مصحف امام على عليه‏السلام

در روايات فراوانى آمده است كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در ايّام حيات خويش، پيوسته در ساعاتى از شبانه روز، آيات نازل شده و تأويل آن را به على عليه‏السلام مى‏آموخت.
ابوالفتاح نقل مى‏كند كه امام صادق عليه‏السلام فرمود: خداوند تنزيل و تأويل را به پيامبرش آموخت و فرستاده خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آن را به على عليه‏السلام ياد داد.(1)
اصبغ بن نباته مى‏گويد: وقتى على عليه‏السلام برمسند خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند، فرمود: به خدا! من از هر مدّعى دانشى، به قرآن و تأويلش داناترم... سوگند به آن كه دانه را شكافت و جاندار را پديدآورد! اگر از هر آيه‏اى بپرسيد، به شما گزارش كنم كه چه زمانى نازل شد و در باره چه چيزى نزول يافت و به شما ناسخ و منسوخ، خاص و عام، محكم و متشابه و مكّى و مدنى بودن آن را خبردهم.(2)
نيز حضرت على عليه‏السلام فرمود: من ناسخ ومنسوخ، محكم و متشابه، فصل و وصل وحروف و معانى قرآن را نيز مى‏دانم. به خدا! هيچ حرفى برمحمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل نشد مگر آن كه من مى‏دانم كه درباره چه كسى ودر چه روزى و چه جايى نزول يافت. به خدا! «انّ هذا لفى الصحف الاولى * صحف ابراهيم و موسى»؛(3) پيش من است. من آن‏ها را از فرستاده خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ارث برده‏ام.(4)
نيز فرمود: آنچه را غايب بودم، (پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ) حفظ مى‏كرد و زمانى كه بر او وارد مى‏شدم، به من مى‏فرمود: اى على! پس از تو، خدا فلان آيه را نازل كرد. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آن آيه را براى من مى‏خواند و تأويلش را نيز به من مى‏آموخت.(5)
عبداللّه بن حسن بن حسن بن على عليهماالسلام از پدرش، از جدش چنين نقل مى‏كند: پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هرگاه در روز بر او وحى نازل مى‏شد، آن روز به شب نمى‏رسيد مگر آن كه آن را به على عليه‏السلام گزارش مى‏كرد و هرگاه در شب بر او نازل مى‏شد، آن شب به روز نمى‏رسيد مگر آن كه آن را به على عليه‏السلام خبر مى‏داد.(6)

 

