندان ما و نفس‏ هاي ما و زنان ما هستند، شما نيز نفس‏ها و فرزندان و زنان خود را بياوريد آن گاه مباهله کرده و لعنت خدا را بر کافران قرار دهيم».[11]

صرف نظر از تواتر اين حديث، وجود این حدیث در كتب معتبر اهل سنت وتصريح به صحت آن از جانب صاحبان آن نیز قابل توجه است.

اين حدیث را مسلم در صحیح خود آوره است و همین امر نشانگر صحت آن در نزد مسلم بن حجاج است؛ علاوه بر اينكه حاكم نيشابوري تصريح به صحت حديث بنا بر شرط شيخين نموده و ذهبی نیز در تعلیقۀ خودبرحدیث آنرا تصدیق نموده است. ابوعیسی ترمذی صاحب سنن ترمذی نیز حکم به صحت حدیث نموده و البانی نیز آنرا تائید نموده است.

 

دلالت آيه

صاحبان اثر اتفاق نموده اند بر اين‏که مقصود از «ابناءنا» امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام و «انفسنا» امام عليّ‏ عليه السلام و «نساءنا» حضرت زهراعليها السلام است.[12] در اين آيه خداوند متعال حضرت علي‏ عليه السلام را به عنوان نفس رسول خداصلي الله عليه وآله معرفي کرده است، و مقصود از آن مساوات در فضايل است، و اين آيه بهترين دليل بر علوّ شأن و مرتبه امير المؤمنين است؛ زيرا از طرفي حکم به مساوات او با رسول خداصلي الله عليه وآله در کمالات شده و از طرف ديگر مقام و منزلت او به حدّي رسيده است که پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام مباهله و نفرين بر اهل کتاب از دعاي او کمک گرفته و او را در اجابت دعاي خود سهيم دانسته است.

قاضي ايجي در اين رابطه مي گوید:«... مراد از (أَنْفُسَنا) خود پيامبر نيست؛ زيرا انسان خودش را دعوت نمي‏کند، بلکه مراد به آن عليّ‏ عليه السلام است، و اخبار صحيح و روايات ثابته نزد اهل نقل دلالت مي‏کند بر اين‏که پيامبرصلي الله عليه وآله عليّ‏ عليه السلام را براي اين مقام دعوت کرد. و به طور حتم نفس علي همان نفس محمّد حقيقتاً نيست بلکه مراد مساوات در فضل و کمال است، تنها فضيلت نبوّت استثنا مي‏شود و اين‏که (أَنْفُسَنا) در بقيه کمالات حجّت است. پس عليّ‏ عليه السلام با پيامبرصلي الله عليه وآله در هر فضيلتي به جز نبوّت مساوي است. [13]

 

نکات آيه

از آيه مباهله و رواياتي که در ذيل آن وارد شده، نکات مهمّي را درباره اهل بيت‏ عليهم السلام خصوصاً امام علي‏عليه السلام استفاده می شود که به برخي از آن‏ها اشاره مي‏کنيم:

 

الف) امامت اميرالمؤمنين عليه السلام

آيه دلالت بر مساوات بين امام علي‏عليه السلام و پيامبرصلي الله عليه وآله به جز نبوّت دارد. و به تصريح قرآن کريم: (النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛[14]«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است». نتيجه اين‏که امام علي‏ عليه السلام سرپرست امت اسلامي و خليفه رسول خداصلي الله عليه وآله است.

 

ب) برتري امام علي بر انبيا عليهم السلام

شکي نيست که پيامبر اکرم‏ صلي الله عليه وآله در بين انبيا بهترين پيامبر بوده و از همه آنان برتري داشته است؛ همچنان که از آیۀ شریفۀ (وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً)[15]استفاده می شود.[16] و مطابق برخي از روايات، او بهترين[17]وسيد اولاد حضرت آدم‏ عليه السلام است.[18]از طرفي ديگر حضرت علي‏ عليه السلام مطابق آيه مباهله نفس رسول خداصلي الله عليه وآله در تمام مقامات و فضايل به جز مقام نبوّت است. نتيجه اين مي‏شود که امام علي‏ عليه السلام نيز افضل از انبياي پيشين است.

