زبانشناسی قرآن

قرآن كريم، حقيقتى واحد است كه از سوى خداى واحد و از طريق وحى بر قلب پاك خاتم رسولان فرود آمده و او مردم را فراخوانده تا به سوى آنچه آنان را حيات می بخشد گام بردارند و جان و روان خود را از آبشخور آن سيراب گردانند. خداى متعال، حقايق غيبى را لباس بيان پوشانيده و همه آنها را در قالب لسان در دسترس عارف و عامى قرار داده است. اين لسان، عربى مبين  نام گرفته و ويژگی هاى خاص خود را دارد. از خصوصيات اين زبان اينكه در عين دمسازى با زبان انسانها، فاصله اى همانند فاصله خدا و خلقش دارد.
اين نكته جاى تأمل نيست كه راه دست يابى به مقاصد هر گوينده ‏اى شناخت زبان مفاهمه اوست. مقصود از زبان‏شناسى در اين مقوله، لغت و لهجه تكلم و خط و نگارش نيست كه ميان اقوام گوناگون و نژادهاى مختلف جغرافيايى عالم، متفاوت است. زيرا همه مى ‏دانند كه زبان قرآن از اين جهت زبان عربى است كه متمايز از صدها نوع زبان ديگر، همچون فارسى، انگليسى، عربى، فرانسوى و غيره است.
قرآن كريم ، در افاده تعاليم عاليه خود، طريقه مخصوص به خود را دارد. قـرآن ، در بيانات شافيه و كافيه خود، روشى را اتخاذ كرده، جدا از روشهاى معمولى ، كه انسانها در مقام محاوره اتخاذ مى كنند. قـرآن اصـطـلاحـات مـخصوص خود را دارد كه بايد شناخته شود، تا دستيابى به حقايق عاليه آن امكان پذير گردد. قرآن زبان ويژه خود را به كار انداخته ، ضرورت است آن زبان شناخته شود.
قرآن مجيد به منظور استفاده همگانى از رهنمودهايش و درك حقايقش، در بيان مفاهيم و معانى بلند خود و ابلاغ پيام هايش، شيوه هاى خاصى به كار برده و با قالب و شكل هاى متنوعى، با مردم ارتباط برقرار كرده است. يكى از شيوه هاى جالب قرآن در بيان مطالب خود، اين است كه پيش از بيان مطلب، مخاطب خود را ندا مى دهد و با عنوان متناسبى از او نام مى برد.
چرا در برخى از سوره هاى قرآن«اللّه» بسيار زياد به كار رفته و در برخى سوره‌ها كمتر؟
 اتحاد چند واژه در معناى مراد (مصداق) ترادف از موضوعات مبحث الفاظ اصول فقه و منطق و نيز از موضوعات مورد بحث در فقه‌اللغه و علم‌الدلاله به شمار مى‌رود كه دانشمندان علوم قرآنى آن را بر واژگان قرآنى تطبيق كرده، از رهگذر آن دانش «ترادف در قرآن» را سامان داده‌اند.
در ميان ادبا و لغت شناسان و همچنين دانشمندان علم اصول، از ديرباز اين بحث مطرح بوده كه آيا در زبان عربي الفاظي به عنوان الفاظ مترادف وجود دارد يا نه؟ به اين صورت كه دو يا چند لفظ به يك معنا باشند و مفهوم واحدي را افاده كنند، به گونه ‏اي كه بتوان يكي را جايگزين ديگري كرد. بيشتر علماي نحو، لغت و علم اصول، وجود الفاظ مترادف را در زبان عربي اثبات كرده ‏اند، ولي برخي نيز به كلي آن را انكار نموده و گفته‏ اند الفاظي كه مترادف به نظر مي‏رسند هر كدام داراي خصوصيتي هستند كه ديگري آن را ندارد.
با نگاهى به نوشته هاى لغت دانان, از پيشينيان تا معاصران, در مى يابيم كه بعضى از الفاظ حكايت از يك معنى مى كنند, بيشترين لغات هر زبان از اين طيف هستند, و هر لغت معادل با يك معنى است, امّا گاهى چند لفظ يك مضمون دارند و معناى مشخصى از آنها اراده شده است. اين گونه الفاظ در زبانهاى گوناگون وجود دارد, ولى در زبان عربى شايد بيشتر باشد. گستردگى زبان عربى باعث شده تا گاه چند لفظ را براى يك معنى وضع كنند كه اين حالت را ترادف مى نامند.