اوّلين جمع كننده قرآن

ابن ابى‏الحديد معتزلى مى‏گويد: همه اتّفاق دارند كه على عليه‏السلام قرآن را در زمان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حفظ مى‏كرد و غير از او كسى قرآن را حفظ نمى‏كرد و او اوّل كسى است كه قرآن را جمع‏آورى كرد.(7)
بيش‏تر محقّقان و تاريخ نويسان برآنند كه جمع و ترتيب سوره‏ها بعد از وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به دست اميرمؤمنان حضرت على عليه‏السلام ، سپس زيد بن ثابت و ديگر صحابه بزرگوار انجام گرفت.(8)
ابن فارس از عبد خيرنقل مى‏كند كه پس از رحلت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، على عليه‏السلام نخستين كسى بود كه قرآن را گرد آورد.(9)
بنابرنظر علماى شيعه و اهل سنت ، حضرت على عليه‏السلام آغازگر تدوين قرآن ـ بنابر وصيّت پيغمبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ پس از رحلت آن حضرت بود. علماى اهل سنت نام چهار نفر را به عنوان نخستين جامع و مدوّن قرآن نام مى‏برند كه حضرت على عليه‏السلام در رأس آن‏ها قرار دارد. اين چهار نفر عبارتند از: على عليه‏السلام ، ابوبكر، عمر و سالم مولى حذيفه.(10)
حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «لمّا قبض رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اقسمت الاّ اضع ردائى عن ظهرى حتى اجمع مابين اللّوحين فما وضعت ردائى حتّى جمعت القرآن»(11)
وقتى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رحلت كرد، قسم ياد كردم كه ردا بردوش نگيرم تا وقتى كه قرآن را جمع‏آورى كنم و ردا برنگرفتم تا قرآن را جمع آورى نمودم.
ابن ابى‏الحديد مى‏نويسد: «لمّا قبض النّبى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله جلس علىّ فالّفه كما انزل اللّه و كان به عالماً»(12)
وقتى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رحلت نمود، على عليه‏السلام قرآن را آن گونه كه نازل شده بود، تنظيم نمود و به نزول آن آگاه و دانا بود.
سليم بن قيس از سلمان نقل مى‏كند، على عليه‏السلام پس از رحلت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ملازم خانه شد و قرآن را تأليف نمود و از خانه بيرون نيامد تا اين كه قرآن را از ورقه‏هاى كاغذ، چوب‏ها، چرم‏ها و قطعات ديگر، در يك‏جا جمع كرد و در پارچه‏اى گذاشت و مهر نمود. ابن شهرآشوب مى‏نويسد: پيغمبراسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به على عليه‏السلام فرمود: ياعلى! اين كتاب خداست، با خودبردار. پس على عليه‏السلام آن را در پارچه‏اى نهاد و به منزل برد و پس از رحلت پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آن را بر طبق نزول تأليف نمود و به آن آگاه و عالم بود.(13)
محمدبن سيرين گويد: چون آغاز خلافت ابوبكر شد، على‏بن‏ابى طالب عليه‏السلام در خانه خود نشست. به ابوبكر گفتند كه او از بيعت با تو كراهت دارد. اين بود كه ابوبكر او را ملاقات كرد و گفت: آيا از بيعت با من كراهت دارى؟
على عليه‏السلام گفت: با خود پيمان بسته‏ام كه جز روز جمعه ردا به دوش نگيرم، تا كتاب خدا را در مصحفى گردآورم. پس آن را انجام داد
.(14)
ابن نديم مى‏نويسد: زمان وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، حضرت على عليه‏السلام احساس كرد مردم فال‏هاى بدى مى‏زنند.* از اين رو قسم ياد كرد كه عبا به دوش نگيرد تا قرآن را جمع كند. پس سه روز در خانه نشست تا قرآن را جمع آورى كرد و آن اوّلين مصحفى بود كه همه قرآن در آن جمع شده بود.(15)
گرچه «ابن حجر» خبر جمع آورى حضرت على عليه‏السلام را ضعيف مى‏شمارد و مى‏گويد: برفرض صحت؛ مراد از جمع، حفظ تمام آن بوده است. و مستشرقين هم دل به اين سخن داده‏اند اما بايد گفت: نه تنها على عليه‏السلام نخستين گردآورنده قرآن نزد شيعيان است، بلكه اهل تسنن نيز روايات فراوانى دراين باره ذكر كرده‏اند.(16) توجيه اين كه على عليه‏السلام قرآن را در سينه خود جمع كرده بود، بارواياتى كه با صراحت مى‏گويند: تمام قرآن در كتابى جمع آورى گرديد، سازگارى ندارد.(17)
به گفته سيدحسن صدر، رواياتى كه از اهل‏بيت عليهم‏السلام نقل شده كه على عليه‏السلام اولين جامع قرآن است، از حدّ احصاء و شماره خارج است.(18)

 

ترتيب سوره‏هاى مصحف

ترتيب دقيق آيات و سوره‏ها طبق نزول آن‏ها دراين مصحف رعايت شده بود و كاملا مراحل و سير نزول آيات در آن روشن بود و بدين وسيله سيرتشريح و احكام، مخصوصاً مسأله ناسخ و منسوخ در قرآن فهميده مى‏شد.(19)
جمع آورى قرآن توسط حضرت على عليه‏السلام به ترتيب نزول و تقديم منسوخ برناسخ بود.(20) شيخ مفيد مى‏گويد: على عليه‏السلام در مصحف خود منسوخ را برناسخ مقدم فرمود.(21) ابورافع مى‏گويد: آن را چنان كه خدا نازل كرد، فراهم آورد و بدان آگاه بود.(22) سالم بن ابى‏سلمه مى‏گويد: امام صادق عليه‏السلام فرمود: على عليه‏السلام پس از آن كه آن را نوشت، به ميان مردم آورد و فرمود: اين كتاب خداست؛ چنان كه خدا آن را بر محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل كرد.(23)
جابرمى‏گويد: من از امام باقر عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: هيچ يك از مردم نيست كه بگويد: قرآن را چنان كه خدا نازل كرد، گردآورده است؛ مگر آن كه دروغ مى‏گويد. و جز على‏بن ابى‏طالب و امامان پس از او آن را چنان كه خدا نازل كرد، كسى گرد نياورد و حفظ نكرد.(24)
محمدبن سيرين مى‏گويد: آن را بر (وفق ترتيب) تنزيلش نوشت و ناسخ را در پى‏منسوخ نوشت و از حضرت على عليه‏السلام نقل مى‏كند كه فرمود: من سوگند ياد كرده‏ام كه پس از وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عبا بردوش نگيرم تاآن كه قرآن را چنان چه نازل شد، گردآورم. مسعودى نيز نقل مى‏كند كه على عليه‏السلام فرمود: اين كتاب خداست. من آن را چنان كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمان داد و وصيّت كرد، به همان گونه كه نازل شد، فراهم آوردم.