 

ج) افضليت امام علي‏ بر ساير صحابه

آيه مباهله با رواياتي که در ذيل آن آمده، دلالت بر فضيلتي بسيار بزرگ براي اهل بيت پيامبرعليهم السلام و در رأس آن امام علي‏ عليه السلام دارد، فضيلتي که قابل مقايسه با هيچ فضيلتي از ديگران نيست، و لذا دلالت بر افضليت و برتري امام علي‏ عليه السلام بر ساير صحابه دارد. و با ضميمه کردن اين مطلب با کبراي کلّي که افضل بايد امام باشد، همان گونه که ابن تيميه نيز بر آن تصريح دارد، نتيجه اين مي‏شود که امام علي‏ عليه السلام بعد از رسول خداصلي الله عليه وآله امام و خليفه بر مردم است.

 

فضايل اهل‏ بيت علیهم السلام در آيه

و امّا در اين آيه و روايات مربوط به آن، فضايلي نهفته است که به برخي از آن‏ها اشاره می شود:

الف) اين قضيه دلالت دارد بر اين‏که اهل بيت رسول خداصلي الله عليه وآله محبوب‏ترين افراد نزد اويند. و لذا بيضاوي در تفسير آيه آورده است: «يعني هرکدام از ما و از شما خود و عزيزترين اهلش را بياورد».[19]

ب) اين‏که پيامبرصلي الله عليه وآله اين افراد را براي مباهله که موضع حسّاسي است و احتياج به دعا دارد آورد، خود دلالت بر افضليت آن‏ها بر ديگران دارد.

ج) پيامبرصلي الله عليه وآله به اهل بيتش فرمود: «إذا أنا دعوت فأمّنوا» هر گاه من دعا کردم شما آمين بگوييد.

اسقف آن‏ها گفت: من در سيماي آنان چنين مي‏بينم که اگر آنان از خدا بخواهند که کوهي از کوه‏ها از جا کنده شود، خداوند چنين خواهد کرد، لذا با آن‏ها مباهله نکنيد که هلاک خواهيد شد، و تا روز قيامت هيچ نصراني در روي زمين باقي نخواهد ماند.[20] از اين جا استفاده مي‏شود که حتي نصارا نيز پي به فضيلت آن بزرگواران برده بودند.

د) در اين آيه خداوند امام علي‏ عليه السلام را نفس و جان رسول خداصلي الله عليه وآله معرفي کرده است و اين بلندترين تعبيري است که مي‏توان در شأن آن حضرت‏ عليه السلام آورد.[21]

 

پی نوشت:

[1] .آل عمران/61.

[2] . تفسيرموضوعي،جوادی آملی، ج9، ص183.

[3] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 76

[4] . صحيح مسلم، ح:2404، دار احیاء التراث العربی.«حدثنا قتيبة بن سعيد ومحمد بن عباد ( وتقاربا في اللفظ ) قالا حدثنا حاتم ( وهو ابن إسماعيل ) عن بكير بن مسمار عن عامر بن سعد بن أبي وقاص عن أبيه قال: أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا فقال ما منعك أن تسب أبا التراب ؟ فقال أما ذكرت ثلاثا قالهن له رسول الله صلى الله عليه و سلم فلن أسبه لأن تكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول له خلفه في بعض مغازيه فقال له علي يا رسول الله خلفتني مع النساء والصبيان ؟ فقال له رسول الله صلى الله عليه و سلم أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبوة بعدي وسمعته يقول يوم خيبر لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله قال فتطاولنا لها فقال ادعوا لي عليا فأتى به أرمد فبصق في عينه ودفع الراية إليه ففتح الله عليه ولما نزلت هذه الآية فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبنائكم [ 3 / آل عمران / 61 ] دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا وفاطمة وحسنا وحسينا فقال اللهم هؤلاء أهلي».

[5] . مسند احمد، ح:1608، مؤسسةالرسالة.« حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا حَاتِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لَهُ وَخَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ عَلِيٌّ أَتُخَلِّفُنِي مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ قَالَ يَا عَلِيُّ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيًّا فَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِي عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ { نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ } دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي».

[6] . صحيح ترمذي، ح: 2999، داراحیاء التراث العربی.«حدثنا قتيبة حدثنا حاتم بن إسماعيل عن بكير بن مسمار هو مدني ثقة عن عامر بن سعيد بن أبي وقاص عن أبيه قال : لما أنزل الله هذه الآية { ندع أبناءنا وأبناءكم } دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا و فاطمة و حسنا و حسينا فقال اللهم هؤلاء أهلي». قال أبو عيسى هذا حديث حسن صحيح. قال الشيخ الألباني : صحيح الإسناد.