 

ويژگى‏هاى مصحف

در مصحف حضرت على عليه‏السلام قرائت آيات طبق قرائت پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه اصلى‏ترين قرائت بود، ثبت شده بود و هرگز براى اختلاف قرائت درآن راهى نبود. بدين ترتيب راه براى فهم محتوا و تفسير صحيح آيه هموار بود.
خصوصيت ديگر مصحف حضرت على عليه‏السلام اين بود كه مشتمل بر تنزيل و تأويل بود، البته در حاشيه مصحف. اين حواشى بهترين وسيله براى فهم معانى قرآن و دفع بسيارى از مبهمات بود.(25) ابن اشته در مصاحف خود از ابن سيرين نقل مى‏كند كه على عليه‏السلام در مصحفش ناسخ و منسوخ را نيز نوشت.(26) شيخ طبرسى نيز از سلمان فارسى نقل مى‏كند كه آن حضرت قرآن را مشتمل برتنزيل و ناسخ و منسوخ نوشت.(27) شيخ مفيد در كتاب «الارشاد» نقل مى‏كند كه حضرت على عليه‏السلام تأويل بعضى آيات و تفسير آن‏ها را به تفصيل درآن مى‏نوشت.(28) سليم بن قيس از على عليه‏السلام نقل مى‏كند كه فرمود: هرآيه‏اى كه بر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل مى‏شد، خواندن آن را به من مى‏آموخت و به من ديكته مى‏كرد تا آن را به خطّ خود بنويسم و تفسير، تأويل، ناسخ ومنسوخ، محكم و متشابهات آيات قرآن را به من تعليم مى‏داد. سپس از خدا مى‏خواست تا توفيق فهميدن قرآن و حفظ كردن آن را به من عطا فرمايد. هر آيه و مطلبى را كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به من آموخته و ديكته كرده بود، نوشتم و هيچ آيه‏اى را فراموش نكردم.(29)
مرحوم بلاغى در مقدمه تفسير «آلاءالرحمن»(30) مى‏نويسد: مصحف حضرت على عليه‏السلام مشتمل برجوانب عمومى آيات بود، به طورى كه اختصاص به زمان و مكان و شخص معينى نداشت و مانند خورشيد و ماه جريان داشت. اين است مقصود على عليه‏السلام از تأويل در كلامش: «من كتاب را به آن‏ها عرضه كردم، در حالى كه داراى تنزيل و تأويل بود.»
در احتجاج طبرسى(31) آمده است كه حضرت على عليه‏السلام خطاب به طلحه فرمود: هرآيه‏اى كه خداوند برپيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل نمود، نزد من است، براملاء ايشان و خط من و تأويل همه آيات و حلال و حرام و حدود و احكام يا هرچيزى كه امت تا روز قيامت بدان احتياج داشته باشند، حتى ديه خراشى كه بر بدن وارد آيد، با املاء پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و خط من نوشته شده است.
بنابراين مصحف حضرت على عليه‏السلام به ترتيب نزول، طبق قرائت پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، مشتمل بر تنزيل و تأويل و تفسير و جوانب عمومى آيات، همراه با بيان شأن نزول، محكم و متشابه، عام و خاص و ناسخ و منسوخ بود و طبق گفته امام باقر عليه‏السلام جز على‏بن ابى‏طالب عليه‏السلام ، دروغ گفته است كسى كه بگويد قرآن را چنان كه نازل شد، جمع كردم و به گفته محمدبن سيرين، اگر جن و انس جمع گردند كه اين گونه قرآن را بنويسند، نمى‏توانند.

آيا مصحف حضرت على عليه‏السلام غير از اين قرآن است؟

آقاى حجتى در تاريخ قرآن مى‏نويسد: «مسلّماً متن ومحتواى قرآن حضرت على عليه‏السلام ـ منهاى ترتيب سور آن ـ هيچ تفاوتى با قرآن موجود ندارد(32)
دكتر راميار نيز مى‏نويسد: «دراين كه مصحف على عليه‏السلام ازنظر ترتيب سوره‏ها با قرآن موجود مغاير و متفاوت بوده، گفتگويى نيست، و در اين كه اضافاتى هم در مصحف على عليه‏السلام بوده، حرفى نيست. اما مى‏دانيم كه اين اضافات جزء قرآن نبوده است. چرا كه خود حضرت خطاب به طلحه فرمودند: اى طلحه! اگر به آنچه در قرآن است عمل كنيد، از آتش جهنّم رهايى خواهيد يافت و اهل بهشت خواهيد بود كه حجّت ما و بيان حقّ ما و وجوب طاعت ما درآن است(33)
بنابراين بايد گفت كه فرقى بين دو مصحف نبوده است. چرا كه على عليه‏السلام نگهبان سلامت دين بود و اگر كوچك‏ترين تحريف يانقصان يا زياده ياتغييرى در مصحف عثمان مى‏ديد، سكوت نمى‏كرد و هيچ گاه از امام عليه‏السلام شنيده نشد كه به صراحت يا اشاره ايجاد شك ياعدم اطمينان نسبت به مصحف عثمان كنند. و به همين خاطر خود حضرت و بقيه ائمه عليهم‏السلام مردم را به همين قرآن ارجاع مى‏دادند و به اعتقاد «شيخ صدوق» قرآنى كه در دست مردم است، همانى است كه خدا بر پيغمبرش صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل كرد. و اختلاف آن اين است كه مصحف حضرت على عليه‏السلام به ترتيب نزول و تقدّم منسوخ بر ناسخ و تفسير و تأويل آيات است و اين كه گفته‏اند قرآن تام و تمام نزد على عليه‏السلام و بعد ائمه طاهرين عليهم‏السلام و الآن نزد حضرت ولى عصر عليه‏السلام مى‏باشد. از اين جهات است كه ذكر شد و الاّ درخود قرآن ابداً كم و زيادى نشده است.
آقاى كورانى در كتاب تدوين القرآن(34) مى‏نويسد: «ادعاى عثمان اين بود كه لجنه (گروه جمع آورى قرآن) مصحف مادر را از روى مصحفى نوشتند كه به املاى پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود و آن چه در اخبار آمده، آن مصحف حضرت على عليه‏السلام بوده است و عثمان چون مى‏خواست مردم حسّاس نشوند، نسبت به عائشه داد. هيچ كس قبل از وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله غير از حضرت على عليه‏السلام نسخه‏اش را برايشان عرضه نكرد. اگر براى عائشه مصحفى بود، به آن احتجاج مى‏كرد و از ابن يونس درخواست نوشتن مصحف نمى‏كرد و طبق روايت ابن ابى‏شيبه، قرائتى كه در سال آخر عمر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله خوانده شد، طبق همين قرائتى است كه مردم امروزه قرآن را مى‏خوانند. پس همان طور كه قبلاً اشاره شد، قرائت ما نيز مطابق با قرائت مصحف حضرت على عليه‏السلام است.»
اضافه براين، قرآن فعلى ما به قرائت حفص از عاصم ازابى عبدالرّحمن است و او مى‏گويد: هيچ اختلافى با على عليه‏السلام در قرائتش ندارم و حضرت نسبت به قرائت عاصم مى‏گويد: «افصح القرائات قراءة عاصم»؛ فصيح‏ترين قرائت‏ها، قرائت عاصم است.

 

مدت تدوين مصحف على عليه‏السلام

ابن نديم مى‏نويسد: حضرت على عليه‏السلام درخانه نشست و تا سه روز به جمع آورى قرآن سرگرم بود. دكتر راميار مى‏نويسد: درباره مدت اين گردآورى، روايات مختلف است. پاره‏اى مى‏گويند: حدود شش ماه پس از وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود كه على عليه‏السلام براى گردآورى قرآن نشست. اما ديگران مى‏گويند: قرآن را ظرف سه روز از روى حافظه به ترتيبى كه بر وى مكشوف شده بود، نگاشت.(35)
ابن عباس نقل مى‏كند: خدا قرآن را در قلب على عليه‏السلام جمع كرد و بعد از مرگ پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در شش ماه جمع آورى كرد.(36) بنابر روايات، على عليه‏السلام مدت شش ماه در منزل نشست و اين كار را به انجام رسانيد.(37)
براساس نقل سيوطى و سجستانى، پس از رحلت پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، على عليه‏السلام به انزوا پرداخت و هنوز شش ماه از رحلت نگذشته بود كه ازنوشتن مصحف فراغت يافت.