[7] . مستدرک حاکم، ح:4719 ،دارالکتب العلمیة.«أخبرني جعفر بن محمد بن نصير الخلدي ببغداد ثنا موسى بن هارون ثنا قتيبة بن سعيد ثنا حاتم بن إسماعيل عن بكير بن مسمار عن عامر بن سعد عن أبيه قال : لما نزلت ذهه الآية { ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم } دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا و فاطمة و حسنا و حسينا رضي الله عنهم فقال : اللهم هؤلاء أهلي». هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه. تعليق الذهبي قي التلخيص : على شرط البخاري ومسلم.

[8] . تاريخ مدينة دمشق،ابن عساكر، ج 42، ص 432.«...قال نشدتكم بالله هل فيكم أحد أقرب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم في الرحم ومن جعله رسول الله صلى الله عليه وسلم نفسه وأبناه أبناءه ونساءه نساءه غيري قالوا اللهم لا».

[9] . جامع البيان، ج 3، ص 212 و 213.

[10] . الفصول المختاره، الشريف المرتضي، ص 38.« و حدثني الشيخ أدام الله عزه أيضا قال قال المأمون يوما للرضا (عليه السلام) أخبرني بأكبر فضيلة لأمير المؤمنين (عليه السلام) يدل عليها القرآن قال فقال له الرضا (عليه السلام) فضيلته في المباهلة قال الله جل جلاله فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ فدعا رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) الحسن و الحسين (عليه السلام) فكانا ابنيه و دعا فاطمة (عليه السلام) فكانت في هذا الموضع نساءه و دعا أمير المؤمنين (عليه السلام) فكان نفسه بحكم الله عز و جل و قد ثبت أنه ليس أحد من خلق الله سبحانه أجل من رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) و أفضل فوجب أن لا يكون أحد أفضل من نفس رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) بحكم الله عز و جل...».

[11] .معرفة علوم الحدیث، حاکم نیشابوری، ج1ص96،دارالکتب العلمیة.« وقد تواترت الأخبار في التفاسير عن عبد الله بن عباس وغيره أن رسول الله صلى الله عليه و سلم [ أخذ يوم المباهلة بيد علي وحسن وحسين وجعلوا فاطمة وراءهم ثم قال : هؤلاء أبناءنا وأنفسنا ونساؤنا فهلموا أنفسكم وأبناءكم ونساءكم ثم نبتهل فنجعله لعنة الله على الكاذبين ] .حدثنا أبو الحسن بن ماتي من أصل كتابه ثنا الحسن بن الحكم قال حدثنا حسن بن حسين قال ثنا عيسى بن عبد الله بن عمرو بن علي عن أبيه عن جده عن علي قال ما سماني الحسن والحسين يا أبت حتى توفي رسول الله صلى الله عليه و سلم كانا يقولان لرسول الله صلى الله عليه و سلم يا أبت يا أبت وكان الحسن يقول لي يا أبا حسن وكان الحسن يقول لي يا أبا الحسين . قال الحاكم : فقد صحت الرواية من ولد رسول الله صلى الله عليه و سلم عن فاطمة والحسن والحسين والحسن بن الحسن بن علي وعبد الله وحسن وعلي وزيد بني الحسن بن الحسين بن علي وعمرو بن الحسن بن علي ومحمد بن عمرو بن حسن بن علي والحسن بن زيد بن حسن بن علي وموسى بن عبد الله بن حسن بن حسن ومحمد بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علي وعن علي بن الحسين بن علي وفاطمة بنت الحسين بن علي ومحمد وعبد الله وزيد وعمرو وحسين بني علي بن الحسين وعن جعفر بن محمد بن علي والحسين بن زيد بن علي فهؤلاء قد صحت عنهم الروايات وقد روي الحديث عن زهاء مائتي رجل وامرأة من أهل البيت...».