 

چرا مصحف على عليه‏السلام پذيرفته نشد؟

وقتى غاصبان و كوردلان فهميدند كه در مصحف حضرت مطالب تفسيرى نيز هست و آل محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به شجره طيّبه و بنى اميه به شجره خبيثه، ومنافقان در آن معرفى شده‏اند و شرط لياقت خلافت و فتوا در آن معلوم شده و مختصّات حكومت اسلامى روشن شده است و ديگر راه براى طرح‏هاى پيش ساخته معطّل خواهد ماند، اجراى اغراض شخصى و قومى و سياسى مانع از قبول مصحف شد و متأسفانه آن را ترك كردند و نه تنها مصحف حضرت را ترك كردند بلكه مصاحف ديگرى، چون مصحف‏هاى ابن عباس، ابن مسعود و ابىّ‏بن كعب را كه مشتمل بر تفسير و تأويل مأثور بود، به نابودى كشاندند. آنچه ردّ شد، متن مصحف نبود، چون بين متن مصحف حضرت على عليه‏السلام و مصحف‏هاى موجود هيچ تفاوتى نبود، بلكه تفسيرهاى موجود در مصحف ايشان بود.(38)

 

سرانجام مصحف على عليه‏السلام

على عليه‏السلام پس از اتمام گردآورى قرآن، آن را بارشتر كرد و به مسجد آورد، در حالى كه مردم پيرامون ابوبكر گرد آمده بودند. حضرت به آنان فرمود: بعد از مرگ پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تاكنون به جمع آورى قرآن مشغول بودم و در اين پارچه آن را فراهم كرده‏ام و تمام آنچه بر پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نازل شده است، را جمع كرده‏ام. مبادا فردا بگوييد از آن غافل بوده‏ايم!
آن گاه يكى از سران گروه به پا خاست و با ديدن آنچه على عليه‏السلام در نوشته‏ها فراهم كرده بود، گفت: به آن چه آورده‏اى، نيازى نيست و آنچه نزدماست، ما را كفايت مى‏كند.
على عليه‏السلام فرمود: ديگر هرگز آن را نخواهيد ديد. (آنگاه داخل خانه خود شد و كسى مصحف را پس از آن زمان نديد.) برمن لازم بود پس از فراهم آوردن مصحف، شما را آگاه سازم تا آن را بخوانيد و روزقيامت نگوييد: من شما را به يارى خود فرا نخواندم و حقم را به شما يادآور نشدم و شما را به كتاب خدا فرانخواندم. عمر به او گفت: آيا قرآنى كه باماست، از آنچه تو ما را به آن فرا مى‏خوانى، بى‏نياز نمى‏سازد؟!
ابوذر مى‏گويد: وقتى عمر خليفه شد، گفت: اى ابوالحسن! كاش قرآنى را كه نزد ابوبكر آوردى، مى‏آوردى تا برآن گرد آييم. على عليه‏السلام فرمود: هيهات! بدان راه نيست. من آن را تنها نزد ابوبكر آوردم تا حجّت بر شما تمام شود و روز رستاخيز مگوييد كه ما ازاين بى‏خبر بوديم.
در دوران عثمان، طلحه بن عبداللّه به اميرمؤمنان عليه‏السلام عرض كرد: به ياددارى آن روزى را كه مصحف خود را بر مردم عرضه داشتى‏و مردم آن را نپذيرفتند؟ چه مى‏شود امروز آن را ارائه دهى تا شايد رفع اختلاف گردد؟
حضرت فرمود: آيا اين قرآنى كه امروز دردست مردم است، تمامى آن قرآن است يا آن كه چيزى غير از قرآن به آن اضافه شده است؟ طلحه گفت: البته تمام آن قرآن است. حضرت فرمود: اكنون كه چنين است، چنان چه به آن اخذكنيد و عمل نماييد، به رستگارى رسيده‏ايد، قرآنى كه من جمع نموده‏ام، طبق امر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بايد به برترين مردم بعد از خودم وجانشينم كه فرزندم حسن است، تحويل دهم. او هم بايد به فرزندم، حسين تحويل دهد. سپس درنزد فرزندان حسين، يكى پس از ديگرى قرار گيرد تا آخرين ايشان به رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله برگرداند.
طبق روايات معتبر و به روايت امام صادق عليه‏السلام كه فرمود: هنگامى كه قائم ـ عجل اللّه تعالى فرجه ـ قيام كند، كتاب خدا را درحدواقعى آن خواهد خواند و مصحفى را كه على عليه‏السلام نوشته بود، ارائه خواهد داد؛ مصحف على عليه‏السلام به عنوان سپرده امامت به فرزندش، امام حسن مجتبى عليه‏السلام رسيد و به عنوان ميراث امامت، از امامى به امام ديگر منتقل گشت كه سرانجام در اختيار آخرين و دوازدهمين امام شيعه قرار خواهد گرفت كه پس از ظهور خود، آن را به مردم ارائه خواهد نمود و وقتى ايشان قيام كند، آن مصحف به مردم آموخته مى‏شود.

 

نكته‏اى در مورد مصحف

دونسخه از قرآن نزد حضرت على عليه‏السلام بود: نسخه‏اى كه در زمان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به املاى خود ايشان بود و الآن نزد امام زمان(عج) است و نسخه ديگر بعد از وفات پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله توسط حضرت على عليه‏السلام نوشته شد، كه مانند قرآن فعلى ماست. اسلوب تأليف و عرضه قرآن برمهاجرين و انصار به توصيه پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود. فرق بين دو نسخه فقط در ترتيب است.(39)

 

پى‏نوشت ها:

1 ـ بحارالانوار، ج 89، ص 97.
2 ـ همان، ج 40، ص 144 و ج 10، ص 117.
3 ـ سوره اعلى، آيه 18 و 19.
4 ـ بحارالانوار، ج 40، ص 138.
5 ـ همان، ص 187 و ج 89، ص 125.
6 ـ همان، ج 40، ص 135 و 151.
7 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج 1، ص 27.
8 ـ تاريخ قرآن، آية‏اللّه معرفت، ص 85.
9 ـ ر.ك: تاريخ قرآن، دكتر راميار.
10 ـ تاريخ قرآن كريم، محمدباقر حجتى، ص 385.
11 و 12 ـ بحارالانوار، ج 89، ص 52.
13 ـ تاريخ وعلوم قرآن، ميرمحمدى زرندى، ص 144.
14 ـ مصاحف، سجستانى، ص 10؛ سيوطى مى‏نويسد: رأيت كتاب اللّه يزادفيه. (ر.ك: الاتقان، ج 1، ص 204 به نقل از تاريخ قرآن، دكتر راميار، ص 367.)
* ـ نسبت به تحريف يا از بين رفتن قرآن.
15 ـ الفهرست، ابن نديم، ص 30؛ تفسير ابن كثير، ج 4، ص 28؛ به نقل از افسانه تحريف، رسول جعفريان، ص 113.
16 ـ تاريخ قرآن، محمودراميار، ص 368.
17 ـ روح المعانى، آلوسى، ج 1، ص 22.
18 ـ تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام، سيدحسن صدر، ص 317.
19 ـ تاريخ قرآن، معرفت، ص 86.
20 ـ الفهرست، ابن نديم، به نقل از لمحات من تاريخ القرآن، محمدعلى الاشيقر، ص 173.
21 ـ اوائل المقالات، ص 94.
22 ـ بحارالانوار، ج 89، ص 51 و ج 40، ص 155.
23 ـ بصائرالدّرجات، محمدبن حسن صفّار، ص 93.
24 ـ بحارالانوار، ج 92، ص88.
25 ـ تاريخ قرآن، معرفت، ص 86.
26 ـ الاتقان، ج 1، ص 100.
27 ـ رجاءالغفران فى مهمات القرآن، به نقل از تاريخ قرآن، دكتر راميار.
28 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 88.
29 ـ همان، ص 40.
30 ـ تفسيرآلاءالرّحمن، محمدجواد بلاغى، ص 27.
31 ـ احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 223.
32 ـ تاريخ قرآن كريم، محمد باقر حجتى، ص 413.
33 ـ تاريخ قرآن، محمود راميار، ص 379.
34 ـ تدوين القرآن، على كورانى، ص 338.
35 ـ تاريخ قرآن، محمود راميار، ص 368.
36 ـ ر.ك: تدوين‏القرآن.
37 ـ تاريخ قرآن، معرفت، ص 85.
38 ـ پژوهشى پيرامون آخرين كتاب الهى، رجبعلى مظلومى، ص 88.
39 ـ تدوين القرآن، ص 351.

 نویسنده: محمدصادق كفيل