[12]. جصاص در کتاب احکام القرآن، ج 2، ص 296، در این رابطه مي‏گويد: « فنقل رواة السير و نقلة الأثر لم يختلفوا فيه أن النبي صلّى اللّه عليه و سلّم أخذ بيد الحسن و الحسين و على و فاطمة رضى اللّه عنهم ثم دعا النصارى الذين حاجوه إلى المباهلة ...؛ همانا راويان تاريخ و ناقلان آثار اتفاق کرده‏اند بر اين‏که پيامبرصلي الله عليه وآله دست حسن و حسين و عليّ و فاطمه - رضي اللَّه عنهم - را گرفت و نصارا که با او به محاجّه برخاسته بودند را به مباهله دعوت کرد».

[13] . شرح المواقف، ج 8، ص 367.

[14] . سوره احزاب، آيه 6.

[15] .سوره احزاب،آیه 7. «و [ياد كن‏] هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى‏ و عيسى‏ پسر مريم، و از [همه‏] آنان پيمانى استوار گرفتيم».

[16] .در این آیه قرآن کریم چهار نفر از انبیاء را به ترتيب عصرشان ذكر كرد، ولى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بر آنان مقدم داشت، با اينكه آن جناب از لحاظ عصر آخرين ايشان بود، واین نیست مگر بخاطر برترى و شرافت و تقدم آنحضرت بر سایر انبیاء.

[17] .شرح الاخبار، القاضی النعمان المغربی، ج2،ص231.« أنا أفضل ولد آدم عليه السلام ولا فخر ، وأنا سيد النبيين ، ولا فخر . وقال علي عليه السلام : أنا أفضل الأوصياء».

[18]. صحیح البخاری،ح:6079، دارالجیل.« حَدَّثَنِى الْحَكَمُ بْنُ مُوسَى أَبُو صَالِحٍ حَدَّثَنَا هِقْلٌ - يَعْنِى ابْنَ زِيَادٍ - عَنِ الأَوْزَاعِىِّ حَدَّثَنِى أَبُو عَمَّارٍ حَدَّثَنِى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ فَرُّوخَ حَدَّثَنِى أَبُو هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « أَنَا سَيِّدُ وَلَدِ آدَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَأَوَّلُ مَنْ يَنْشَقُّ عَنْهُ الْقَبْرُ وَأَوَّلُ شَافِعٍ وَأَوَّلُ مُشَفَّعٍ ».

[19] . تفسير بيضاوي ، ج 2، ص 46، دارالفکر.«بیضاوی در آیه شریفه «انفسنا» را خود پیامبر صلی الله علیه و آله گرفته اما در ذیل همین برداشت روایت مباهله را بیان می دارد که عدم انطباق برداشت وی با روایت شان نزول آشکار است با این حال وی اقرار به برتری آنها نسبت به سایرین می نماید:«... ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ( أي يدع كل منا ومنكم نفسه وأعزة أهله وألصقهم بقلبه إلى المباهلة ويحمل عليها وإنما قدمهم على الأنفس لأن الرجل يخاطر بنفسه لهم ويحارب دونهم... فنجعل لعنة الله على الكاذبين ( عطف فيه بيان روي أنهم لما دعوا إلى المباهلة قالوا حتى ننظر فلما تخالوا قالوا للعاقب وكان ذا رأيهم ما ترى فقال والله لقد عرفتم نبوته ولقد جاءكم بالفصل في أمر صاحبكم والله ما باهل قوم نبيا إلا هلكوا فإن أبيتم إلا إلف دينكم فوادعوا الرجل وانصرفوا فأتوا رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) وقد غدا محتضنا الحسين آخذا بيد الحسن وفاطمة تمشي خلفه وعلي رضي الله عنه خلفها وهو يقول إذا أنا دعوت فأمنوا فقال أسقفهم يا معشر النصارى إني لأرى وجوها لو سألوا الله تعالى أن يزيل جبلا من مكانه لأزاله فلا تباهلوا فتهلكوا فأذعنوا لرسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) وبذلوا له الجزية ألفي حلة حمراء وثلاثين درعا من حديد فقال ( صلى الله عليه وسلم ) والذي نفسي بيده لو تباهلوا لمسخوا قردة وخنازير ولاضطرم عليهم الوادي نارا ولاستأصل الله نجران وأهله حتى الطير على الشجر وهو دليل على نبوته وفضل من أتى بهم من أهل بيته».

[20] . الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، الزمخشری، دارالکتاب العربی، ج‏1، ص: 369